2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
مرگ این مرد در لیست اسرارآمیزترین و تاریک ترین پرونده های توطئه در ایالات متحده قرار دارد. آنچه که برای او اتفاق افتاد هنوز هم توسط مورخان و هم حامیان نظریه های توطئه مورد بحث است
حدود ساعت 2 بامداد 28 نوامبر 1953 عابران کمیاب ، در خیابان 7 در منهتن ، نیویورک سرگردان بودند ، وقتی بدن یک انسان را از جایی پایین افتادند و با صدای بلند به پیاده رو برخورد کردند ، شوکه شدند.
خوشبختانه فرد سقوط کرده در حین سقوط به هیچ یک از رهگذران برخورد نکرد. مردم بدن خونین را که برای مدتی هنوز یک فرد زنده بود احاطه کردند و شروع به تماس با پلیس کردند و در مورد آنچه ممکن بود اتفاق افتاده باشد و این مرد نگون بخت از کدام طبقه سقوط کرده است صحبت کردند.
پلیس به زودی متوجه شد که این مرد از پنجره طبقه سیزدهم اتاق 1018A هتل در هتل استاتلر بیرون افتاده است. دو مرد روز قبل در این اتاق ماندند-یک مرد 43 ساله فرانک اولسون و رابرت لشبروک … وقتی پلیس وارد اتاق شد ، لشبروک را دیدند که در توالت روی توالت جمع شده بود. او گفت که می خواست به توالت برود ، اما وقت نشستن نداشت ، ناگهان دوستش اولسون از تخت خود بیرون پرید ، از اتاق فرار کرد و از پنجره بیرون پرید و آن را با بدن خود شکست.
لشبروک اصرار داشت که نمی فهمد چه چیزی می تواند باعث شود دوستش دست به چنین اقدامی بزند و هیچ چیز غیرعادی در اتاق هتل پیدا نشد که می تواند علت مرگ خشونت آمیز را نشان دهد ، بنابراین پلیس به زودی همه چیز را عامل خودکشی دانست.
با این حال ، هنگامی که یکی از محققان در بیوگرافی اولسون تحقیق کرد ، ناگهان متوجه شد که او متخصص باکتری است و سالها با ارتش در توسعه سلاح های باکتریولوژیکی کار کرده است.
در دهه 1950 ، فرانک اولسون یکی از مهمترین دانشمندان در بخش عملیات ویژه در پایگاه نظامی فورت دیتریک در فردریک ، مریلند بود. یکی از وظایف اصلی وی بررسی استفاده از داروهای روانگردان در آزمایشگاه های جنگ بیولوژیکی ارتش آمریکا (USBWL) بود.
یکی از پروژه های بسیار جذاب که از سال 1952 در آن مشارکت داشت ، پروژه کنگر فرنگی نام داشت. این یک عملیات سیا برای بررسی تکنیک های بازجویی و کنترل ذهن و احتمال این بود که فردی مجبور شود به زور فرد مناسب را بکشد.
"اقناع" از طریق وسایلی مانند هیپنوتیزم و داروهای روانگردان و تغییر دهنده ذهن مانند LSD انجام شد. این پروژه مقدمه ای برای عملیات بعدی کنترل ذهن نظامی به نام بود MK Ultra.
بر اساس همه این اطلاعات ، خودکشی عجیب و ناگهانی اولسون بسیار مشکوک به نظر می رسید و تردیدهای منطقی در مورد این که یک خودکشی معمولی بود به وجود آمد.
تحقیقات نشان داد که اندکی قبل از مرگ ، اولسون در یک اقامتگاه شکار در دریاچه دیک کریک استراحت کرد ، اما از آنجا به طور غیر معمول تیره و تار بازگشت. انگار آنجا اتفاق بدی برایش افتاده است. خانواده اولسون در این باره صحبت کردند و هنگامی که آنها شروع به پرسیدن بیشتر از آنها کردند ، جزئیات وحشتناکی آشکار شد.
به نظر می رسد اولسون می گوید که او و نه دانشمند دیگر که روی پروژه کنگر فرنگی کار می کردند به طور خاص به این خانه دور افتاده احضار شدند. هیچکدام از آنها نمی دانستند که چرا آنها را صدا می زنند و چه چیزی در آنجا به آنها گفته می شود.چندین نفر از سیا از جمله رئیس خدمات فنی سیا ، سیدنی گوتلیب ، متخصص سم و مواد مخدر سیا و همچنین یکی از مسئولان ایجاد MK Ultra از آنها استقبال کردند.
دکتر روبرت لشبروک نیز همان شخصی بود که با اولسون در اتاق هتل اقامت داشت. او دستیار گوتلیب بود. در مرحله بعد ، گوتلیب و لشبروک دانشمندان را متقاعد کردند که نوشیدنی بنوشند ، که اولسون معتقد بود با مقداری مواد مخدر مخلوط شده است. اولسون معتقد بود که چیزی شبیه LSD یا برخی دیگر از عوامل روانگردان به او و دیگران داده شده است.
پسر فرانک اولسون ، نیلس اولسون ، بعداً در این مورد چنین صحبت کرد:
پدر من یک دانشمند تحقیقاتی بود که در جنگ باکتریولوژیکی شرکت داشت و با واحد SO که عملیات ویژه انجام می داد ارتباط داشت. این محرمانه ترین تحقیقاتی بود که در فورت دیتریک انجام شد و برخی از این تحقیقات با هماهنگی انجام شد. سیا
آخر هفته بعد از این ملاقات ، پدرم به شدت افسرده بود. او احساس کرد که کاری بسیار وحشتناک انجام داده است. و او به مادرم گفت که او کار اشتباهی انجام داده است ، اما نمی تواند به او بگوید از ترس نقض پروتکل امنیتی."
فرانک اولسون به همراه همسر و فرزندانش
علاوه بر این ، رفتار فرانک اولسون بیش از پیش ناپایدار شد ، او با این وجود از جلسه دانشمندان به همسرش گفت و چگونه آنها مجبور به نوشیدن مواد مخدر شدند. سپس اولسون سعی کرد با یکی از آشنایان یا دوستان خود تماس بگیرد و بیشتر عصبی می شود و عباراتی مانند "من اشتباه وحشتناکی مرتکب شدم!" و "آنها می ترسند که من ممکن است به شما صدمه بزنم!"
او گفت که اولسون برای یک هفته خانه را ترک کرد تا "از نظر روانی کمک بگیرد". و پس از آن او اعلام کرد که نیاز فوری به نیویورک دارد. او به عنوان مثال عجیب و غریب دیگر گفت که "صداهایی در تاریکی" می شنود و پس از ورود به هتل شروع به رفتار بسیار پارانوئید کرد و پول و اسناد خود را دور انداخت.
بعداً معلوم شد که اولسون پس از سقوط از پنجره نه تنها مدتی زنده بود ، بلکه هنوز هوشیار بود و حتی سعی کرد چیزی بگوید. این را مدیر هتل اعلام کرد آرموند پاستور ، که با شنیدن صدای برافروخته رهگذران به خیابان پرید.
"من فرانک اولسون را دیدم که با چشمان باز دراز کشیده بود ، درست به من خیره شده بود و سعی می کرد چیزی را به من بگوید. او قطعاً سعی کرد صحبت کند ، اما چیزی جز زمزمه کردن بیرون نیامد. او در وضعیت وحشتناکی بود. و من عقب نشینی کردم زیرا اکنون لازم بود بدانم از کجا سقوط کرده است. من به ساختمان نگاه کردم و در نهایت یک حرکت جزئی از سایه پنجره را دیدم. و وقتی روی این موضوع تمرکز کردم ، دیدم که سایه پنجره از جریان هوا از پنجره باز ارتعاش می کند."
پس از پریدن اولسون از پنجره ، هم اتاقی اش رابرت لشبروک حتی سعی نکرد با آمبولانس تماس بگیرد یا با پلیس تماس بگیرد. با این حال ، او کاری متفاوت انجام داد. او با شخص دیگری تماس گرفت و به او گفت: "خوب ، او بیرون آمد." و آنجا ، در آن طرف تلفن ، آنها پاسخ دادند "خوب ، این خیلی بد است" ، پس از آن هر دو تلفن را قطع کردند.
این مکالمه به طور تصادفی توسط همان مدیر ، Armond Pastore ، شنیده شد ، زیرا لشبروک درست در همان لحظه ای که Pastore از خیابان به هتل بازگشت ، تماس گرفت. در آن سالها ، برای تماس از اتاق هتل با تلفن ثابت ، ابتدا باید شماره اپراتور هتل را بگیرید و سپس به او بگویید که به کدام شماره متصل شود. و در حال صحبت کردن ، اپراتور می تواند مکالمه شما را بشنود. بنابراین ، پاستور درخواست تماس از شماره اولسون و لشبروک و نحوه اتصال اپراتور او به مخاطب و سپس شنیدن کل مکالمه آنها را دریافت کرد.
"نیازی نیست که یک نابغه باشید تا بفهمید که در اینجا چیزی اشتباه است. مثل هملت ، می دانید ،" چیزی در پادشاهی دانمارک پوسیده است. "آن شب متوجه شدم که در هتل ما چه اتفاقی افتاده است ،"- گفت پاستور
فرانک اولسون به همراه همسر و فرزندانش
راز بعدی این بود که چگونه دقیقاً اولسون از پنجره بیرون پرید ، مدیر هتل فقط پرده ای را که از باد حرکت می کرد مشاهده کرد ، اما در نظر نگرفت که آیا پنجره واقعاً باز است یا به شدت شکسته است و لشبروک گفت که اولسون با بدن خود پنجره را شکست. ، و آن را باز نکرد.
در همان زمان ، برش های متعددی در ابتدا بر روی بدن اولسون پیدا شد ، گویی از یک تکه شیشه یا یک چاقوی تیز ، و همچنین یک زخم بر روی سر انگار از یک جسم گنگ بود. اما هنگامی که خانواده اولسون دستور کالبد شکافی دوم را دادند ، دیگر هیچ زخم بریده یا صافی "پیدا" نکرد.
علاوه بر این ، پاستور گفت که هرگز نشنیده است که خودکشی بدون باز کردن پنجره به بیرون پرتاب شود ، اما شیشه را با بدن خود بشکند. علاوه بر این ، هیچ کس با پرده های محکم بسته مانند پنجره اتاق اولسون و لشبروک از پنجره بیرون نمی پرد.
همه اینها بسیار مشکوک به نظر می رسید و خانواده اولسون نسخه خودکشی را با شک و تردید زیادی پذیرفتند. آنها این فرض را مطرح کردند که سیا عمداً فرانک اولسون را "حذف" کرده است ، زیرا به دلیل کار و آزمایشاتش ، او از چیزهایی که ظاهراً بیگانگان نمی دانند بسیار آموخته است.
در سال 1975 ، سیا به طور غیر منتظره اذعان کرد که فرانک اولسون در واقع از جمله افرادی است که اثرات مواد مخدر بر روی آنها آزمایش شده است. و سپس او "بیمه" خانواده اولسون را در 750 هزار دلار پرداخت کرد. با این حال ، نزدیکان فرانک اولسون هیچ جزئیاتی از آنچه اتفاق افتاده دریافت نکردند.
نظریه های زیادی در مورد آنچه که برای فرانک اولسون اتفاق افتاده ارائه شده است. برخی تصور می کنند که او را از این پنجره بیرون انداخته اند ، برخی دیگر فکر می کنند که او به نوعی برنامه ریزی شده بود تا از طریق آزمایشات کنترل ذهن خودکشی کند. بر اساس گزارش رسمی ، برخی دیگر معتقدند که او به سادگی خودکشی کرده است.
به رابرت لشبروک هیچ کس واقعاً نمی داند در آنجا چه اتفاقی افتاده است ، و او ادعا می کند هنگام وقوع آن در توالت بوده است. خانواده اولسون به طور کلی از صحبت در مورد کنترل ذهن اجتناب می کنند و فکر می کنند او به دلیل اطلاع از دولت مخفی به سادگی کشته شده است.
پسر اولسون در مورد آن اینگونه صحبت کرد:
"مرگ فرانک اولسون در 28 نوامبر 1953 قتل بود ، نه خودکشی. این داستان آزمایش مواد مخدر LSD همانطور که در 1975 ارائه شد نیست. این داستان جنگ بیولوژیکی است. فرانک اولسون به دلیل تجربی بودن نمرد. خوکچه هندی ، که از "سفر بد" جان سالم به در برد. او به دلیل ترس از افشای اطلاعات مربوط به برنامه بازجویی بسیار محرمانه سیا در اوایل دهه 1950 و همچنین استفاده از سلاح های بیولوژیکی توسط ایالات متحده در جنگ کره ، جان سپرد."
توصیه شده:
کنترل ذهن: آزمایش های سیا در پروژه MK-ULTRA
دولت آمریکا یک راز عجیب و تاریک دارد - آزمایش های کنترل ذهن که توسط آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) انجام شد و در دهه 1950 آغاز شد. این پروژه "MK Ultra" (پروژه MKULTRA یا MK-ULTRA) نام داشت. این کار توسط دفتر اطلاعات علمی سیا از اوایل 1950 تا اواخر 1960 انجام شد. از روشهای کنترل مغز انسان برای مستعدتر کردن افراد به پیشنهادات استفاده شد. موضوعاتی که شامل الف
افراد شکنجه شده تا مرگ: اسرار برنامه مخفی کنترل ذهن سیا
با این حال ، برنامه مخفی شکست خورد - آزمایش کنندگان فقط ذهن تجربی را از بین بردند ، اما نتوانستند آن را تسلیم کنند. در همان زمان ، بسیاری از تحولات به دست آمده بعداً در زندان گوانتانامو و همچنین عملیات نظامی در ویتنام و خاورمیانه مورد استفاده قرار گرفت. استفن کینسر ، روزنامه نگار و نویسنده آمریکایی ، که کتاب خود را به عنوان "اصلی سم زاده" اختصاص داد. سیدنی گوتلیب و سیا
سند FBI که بیگانگان اثیری را طبقه بندی می کند ، طبقه بندی شد
کاربران اینترنتی یک سند 69 صفحه ای در مورد بشقاب پرنده ها و بیگانگان در وب سایت رسمی FBI کشف کردند. گزارش شده است که این سند در سال 2011 از طبقه بندی خارج شد. قسمتی از سند به طور خاص با رنگ مشکی رنگ آمیزی شده است تا کپی و خواندن آن دشوار شود ، اما بیشتر آن کاملا قابل تشخیص به نظر می رسد. همه صفحات گزارش را می توانید با پیوند اینجا مشاهده کنید. این گزارش چندین مورد بشقاب پرنده و بیگانگان را مشاهده می کند که در سال 1947 در ایالات متحده رخ داده است. همه این موارد توسط افراد نامشخص جمع آوری شد
مرگ مرموز یک گردشگر به همان اندازه مرموز
اصطلاح "پیاده روی" در ایالات متحده به پیاده روی های طولانی در هوای تازه ، عمدتا در دامان طبیعت اشاره دارد. و "کوهنوردان" کسانی هستند که به آن علاقه دارند. پیاده روی نیازی به تجهیزات و آمادگی خاصی ندارد ، زیرا مسیرهای پیاده روی در امتداد مسیرهای شناخته شده قرار گرفته اند ، جایی که هیچ مانع دشواری وجود ندارد و از نزدیک شهرک ها عبور می کند. بسیاری از علاقه مندان به فضای باز ، از جمله افراد مسن و معلولان ، پیاده روی را در ایالات متحده تمرین می کنند. آنها معمولاً یک کوله پشتی با خود می برند ،
آیا ذهن شما تحت کنترل است؟
حتی یک دانش آموز کلاس اولی نیز در مورد دستکاری هوشیاری بشر امروز چیزهای زیادی شنیده است. در مورد روانشناسان چه می توانیم بگوییم ، نیمی از آنها مشغول تدوین کتاب های درسی برای دستکاریگران حرفه ای هستند و نیمی دیگر توصیه های عملی در مورد نحوه محافظت از خود در برابر آنها ارائه می دهند. منطق و تفکر هوشیار در این مورد بهترین واکسیناسیون در برابر دستکاری است