2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
این داستان به تازگی در یک پادکست صوتی در سایت ماوراءالطبیعه "هیولاهای میان ما" بیان شده است. او برای مردی به نام مارک اتفاق افتاد که در کالیفرنیا زندگی می کند و در یک مزرعه لبنی کار می کند که از والدینش به ارث برده است.
در آگوست 2019 ، مارک دیر در مزرعه کار کرد و حتی یک شب اقامت کرد. محیط اطراف آرام و آرام بود ، به جز صداهای تند حیوانات ، اما در ساعت 3:15 صبح سکوت با صداهای خفه شده انسان شکسته شد.
صداها از سوله نزدیکی حاوی یونجه می آمد. مارک نمی تواند بفهمد که دزدان یا شخص دیگری می توانند در این انبار چه کار کنند ، زیرا واقعاً هیچ چیزی برای بردن به جز خود یونجه وجود نداشت.
در همان زمان ، هنگامی که او بلافاصله برای کمک به گشت محلی تماس گرفت و از آنها خواست تا انبار را بررسی کنند ، هیچ اثری از حضور غریبه ها در داخل نیافتند. مارک فکر می کرد همه چیز بسیار عجیب است ، اما آن را به عنوان نمایشی از تخیل خود در اثر کار بیش از حد نوشت.
اما در شبهای بعد ، وقتی مارک نیز دیر ماند ، دوباره صداهایی را از همان انبار شنید. حالا او جرات نکرد که با گشت تماس بگیرد ، اما تصمیم گرفت همه چیز را خودش بفهمد. یک شب او به این انبار آمد و همان جا در جایی که یونجه به انبار انداخته شد ، نشست.
مارک مدتی منتظر ماند ، اما هیچ اتفاقی نیفتاد و سرانجام چرت زد. ناگهان بیدار شد و بلافاصله متوجه شد که دیگر در انبار نیست. او در یک اتاق خالی کاملاً ناآشنا دراز کشیده بود و درب جلوی او بسته بود. ناگهان این در باز شد و مردی با چاقو در دست بیرون پرید.
بدون هیچ س questionsالی و بدون توقف ، این مرد با چهره ای کاملاً بی تفاوت به سمت مارک شتافت و احتمالاً قصد کشتن او را داشت. با این حال ، این مرد موفق شد مهاجم را با قدرت کنار بزند ، پس از آن با صورت روی زمین افتاد و بی حرکت ایستاد ، انگار مرده بود.
وقتی مارک با ضربه ای سبک به زمین افتاده لگد زد و می خواست بررسی کند که آیا او از خواب بیدار می شود یا نه ، حتی اتفاقات سوررئال تری رخ داد. دو در دیگر اتاق از هیچ کجا در اتاق ظاهر نشد و وقتی باز شدند ، حتی موجودات عجیب تری از آنها بیرون آمد. یکی از آنها مردی بلند قد و لاغر با سر زاغ بود ، دومی مردی با کت و شلوار سخت تجاری و با لبخندی پهن و اجباری بر لب.
مرد خندان مارک را از مچ دست گرفت و در آن لحظه پیراهن روی سینه اش پاره شد و تیغه های وزوز اره های مدور تعبیه شده در سینه اش نمایان بود. مارک که از دیدن آنچه وحشت کرده بود شروع به چکش زدن کرد و او توانست با اره از دست هیولا فرار کند ، پس از آن این موجود کشته شده بر روی زمین سقوط کرد ، مرده ، همانطور که مهاجم با چاقو کمی قبلتر این کار را کرده بود.
بنابراین ، در مقابل مارک اکنون فقط یک مرد بزرگ با سر کلاغ ایستاده بود و او به او حمله نکرد ، بلکه برعکس ، تکان خورد و به عقب برگشت. به محض ناپدید شدن او از در ، همه چیز در اطراف مارک ناپدید شد و او دوباره خود را درون انبار دید.
مارک بلافاصله به ساعتش نگاه کرد و معلوم شد که تنها 5 دقیقه از آمدن او به انبار گذشته است. بنابراین ، مارک تصمیم گرفت که فقط یک خواب بد می بیند.
با این حال ، هنگامی که او شروع به بررسی خود کرد ، علائم مایل به قرمز را روی مچ دست خود دید ، دقیقاً در همان نقطه ای که مرد با اره در قفسه سینه او را گرفت. انگشتانش انگار از چیزی داغ علامت هایی روی مچ های مارک داشت.
مک هنوز نمی داند در انبار چه دید و در آنجا چه بر سرش آمد. آیا او با موجوداتی از جهان های دیگر یا بیگانگان برخورد کرد یا همه اینها فقط یک توهم بود و قرمزی مچ دست به دلیل چیز دیگری بود؟
متأسفانه ، این مرد در پادکست نگفت که آیا پس از این حادثه صداهای عجیبی در انبار شنیده است یا آنها گم شده اند. در هر صورت ، داستان مارک بسیار غیرمعمول است و چیزی مشابه آن به هیچ وجه در اینترنت یافت نمی شود.
توصیه شده:
7 اتفاق عجیب که در مزرعه غیر طبیعی Skinwalker رخ داد
Rancho Skinwalker ("مزرعه Skinwalker") در ایالت یوتا ایالات متحده واقع شده است و 500 هکتار زمین را اشغال کرده است. در حال حاضر رها شده و برای عموم بسته است. حدود 50 سال است که آنقدر ناهنجاری ها و چیزهای عجیب و غریب با این مکان در ارتباط است که بسیاری از محققان معتقدند این مکان ماوراءطبیعی ترین مکان روی زمین است. در طول سالها ، کتابهای زیادی ، برنامه های تلویزیونی در مورد Skinwalker Ranch منتشر شده است و صدها داستان در بین مردم پخش شده است ، به همین دلیل است که در حال حاضر حتی دشوار است که بگوییم کدام یک از اینها واقعی است و کدام داستانی. اولین
کشتار جمعی عجیب در مزرعه Ginterkaifeck
در سال 1922 ، قتل شش نفر در مزرعه Ginterkaifeck کل آلمان را شوکه کرد. این رویداد وحشتناک پر از بسیاری از جزئیات عجیب بود که تا به امروز حل نشده باقی مانده است. آندریاس و سیسیلیا گروبر ، دختر آنها ویکتوریا به همراه دو فرزندشان ، کوچکترین سیسیلیا و جوزف ، در مزرعه ای در نزدیکی جنگل زندگی می کردند. همراه آنها ماریا باومگارتنر زندگی می کرد ، که به تازگی به موقعیت خادمی تازه تخلیه شده رسیده بود
کشف جمجمه عجیب در مزرعه ای در تگزاس
این عکسهای غیرمعمول 6 سال پیش در وب ظاهر شد و گسترده نشد ، فقط در یک وبلاگ کوچک در مورد Yeti و تا حدی در سایت داستانهای ترسناک از تگزاس منتشر شد. در عین حال ، تصاویر بسیار جالب هستند ، همانطور که داستانی همراه آنها بود. برخی از مفسران معتقدند که این جمجمه غیر معمول متعلق به یک نوزاد گاو یا گوزن مبتلا به هیدروسفالی بود. به همین دلیل ، آنها می گویند ، جمجمه او در قسمت فوقانی ، جایی که مغز قرار دارد ، بسیار بزرگ شده است (ماوراءالطبیعه
حمله موجودات عجیب به مزرعه ساتون
بیشترین معروف ترین برخورد با بیگانگان فضایی در آمریکای شمالی صورت گرفته است. یکی از این تماس ها در شب 21-22 آگوست 1955 در روستای کلی در نزدیکی هاپکینسویل کنتاکی صورت گرفت. خانواده کشاورزان و دوستان ساتون که در آن لحظه از آنجا دیدن می کردند مورد حمله موجودات اسرار آمیز قرار گرفتند. این حادثه به عنوان "یک شب وحشتناک از مردان سبز در کلی - هاپکینسویل" وارد داستان UFO شد. INVASION ساتون ها آن شب مهمان داشتند
افراد نسوز یا افراد سمندر
هر یک از ما می دانیم که دمای طبیعی بدن یک فرد سالم 36.6 درجه سانتیگراد است. هنگامی که درجه حرارت به 42 درجه می رسد ، پروتئین در بدن جمع می شود ، اسیدهای آمینه از بین می روند و سلول های مغز می میرند. و این به معنی مرگ است. قرار گرفتن در معرض دمای بالا بر روی پوست انسان باعث سوختگی شدید می شود. اما افرادی هستند که قادرند زنده و سالم از آتش خارج شوند ، بدون این که هیچ اثری از سوختگی روی پوست آنها ایجاد شود. نام آنها مردم سمندر است. کلمه "سمندر" در