2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
خوردن زنده هشت پا یک سنت بسیار خاص و خطرناک کره ای است.
در کره جنوبی ، غذایی به نام سان ناکجی وجود دارد که از یک اختاپوس زنده با قطعه قطعه شدن تهیه می شود تا قطعات شاخک بریده شده بتوانند به صورت بازتابی حرکت کنند. پس از آن ، قطعاتی از بدن هشت پا را فقط کمی دانه کنجد می پاشند و روی میز سرو می کنند.
این خطر توسط مکنده های روی شاخک های هشت پا نشان داده می شود. در صورت بلع ، می توانند به دیواره حنجره بچسبند و در اثر خفگی باعث مرگ شوند. تقریباً هر سال مردم هنگام تلاش برای خوردن ساناکچی جان خود را از دست می دهند.
گاهی اوقات هشت پا برای ساناکچی حتی تکه تکه نمی شود ، بلکه کامل سرو می شود ، و سپس خوردن آن بدون آسیب رساندن به خود یک کار حتی دشوارتر است. با این حال ، کاری که نمی توانید به خاطر لایک در شبکه های اجتماعی انجام دهید. یک زن جوان چینی تصمیم گرفت هشت پای زنده را با دوربین بخورد و تقریباً با پوستش پول پرداخت کرد.
ابتدا ، او هشت پا را به چهره خود می آورد و با آرامش به مخاطبانش می گوید: "مکیدن او را ببینید چقدر سخت است." اما سپس ، با وحشت ، متوجه می شود که هنوز مکیده است و حذف آن چندان آسان نیست.
دختر از ترس و درد شروع به فریاد زدن می کند و فریاد می زند "نمی توانم آن را بردارم!" اختاپوس آنقدر محکم روی پوستش چسبید ، مخصوصاً در اطراف چشم ، طوری که به نظر می رسید آن را پاره می کند. و هنگامی که دختر سرانجام موفق می شود از شر مکنده هایش خلاص شود ، زخم خونریزی روی گونه او پیدا می کند و گریه می کند که صورت او "ناهنجار" شده است.
این ویدئو به سرعت در شبکه های اجتماعی پخش شد و مردم هنوز بحث می کنند که آیا این یک تصادف بوده است یا این دختر عمدا پوست خود را به خطر انداخته است تا همچنان لایک و بازدیدها را جمع آوری کند. او با موفقیت در مورد دوم موفق شد.
توصیه شده:
شکارچی به طور معجزه آسایی پس از درگیری با یک خرس که تصمیم گرفت پای او را بخورد زنده ماند
Bridger Petrini ، شکارچی 36 ساله از نیومکزیکو ، استاد مهارت خود بود. در شبکه می توانید عکسی از سال 2016 پیدا کنید ، جایی که او در برابر پس زمینه گوزن عظیمی که کشته است عکس می گیرد. پترینی علاقه زیادی به شکار شکار بزرگ داشت ، اما عاقلانه با خرس درگیر نشد. با این حال ، مرد هنوز نمی تواند از ملاقات با این شکارچی وحشتناک اجتناب کند. نبرد اخیر با خرس می تواند برای شکارچی به طرز غم انگیزی به پایان برسد ، شکارچی یک تکه گوشت بزرگ و خوشمزه را در Petrini مشاهده کرد. شکارچی با یک خرس بزرگ ملاقات کرد
این استرالیایی به طور معجزه آسایی توسط یک هشت پا کوچک اما کشنده در جیبش گاز گرفته نشد
آرون پیکس 42 ساله حتی تصور نمی کرد که در آستانه مرگ است وقتی پوسته کوچکی را در جیب شورتش که دخترش در ساحل پیدا کرده بود ، فرو کرد. به همراه دو فرزندش ، سوفی 11 ساله و ویل پیکس 7 ساله ، آخر هفته کریسمس را به سواحل جنوب غربی استرالیا رفتند (paranormal-news.ru). سوفی یک پوسته کوچک در ساحل پیدا کرد و به پدرش داد و او آن را در جیب شورتش گذاشت و آن را فراموش کرد. وقتی پیکس و بچه ها به پرت بازگشتند ، آن وقت
در کودکی چیزی به من حمله کرد و سعی کرد مرا خفه کند
این داستان ترسناک چند ساعت پیش توسط یکی از کاربران سایت آمریکایی Reddit با نام مستعار "AyaDolly" بیان شد. این امر در 9 سالگی شروع شد و والدینش یک مزرعه متروکه را که جنگل احاطه کرده بود خریدند. همه اینها در جایی در حومه سوئد اتفاق افتاده است. والدین تصمیم گرفتند کشاورزی را شروع کنند و قبل از آن یک مزرعه خریدند ، اما بعد از آن چیزی را دوست نداشتند و آن را فروختند و دیگری خریدند. "در مزرعه اول ، هیچ اتفاق بدی برای من نیفتاد. من قبلاً از قدیمی نمی ترسیدم
نیوتن کیمیاگری را مطالعه کرد و سعی کرد سنگ فیلسوف را بیابد
اسحاق نیوتن ، فیزیکدان ، ریاضیدان ، یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان تاریخ ، همچنین کیمیاگر موفقی بود و حتی بخشی از میراث علمی خود را مدیون این هنر اسرار آمیز است. نسخه خطی نیوتن در زمینه کیمیاگری اخیراً کشف شد-بنیاد میراث شیمیایی مستقر در فیلادلفیا ، یک سازمان غیر انتفاعی ، سند قرن 17 را به دست آورد. این نسخه خطی تلاش های نیوتن را برای یافتن سنگ فلسفه ، یک ماده عرفانی که می تواند عناصر مشترک مانند سرب را به سنگهای قیمتی تبدیل کند ، توصیف می کند
یک همکار فوت شده به دفتر خود آمد و سپس در خواب به من آمد
در دهه 1990 ، من به عنوان معاون بخش تحقیقات در اوفا کار می کردم. در همان بخش ، اسلیام آکمالوف به عنوان بازپرس کار می کرد. در گفتگو با همکاران ، او گاهی از بیماری قلبی شکایت می کرد. ما به او پیشنهاد تغییر شغل دادیم ، اما او همیشه قبول نکرد. [آگهی] یکبار ، پس از اتمام کار ، به خانه می رفتم ، در راه به دفتر اسلم رفتم. او در مورد سلامتی ، خانواده پرسید. او پاسخ داد که همه چیز خوب است. با خداحافظی از وی ، ساختمان بخش تحقیقات را ترک کردم. پنجره دفتر آکمالوف قرار داشت