در پتروپاولوفسک ، موجودی ماورالطبیعه چندین سال خانواده ای را ترساند

فهرست مطالب:

تصویری: در پتروپاولوفسک ، موجودی ماورالطبیعه چندین سال خانواده ای را ترساند

تصویری: در پتروپاولوفسک ، موجودی ماورالطبیعه چندین سال خانواده ای را ترساند
تصویری: مجموعه ای از اتفاقات پارانورمال که توسط دوربین های مدار بسته دیده شده 2024, مارس
در پتروپاولوفسک ، موجودی ماورالطبیعه چندین سال خانواده ای را ترساند
در پتروپاولوفسک ، موجودی ماورالطبیعه چندین سال خانواده ای را ترساند
Anonim

یک موجود عجیب که گاهی اوقات به شکل یک گوی نشان داده می شود ، چندین سال خانواده ای از پتروپاولوفسک (قزاقستان) را ترساند تا اینکه آنها به طور کامل از آپارتمان خود خارج شدند

در پتروپاولفسک ، موجودی ماوراء طبیعی چند سال خانواده را ترساند - پلترژیست ، گوی ، شبح ، قزاقستان
در پتروپاولفسک ، موجودی ماوراء طبیعی چند سال خانواده را ترساند - پلترژیست ، گوی ، شبح ، قزاقستان

این داستان وهم انگیز توسط روزنامه نگاران وب سایت پتروپاولوفسک نیوز توسط I. Korzhova ، ساکن سابق یک خوابگاه واقع در بیستمین منطقه کوچک شهر ، بیان شد.

چندین سال ، چیزی در آپارتمانش غوغا می کرد که خود کورژووا آن را صدا می زند آی تی … قضاوت بر اساس داستان ، این شبح یا زن شکننده به معنای واقعی کلمه خانواده اش را تسخیر کرده است ، شب و روز وحشتناک است.

"تا سال 1994 ، خانواده ما در خوابگاهی از نوع هتل در خیابان خیمنکو ، ساختمان 14 ، 3 زندگی می کردند (شماره آپارتمان توسط سردبیران سایت عمدا پنهان شده است). ما 7 سال در آنجا زندگی کردیم ، سپس به شهر دیگری نقل مکان کردیم. هنوز تعجب می کنم که چگونه آن را تحمل کردیم ، یا بهتر بگویم چگونه آن را تحمل کردم. "قطعاً یک روح یا یک روح بی قرار زندگی می کند.

همان خانه. عکس: pkzsk.info

Image
Image

شوهر من واقعاً به این موضوع اعتقاد نداشت ، اگرچه آن را انکار نمی کرد ، زیرا این اصل فقط من را ترساند ، از شرکت خوشش نیامد. وقتی شوهرش در خانه بود ، او خم نشد ، آرام نشست. آپارتمان در ابتدا یک آپارتمان 1 اتاق بود ، کنار سالن ، سپس به ما اجازه داده شد که آن را تصرف کنیم. در را قطع کردیم و یک آپارتمان 2 اتاق گرفتیم ، از راهرو یک در به اتاق خواب بود.

لحظات متعددی وجود داشت که برای یک عمر به یادگار می ماند. آنها قبلاً از کارت پستال پرده می ساختند ، بنابراین من چنین پرده ای برای خودم ساختم و آن را به درب اتاق خواب آویختیم. یک روز عصر بچه ها در اتاق خواب خوابیده بودند ، شوهرم سر کار بود ، من روی مبل نشسته بودم و تلویزیون تماشا می کردم و بافتنی می کردم. ناگهان ، در اتاق خواب (با پوشش) ناگهان باز شد و پرده های کارت پستال ها به گونه ای بالا رفتند که گویی فردی کوتاه قد از اتاق خواب خارج شده است.

اولین باری که فکر کردم یکی از بچه ها بلند شد و در را باز کرد. رفتم و نگاه کردم ، نه - بچه ها خوابیده اند. آن زمان خیلی ترسناک بود. بار دیگر ، هنگامی که این اتفاق دوباره افتاد ، من قبلاً وحشت زده بودم. و این اغلب زمانی اتفاق می افتد که من با بچه ها تنها بودم ، هیچ شاهد دیگری وجود نداشت.

همچنین گاهی اوقات با یک ضربه تیز دستان مرا شب بیدار می کرد. یک پنبه محکم روی صورتم بود و بدون اینکه بفهمم چیست بیدار شدم. چندین بار آنها سعی کردند گربه بگیرند ، هیچ کدام از آنها ریشه ندادند. یا آنها فرار کردند ، یا شروع به گند زدن در هر جایی کردند ، و ما آنها را به روستا نزد پدر و مادر خود بردیم. یک بچه گربه را به خانه آوردند و آنها خودشان به تجارت پرداختند و برای او چیزی برای خوردن خریدند. ما به خانه آمدیم ، مدتها تماس گرفتیم ، به دنبال او بودیم ، اما او را در جایی پیدا نکردیم.

سپس از بالکن به پایین نگاه کردم (ما در طبقه سوم زندگی می کردیم) ، و او زیر بالکن دراز کشیده بود و به سختی نفس می کشید. چارچوب بالکن باز بود ، اما چیزی در این نزدیکی نبود تا بتواند بدون هیچ کمکی بالا برود و از بالکن بیرون برود. و حتی بیشتر ، او هنوز کاملاً کوچک بود. بنابراین این او را بیرون انداخت.

به نوعی در زمستان ، به هنگام غروب ، هوا غروب بود ، من و بچه ها بعد از چرت زدن از خواب بیدار شدیم ، در اتاق خواب دراز کشیده بودیم ، هنوز بیدار نشده بودیم. درب اتاق خواب محکم بسته شده بود. شوهر هنوز سر کار بود ، در آن زمان به عنوان بازجو کار می کرد. و در اینجا دروغ می گوییم و می شنویم که شخصی از آن طرف در را به شدت کشیده ، اما آن را باز نکرده است. من مراقب بودم و دخترم می خواست برای ملاقات با پدر بدود ، من او را متوقف کردم.

سپس دوباره آن را با قدرت کشیدند. سپس بر ترس خود غلبه کردم ، با یک حرکت تند در را باز کردم و از اتاق خارج شدم. هیچ کس آنجا نیست ، فقط گربه بیچاره زیر صندلی جمع شده و همه جا می لرزد. در اینجا ، البته ، موهای سر من شروع به حرکت کرد. وحشتناک ، وحشتناک بود.

Image
Image

و سپس ما او را دیدیم و نه تنها به نظر من ، بلکه به شوهرم نیز رسید ، و همسایه ها او را دیدند.دیواری از سه بخش در سالن وجود داشت ، در بالا در همه بخشها محلی برای ظروف وجود داشت و در آنجا مانند یک نور خورشید ظاهر شد. گویی بازتابی از آینه گرد است. اکنون می دانم که آنها را کره یا گوی می نامند ، اما آن وقت این را نفهمیدم.

و در اینجا او در این دفاتر است ، جایی که ظروف ، تقریباً هر روز ظاهر می شد. او ثابت ننشست ، بلکه از بخشی به بخش دیگر ، از قسمتی به قسمت دیگر نقل مکان کرد. ما در ابتدا فکر کردیم که ممکن است چنین باشد ، ما به دنبال نگاهی اجمالی به چیزی بودیم ، اما سپس تصمیم گرفتیم که این فناوری اطلاعات است. خوب است که او فقط در این شکل نشان داده شود ، و نه در شکل دیگری ، وگرنه نمی توانم تصور کنم چه اتفاقی برای من می افتاد.

یکبار روی مبل جمع شده در سالن به خواب رفتم ، صبح بیدار شدم ، پشت مبل را نگاه کردم ، و او اینجاست … کنار من. اشعه آفتاب کنار من درست پشت مبل کنار بالش است.

وقتی در خانه تنها می ماندم ، وحشت می کردم ، نمی توانستم آرامش داشته باشم و با آرامش کارهای خانه را انجام دهم ، ترس همیشه وجود داشت. همسایه ها همچنین شکایت کردند که چیزی در مورد آنها نیز در جریان است ، اما هیچ کس به طور خاص چیزی نگفت. بنابراین او یک فانتزی را فقط به آپارتمان ما برد.

دختر بزرگتر ، او دو ساله بود ، نیمه شب از خواب بیدار شد و مانند چشم بریده فریاد می زد ، با چشمانی بسته. برای مدت طولانی آنها نمی توانستند آرام شوند ، بیدار شوند ، با او در آغوش خود به نوبه خود در اطراف اتاق سعی می کردند او را آرام کنند. تا زمانی که از آنجا نقل مکان کردیم ، این رقص ادامه داشت.

من به مستاجرانی که بعد از ما زندگی می کردند حسادت نمی کنم و حتی اکنون نیز فکر می کنم او هیچ جا نرفته است ، هر از گاهی ، احتمالاً ، او خود را به یاد می آورد. شاید صاحبان آپارتمان را وقف کرده اند؟ با این کار از آن جان سالم به در برد … بالاخره ، در آن زمان حتی یک نماد در خانه ایستاده بود ، کسی نبود که بگوید چه کار کند.

به نظر می رسد خانه توسط محکومین ساخته شده است ، شوهرم پیشنهاد کرد که کسی باید کسی را مورد ضرب و شتم قرار داده باشد ، در غیر این صورت در آن زمان در خانه جدید می تواند ظاهر شود."

توصیه شده: