2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
در سال 1956 ، داستان پولترجیست Battersea در جنوب لندن برای روزنامه های انگلیسی به یک "حس داغ" تبدیل شد ، اما با این حال ، هنگامی که چیزی به خصوص تکان دهنده انتظار نمی رفت ، به سرعت علاقه خود را به آن از دست داد
در سال 1956 ، ترسید خانواده هیچینگز از جنوب لندن یک سری حوادث عجیب را در خانه خود گزارش کردند. خانه پر از صداهایی بود که در دیوارها می خراشید و همه چیز به خودی خود حرکت می کرد. و سپس چیزی شروع به ترک یادداشت های کاغذی کرد و آنها را با نام دونالد امضا کرد.
زمانی این مورد بر سر زبان ها افتاد و حتی شکاکان سختگیر را متقاعد کرد که این موضوع بسیار جدی تر از شوخی های کودکان یا تمایل به معروف شدن است.
خانواده چهارنفره هیچینگز در یک خانه نیمه مستقل در منطقه Battersea لندن زندگی می کردند. آنها یک دختر نوجوان 15 ساله به نام داشتند شرلی ، حوادث عجیبی در اطراف آن متمرکز شده بود.
همه چیز با صدای بلند در شب شروع شد و چیزی در دیوارها خراشید و سپس به سرعت به این واقعیت تبدیل شد که تابه ها و قابلمه ها به تنهایی در اطراف اتاق ها شروع به پرواز کردند.
ملحفه ها از تخت به زمین پرتاب می شدند ، دمپایی ها به طور مستقل روی زمین "راه می رفتند" ، گویی شخص نامرئی آنها را پوشیده بود. و سپس اولین یادداشت دست نویس با متن ظاهر شد " شرلی ، من می آیم ".
هنگامی که سر و صدا در شب شدت گرفت ، آنقدر بلند شد که حتی همسایگان هیتچینگ نیز می توانستند آن را بشنوند. آنها در ابتدا تصور می کردند که سر و صدا از پارکینگ کنار خانه می آید ، اما به سرعت مشخص شد که ماشینها هیچ ربطی به آن ندارند.
بیشتر در محل شرلی ، صدای خراش و صداهای خش دار ایجاد می شود. اگر او از اتاقی به اتاق دیگر نقل مکان کرد ، پس از آن پزشک زن مدافع به طور مداوم او را دنبال می کرد.
"یک ساعت در هوا شناور بود ، و سپس دیگ ها و تابه ها ، هنگامی که کسی در آنجا نبود ، از آشپزخانه به بیرون پرتاب شد. اتاق ها تخریب شدند و خانه شبیه یک محل خصومت بود. واقعاً یک مورد وحشی"
در تلاش برای حل مشکل ، سرپرست خانواده Wally Hitchings به کلیسا رفت و با متخصص جن گیری تماس گرفت تا خانه های آنها را از ارواح شیطانی پاک کند. و سپس Hitchings تصمیم گرفت همه چیز را به روزنامه نگاران بگوید ، و این مورد فوراً به یک احساس بلند تبدیل شد.
شرلی با روزنامه نگاران و خبرنگاران تلویزیونی مصاحبه کرد و هنگامی که او گفت که زن جاسوس نام "دونالد" را امضا کرده است و احتمالاً نسبت به او احساساتی داشته است ، برخی از روزنامه نگاران مطالب زرد رنگی را تهیه کرده اند که شرلی با این "پسر روح" رابطه داشته است. به
برای شرلی ، این روزهای سختی بود ، او انتظار نداشت که بخاطر انتشارات در مطبوعات به او بخندند و مورد تمسخر قرار گیرند:
شرلی هیچینگز ، 80 ساله ، می گوید: "همه با انگشت به من اشاره می کردند ، و من می دانستم که تقصیر من نیست. من فقط حقیقت را می گویم ، زیرا همیشه به من یاد داده می شد که صادق باشم و هرگز دروغ نگویم."
شرلی هنوز همه این رویدادها را با جزئیات زیادی به یاد می آورد ، گویی اخیراً اتفاق افتاده است. او گفت که مادربزرگش اتال در مقطعی تصمیم گرفت که دیو او را تسخیر کرده است و در تلاش برای بیرون راندن او آب مقدس را روی او ریخت.
پس از مدتی ، پولیشگر بیشتر فعال شد و اکنون یادداشت های ناخوانا روی دیوارهای آپارتمان گذاشت.
در آن زمان ، خانواده هیچینگز به طور فعال در تلاش بودند تا به محقق هارولد چیبت کمک کنند ، که سالهای زیادی از عمر خود را وقف "شکار ارواح" کرد. او در دفتر خاطرات خود سوابق مفصلی از عواقب بدخواهان باترسی را ثبت کرد.
شرلی از همه بدتر بود وقتی ناگهان شب لباس هایش آتش گرفت و شرلی فقط به طرز معجزه آسایی دچار سوختگی شدید نشد. سپس پارچه ها و لوازم آشپزخانه خود به خود روشن می شوند. خوشبختانه این امر چندان دوام نیاورد.
"دونالد" مرموز ، که گاهی اوقات مستقیماً خود را شبح می نامید ، شرلی را به مدت 12 سال شکار کرد ، به تدریج کم و کمتر فعال شد ، تا اینکه او به طور کلی ناپدید شد. امروزه "دونالد" یکی از "مزاحم ترین" ارواح تاریخ محسوب می شود.
توصیه شده:
در شهر ژدینو بلاروس سوگند خوردن فعال پوچ پرست
به طور سنتی ، اعتقاد بر این است که در بلاروس هیچ مورد کاملاً فجیعی از پولترژیست ، مانند فیلم ها وجود ندارد ، اما احتمالاً "در جایی در آن سوی جهان" اتفاق افتاده است. با این حال ، امسال یک پدیده بسیار جالب در آنجا رخ داد. در آگوست - اوایل سپتامبر 2016 ، یک پدیده اسرارآمیز شیوه معمول زندگی یکی از خانواده ها در شهر ژدینو (منطقه مینسک) را مختل کرد. در پایان ماه اوت ، سرگئی (همه
چگونه یک مهد کودک خصوصی مرکز یک فرقه شیطان پرست شد ، جایی که کودکان در آنجا شکنجه می شدند
همه چیز در سال 1989 زمانی شروع شد که یک مهد کودک خصوصی به نام مرکز مراقبت روزانه فران در اوک هیل ، آستین ، تگزاس افتتاح شد. شبیه یک واحه کوچک جذاب بود که با سروهای زیبا احاطه شده بود و در حومه چوپانی تپه های سبز قرار گرفته بود. در قلمرو کلبه زیبا زمین های بازی ، استخر شنا و باغ وحش کوچک حیوان خانگی با خرگوش و اسب ها وجود داشت. این مکان متعلق به همسران فران و دان کلر بود که به نظر مهربان می آمدند
کانادایی 30 سال پس از از دست دادن حافظه ، خانواده و نام او را به یاد آورد
ادگار لاتیولیپ 51 ساله ساکن شهر سنت کاترین در کانادا 30 سال پس از ناپدید شدن با خانواده خود ملاقات کرد. این فرد در سال 1986 حافظه خود را از دست داد و تا همین اواخر به یاد نمی آورد که او کیست و نامش چیست. والدین او را پیدا نکردند. به گفته Mirror ، Latiulip مفقود شده است. کانادایی با معلولیت ذهنی متولد شد. در سال 1986 ، هنگامی که 21 ساله بود ، به یک گردش به آبشار نیاگارا رفت ، اما در راه از ناحیه سر آسیب دید و فراموش کرد که کیست و از کجا است. در دوباره
در خانواده نیژنی نوگورود یک زن پوچ کشته شد
اخیراً ، خانواده ای از نیژنی نوگورود برای کمک به متخصصان در مطالعه ماوراء الطبیعه مراجعه کردند. در آپارتمان آنها ، اتفاقات غیرقابل توصیفی شروع شد. همه چیز با این واقعیت شروع شد که گاز به صورت دوره ای شروع به خاموش شدن می کند ، اما آنها به این توجه نمی کردند. آنها مشکوک بودند وقتی ساعت زنگ دار چندین بار در زیر مبل ظاهر شد ، و نه در محل معمول ، و بعداً سوزن ها در سراسر آپارتمان ظاهر شدند. محققان در سراسر آپارتمان دوربین نصب کردند و شروع به نظارت مداوم کردند
نوجوان شیطان پرست با تبر تمام اعضای خانواده را هک کرد
به گزارش سرویس مطبوعاتی بخش منطقه ای کمیته تحقیق ، در روستای سوسنوکا ، منطقه تامبوف ، الکساندر کییرف 17 ساله پدر ، مادربزرگ و خواهرش را با تبر کشته است. به گفته محققان ، این نوجوان قتل ها را در شب 13 تا 14 ژانویه در حالی انجام داد که بستگانش در خواب بودند. خواهر و مادربزرگ در دم جان سپردند و پدر به بیمارستان منتقل شد و او نیز درگذشت. همکلاسی های کیریف به کانال تلویزیونی Z60 گفتند که این نوجوان اجتماعی نیست ، همه لباس سیاه پوشیده و خود را شیطان پرست می نامد. یکی از