در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای شوخی کرد

فهرست مطالب:

تصویری: در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای شوخی کرد

تصویری: در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای شوخی کرد
تصویری: Лучшая лошадь и револьвер в rdr2, НЛО ► 2 Прохождение Red Dead Redemption 2 2024, مارس
در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای شوخی کرد
در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای شوخی کرد
Anonim
در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای مشغول شوخی بود - یک براونی ، مورمانسک
در آپارتمان یکی از ساکنان مورمانسک ، یک قهوه ای مشغول شوخی بود - یک براونی ، مورمانسک

تاتیانا از مورمانسک هرگز با ارواح ، قهوه ای ها و دیگر ارواح شیطانی برخورد نکرده است. او به سادگی به وجود آنها اعتقاد نداشت. هنگام استراحت در روستا ، دختر با خیال راحت شب را در یک خانه نیمه متروکه گذراند ، هرگز از تاریکی نمی ترسید.

اما به تازگی ، یک داستان خنده دار و در عین حال وحشتناک برای او اتفاق افتاده است. تاتیانا برای زندگی با نامزدش نقل مکان کرد. در آن زمان بود که پوزه شور شروع شد. وقتی دختر در خانه تنها ماند ، صدای کلیک های عجیب و صداهای نامفهوم را شنید (انگار کسی در یخچال را می زد).

سپس به یاد آورد که یک بار ، در جشن تولد دوستان ، معشوقش اعتراف کرد که می ترسد تنها در خانه بماند: آنها می گویند ، یک قهوه ای در یک آپارتمان زندگی می کند. اما فردا صبح او از حرفهایش سر باز زد و گفت شوخی می کند. و صداها به این معنی است که همسایه ها رفتار نادرستی دارند یا فاضلاب ها پر سر و صدا هستند.

جالب اینجاست که وقتی زن و شوهر در خانه بودند یا کسی برای ملاقات آمد ، هیچ سر و صدای بی نظیری در آپارتمان وجود نداشت. به محض اینکه دختر تنها ماند ، دوباره صداهای عجیبی به گوش رسید. این کار حدود یک هفته ادامه داشت. یک بار تاتیانا شب بیدار شد و به آشپزخانه رفت تا آب بنوشد.

Image
Image

او متوجه چیزی شد که روی قفسه ای در راهرو می درخشید. بلافاصله صدای جیغ جیغی شدید "و-و-من" به گوش رسید ، و دوباره کلیک های وحشتناکی در همه اتاقها به یکباره شروع شد. دختر با عجله وارد اتاق شد و زیر پوشش پنهان شد. او نمی دانست چه کار کند. تماس با پلیس و امدادگران بی فایده بود - آنها نمی توانند باور کنند ، آنها می گویند ، او دیوانه است.

تاتیانا مشاهدات خود را با داماد در میان گذاشت. او دوباره شوخی کرد و گفت که دختر تخیل زیادی دارد. و بستگان ، که تانیا از آنها شکایت کرد ، تصمیم گرفتند که قهوه ای به احتمال زیاد مسئول آپارتمان است. و آنها توصیه کردند که از "همسایه" دلجویی کنند. تانیا با اطاعت از بستگان خود شیر ، ودکا ، سوسیس و زرشک خرید. این شکوه را در آشپزخانه گذاشتم و خوابم برد.

شب آرام گذشت ، اما صبح دختر دید که دستانش با علائم کثیف پوشانده شده است ، انگار انگشتان کوچک آغشته به دوده آنها را لمس کرده است. با ورود به آشپزخانه ، تاتیانا قصد داشت "هدایای" باقی مانده برای شب را دور بیندازد. و سپس متوجه شد که زرشک خشن در لمس صاف شده و به بشقاب چسبیده است ، همانطور که در مورد آب نبات مرطوب اتفاق می افتد.

دوستان به تاتیانا توصیه کردند که آپارتمان را وقف کند و دستور دادند در خانه بخور بدهند. تاتیانا تصمیم گرفت از بخور استفاده کند. نیمه شب در آپارتمان ساکت بود ، فقط وقتی ساعت سه بیدار شد ، صدای کسی را شنید که روی سرش می تپید ، سپس صدای خروپف ناراضی و صدای پاشنه های کوچک بلند شد.

چند روز بعد ، آپارتمان او تقدیس شد. با این حال ، عصر روز بعد ، تانیا دوباره صدای کلیک پشت یخچال را شنید.

- بیا ، زشت نباش ، - دختر روی همسایه ادعا کرد و صداها خاموش شد.

اکنون آپارتمان تانیا آرام است ، او دیگر از ترس عذاب نمی کشد. فقط س questionsالات حل نشده وجود داشت ، این همه یکسان بود: موش ، قهوه ای یا تخیل بیش از حد غنی؟

نظر تجربی

اکاترینا واشاکیدزه ، روانشناس مرکز مورمانسک برای کمک به خانواده ها و کودکان:

- پنهان در ناخودآگاه دختر ، اطلاعات مربوط به براونی به محض ایجاد موقعیت مناسب در آپارتمان خود را نشان داد: تنهایی ، سر و صدا و صداهای ناشناس. بنابراین ، "لنگر انداختن تصادفی" رخ داد. این نام فرایند استناد به حالتها با کمک یک محرک خارجی است. فکر قهوه ای محکم در ذهنش جا گرفت.

در آینده ، تانیا دیگر سعی نکرد توضیحی منطقی برای موارد نامفهوم در آپارتمان ارائه دهد. و از ترس اینکه وقتی او تنها در خانه بود وضعیت دوباره تکرار شود ، دختر بارها و بارها خود را در موقعیت های ارتباطی با قهوه ای می بیند. و معیارهای نفوذ به عنوان مراحل درمانی تبدیل شده اند و از احساس اضطراب موجود خلاص می شوند.

اما از آنجا که اغلب باور به وجود ارواح شیطانی آسان تر از قدرت معجزه آسای تقدیس خانه ها و مراسم کلیسایی است ، همه چیز بدون تغییر باقی ماند. تنها زمانی که وضعیت به حالت عصبی رسید و باعث ایجاد خشم شدید در قهرمان شد ، او با صدای بلند "کلمات تبعید" را بیان کرد و افکار و تصاویر نفانی را از زندگی خود بیرون کرد.

توصیه شده: