2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
ساموئل ابوت هم در جنگ و هم در زندگی مسالمت آمیز مانند یک قهرمان عمل کرد ، بنابراین او کاملاً از حق زندگی پس از مرگ آرام در بهشت یا چیزهای دیگر برخوردار بود. اما چیزی او را در این دنیا نگه داشت و به یک شبح سرگردان تبدیل کرد
مردی به نام ساموئل ابوت در 18 سپتامبر 1833 در سیراکوز (ایالات متحده) متولد شد و قهرمان جنگ داخلی برنده جایزه بود که برای نیروهای اتحادیه می جنگید.
ابوت یک سرباز شجاع بود و از داوطلب به درجه ستوان ارتقا یافت.
پس از جنگ ، او 50 سال به عنوان کارمند دولت کار کرد و بعداً ، پس از بازنشستگی ، به عنوان نگهبان شب در ساختمان Capitol در آلبانی ، نیویورک کار کرد.
شیفت او معمولاً از ساعت 9 شب شروع شد و تا 6 صبح ادامه داشت ، در طی آن سه طبقه از کتابخانه وسیع دولتی و کتابخانه مجمع را که در میان سایر موارد 500000 کتاب و 300 هزار نسخه خطی با اهمیت ویژه داشت ، گشت زد. که اغلب محافظت می شد. به قلعه برای محافظت بهتر از این گنجینه ها.
شب 29 مارس 1911 مانند هر شب دیگری آغاز شد ، اما برای ابوت 77 ساله ، آخرین شب زندگی او بود و آغاز افسانه یکی از محبوب ترین و مداوم ارواح ایالت نیویورک بود. به
همان شب ، آتش سوزی در طبقه سوم کتابخانه مجمع رخ داد که احتمالاً ناشی از سیم کشی اشتباه بوده است ، اگرچه علت آن هرگز مشخص نشد. آتش به سرعت گسترش یافت ، به زودی به طبقات چهارم و پنجم سرایت کرد و به کتابخانه دولتی ، موزه ایالتی و بخشی از ساختمان وزارت آموزش و پرورش گسترش یافت.
ساموئل ابوت اندکی قبل از مرگش در آتش سوزی
از نظر همه ، این جهنم مطلق بود ، که به زودی بیشتر ساختمان را در بر گرفت و تعداد زیادی کتاب بی ارزش ، نسخه های خطی و سایر اسناد و همچنین هزاران شی باستان شناسی و قوم شناسی ذخیره شده در موزه را از بین برد.
شاهدان بعداً گفتند که نگهبان ابوت حتی سعی نکرده از آتش فرار کند ، اما در عوض او به شدت تلاش کرد تا آنجا که ممکن است کتابها و نسخه های خطی بی ارزش را ذخیره کند. مردم دیدند او پنجره های طبقه 4 ساختمان را باز کرده و کتابها را بیرون می اندازد تا آنها را از شعله های گرسنه نجات دهد.
آتش سوزی صدها هزار شیء و کتاب را نابود کرد که بسیاری از آنها یک نوع و کاملاً غیرقابل جایگزین بودند ، اما آنها تنها قربانیان آتش سوزی نبودند.
آتش نشانان دو روز طول کشید تا آتش را کاملاً خاموش کنند و با خیال راحت وارد اتاق سوخته شوند ، جایی که به زودی با بقایای سوخته ابوت در طبقه چهارم کتابخانه روبرو شدند.
اگرچه او کلید همه درها را داشت و می توانست در هر زمان محل را ترک کند ، فرض بر این است که او عمدا ساختمان کتابخانه در حال سوختن را ترک نکرده است ، زیرا می ترسد که هنگام باز کردن درها ، شعله حتی بیشتر گسترش یابد. به
ابوت تنها فردی بود که در این آتش سوزی جان باخت و این فداکاری غم انگیزی بود که شهر عمیقا در سوگ آن بود. ساموئل ابوت در قبرستان اوکوود در سیراکوز در کنار قبر همسرش جین ، که یک سال پیش فوت کرده بود ، به خاک سپرده شد و این خبر بزرگی برای کل شهر در آن زمان بود.
به نظر می رسد که ابوت هم در جنگ و هم در زندگی مسالمت آمیز در کار مانند یک قهرمان عمل می کرد ، او از حق زندگی پس از مرگ آرام در بهشت یا مواردی از این دست برخوردار بود. اما چیزی او را در این دنیا نگه داشت و به یک شبح سرگردان تبدیل کرد.
شاید با این واقعیت که او تعداد کمی کتاب بی ارزش یا چیز دیگری ذخیره کرده است ، او را تحت فشار قرار داده است ، اما واقعیت این است که پس از بازسازی ساختمان Capitol در آلبانی پس از آتش سوزی ، کارگران ساختمان شروع به گزارش منظم آنچه در محل کار می بینند ، کردند. طبقه 4: شبح ساموئل ابوت.
به ندرت کسی او را با چشمان خود می دید ، اما بسیاری صدای قدم زدن بلند و مشخص او را شنیدند ، صدای دسته ای از کلیدها در دست او بود و بوی دود ناشی از سوختن کاغذ را احساس می کردند.
علاوه بر این ، گزارش شد که دستگیره درها به تنهایی حرکت می کنند ، گویی کسی آنها را از طرف دیگر می چرخاند ، درها خود به خود باز می شوند و هر از گاهی جیغ مردی با کلمات نامفهوم در اتاق ها شنیده می شود.
آنهایی که خوش شانس بودند و به اندازه کافی خوش شانس بودند که روح ابوت را در تمام شکوه خود ببینند ، گفتند که او لباس معمولی نگهبان خود را پوشیده بود و طوری حرکت می کرد که انگار هنوز در حال قدم زدن در محوطه است.
سالها ، دهه ها گذشت ، اما مشاهده روح ساموئل ابوت همچنان در این ساختمان ادامه داشت. علاوه بر این ، آنها در اینجا متوجه چیزهایی شدند که خود به خود حرکت می کردند ، به معنای واقعی کلمه در هوا پرواز می کردند ، تلفن ها خراب بودند و درهای محل گاهی قفل می شد ، اگرچه هیچ کس آنها را نمی بست.
شب ابوت نه تنها توسط کارکنان ساختمان ، بلکه توسط پلیس نیز دیده می شود یا شنیده می شود ، که پس از یک حادثه عجیب دیگر مرتباً به اینجا زنگ می زدند.
وی گفت: من چندین بار با ابوت درگیر شدم. وقتی کارکنان از دفتر خارج شدند درها به خودی خود بسته شدند و وقتی برگشتند متوجه شدند که در قفل شده است. هیچکس در اینجا نیست. از جمله شاهدان عینی این امر ارتش بود.
همچنین ، کارکنان صادقانه اظهار داشتند که صدای زنگ کلیدها را می شنوند و سوسو زدن چراغ ها را هنگام کار در اواخر شب و آخر هفته مشاهده می کنند. شخصاً فکر می کنم اقدامات شجاعانه و شجاعت این مرد که درها را می بندد و از گسترش آتش جلوگیری می کند ، نباید به یک داستان ساده شبح خلاصه شود."
برخی گمانه زنی می کنند که روح ابوت در اطراف این ساختمان می چرخد نه تنها به این دلیل که او هنوز "در حال مبارزه با آتش" است ، بلکه به این دلیل که چیزی در کل این ساختمان نجس است. به طور خاص ، نسخه هایی وجود دارد که این آتش سوزی وحشتناک نیز به دلایل ماوراءالطبیعه ایجاد شده است ، زیرا بی دلیل نبود که آتش نشانان در واقع نتوانسته اند علل آتش سوزی را بیابند.
ساختمان کاپیتول در آلبانی امروز
یک شایعه تلخ حاکی از آن است که این امر به دلیل نفرینی که توسط یک آجرچین ناراضی بر ساختمان اعمال شده بود ، آغاز شد که به تلافی ، مخفیانه صورت دیو را روی دیوارهای نزدیک یکی از پله ها حک کرد.
با این حال ، نسخه ای وجود دارد که خود ابوت مقصر آتش سوزی است ، ظاهراً او سیگاری شدید بوده و گاهی حتی در محل کار سیگار می کشیده است ، و شاید به همین دلیل است که هنگام آتش سوزی احساس گناه شدید کرد. با این حال ، این نسخه چندان محبوب نیست.
اکثریت مردم ساموئل ابوت را یک قهرمان تمام عیار می دانند و در سال 2017 سرانجام یک لوح یادبود به یاد او در اینجا نصب شد.
فرماندار اندرو کومو در این مورد صحبت کرد:
"ساموئل جی ابوت به مردم خود خدمت کرد و در خدمت این ایالت درگذشت و این پلاک افتخار شایسته ای برای زندگی او و حوادث غم انگیزی است که او را از بین برد. این آتش سوزی بخش مهمی از تاریخ کنگره بود ، و این اقدام کمک خواهد کرد تا اطمینان حاصل شود که این تاریخچه ادامه خواهد داشت و ساموئل ابوت به یاد خواهد ماند."
توصیه شده:
کلاه لعنتی بولر پس از کشتن سه نفر برای چندین دهه در زیرزمین حبس شد
دیگ آشپزخانه ، که ظاهرا حاوی خاکستر یک گنوم مرده بود و نفرین شده بود ، پس از آنکه باعث مرگ سه نفر شد ، به مدت 50 سال در زیرزمینی با ورودی آجری قرار گرفت. نه ، این یک داستان ترسناک شهری یا طرح یک فیلم ترسناک نیست ، این یک حادثه واقعی ، هر چند بسیار عجیب از تاریخ یورکشایر شمالی است. گلدان مدفون به مدت 50 سال در زیرزمینی در مزرعه مانور در شرق هالتون نگهداری می شد ، تا اینکه کارگران ساختمانی هنگام بازسازی در 1970s زیرزمین را باز کردند. به
خانواده ای از نیژنکامسک گرفتار آتش سوزی آتش زا هستند
تازه متاهلان از نیژنکامسک (تاتارستان) آلسینا و ایلفات موسین در هر آپارتمان اجاره ای با تجلی نیروی مرموزی روبرو شدند. چیزی باعث آتش سوزی می شود ، از آتش سوزی های کوچک تا شدید. [advert] جزئیات این حادثه توسط "اخبار نیژنکامسک - کانال تلویزیونی NTR 24" گزارش شده است. همسران جوان خود فکر می کنند که همه چیز به این دلیل است که کسی آنها را نفرین کرده است. آنها تصمیم گرفتند تا به روزنامه نگاران مراجعه کنند تا داستان خود را به امید کمک به آنها بیان کنند. آلسینا و ایلفات یک ساله هستند
مورد عجیب روبرت بیلی ، که در آتش سوزی در معده جان باخت
احتراق خودجوش انسان هنوز یک پدیده اسرارآمیز است که دلایل آن روشن نشده است. در ساعت 5:21 صبح در 13 سپتامبر 1967 ، زنی ناشناس با آتش نشانی لندن تماس گرفت و از وقوع آتش سوزی احتمالی خبر داد. او در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود و در نقطه ای متوجه شعله آبی عجیبی شد که در پنجره طبقه بالای ساختمان مجاور قابل مشاهده بود. وقتی ، واقعاً چند دقیقه بعد ، آتش نشانان به آدرس مشخص شده - خیابان اوکلند 49 رسیدند ، متوجه شدند که این خانه بله است
چند هفته قبل از مرگش در آتش سوزی ، یک پسر بچه 8 ساله در خواب دید که چگونه در آتش می میرد
در دسامبر 2017 ، چهار کودک خردسال از خانواده پیرسون در آتش سوزی آپارتمان آنها در سالفورت بریتانیا سوزانده شدند. در این آتش سوزی دامی 15 ساله ، براندون 8 ساله ، لیسی 7 ساله و لیا 3 ساله کشته شدند. مادرشان میشل 75 درصد سوختگی بدنش را دریافت کرده و هنوز در بیمارستان است. او به تازگی دریافت که چهار فرزند از شش فرزندش فوت کرده اند. دو کودک بزرگتر 16 و 17 ساله موفق به بیرون آمدن شدند اما دچار سوختگی شدید شدند. در عین حال ، پسر بزرگ خودش را مسئول همه چیزهایی می داند که نمی کند
زن خانه دار حمام در مورد آتش سوزی هشدار داد
احتمالاً بسیاری از شما وقتی کوچک بودید به تعطیلات نزد مادربزرگ خود در روستا برده شده اید. من هم از این قاعده مستثنی نبودم. من و خواهرم را نزد مادربزرگم در روستای کولتوک ، منطقه ایرکوتسک بردیم. برای ما تعطیلات بود. همه چیز جدید ، غیر معمول است و زندگی کاملاً متفاوت است - نه مانند شهر. مادربزرگ داستانهای زیادی از زندگی خود و انواع داستانهای روستایی را برای ما تعریف کرد. به خصوص به خاطر دارم که در هر حمام یک اصطلاحاً Banna (ظاهراً نسخه زنانه Bannik) وجود دارد. مثل قهوه ای در هر خانه