من و برادرم در مورد هیولا چت می کردیم و سپس هیولا را در واقعیت دیدم

تصویری: من و برادرم در مورد هیولا چت می کردیم و سپس هیولا را در واقعیت دیدم

تصویری: من و برادرم در مورد هیولا چت می کردیم و سپس هیولا را در واقعیت دیدم
تصویری: SCP: 096 | Короткометражный фильм | Озвучка DeeaFilm 2024, مارس
من و برادرم در مورد هیولا چت می کردیم و سپس هیولا را در واقعیت دیدم
من و برادرم در مورد هیولا چت می کردیم و سپس هیولا را در واقعیت دیدم
Anonim
تصویر
تصویر

این داستان عجیب توسط یک کاربر اینترنتی با نام مستعار "Crooked Beats0v0" بیان شد. او مطمئن است که در کودکی ممکن است خلق کرده باشد شکل فکر (تصویری از افکار ، تجسم یافته در واقعیت) با تخیل غنی او. یا شاید یک هیولا واقعی بود.

من به خوبی به یاد دارم که چگونه این موجود را درست در خانه در سال 2009 دیدم ، زمانی که من هنوز در خانه مادرم با برادرم زندگی می کردم. در آن زمان ، یک گنجه در اتاق من بود که در پای من ایستاده بود. بستر.

من و برادرم در یک اتاق خوابیدیم و آن شب مدت زیادی نتوانستیم بخوابیم. از بیکاری ، ما شروع کردیم به تعریف داستان های وحشتناک در مورد هیولاهای مختلف ، از جمله در مورد اسلندرمن - یک شخصیت محبوب در افسانه های شهری.

Image
Image

سپس به چگونگی اختراع هیولاهای مختلف بدون چشم یا بدون گوش خندیدیم که کاملاً مضحک هستند و به طور کلی آنها واقعاً وجود ندارند.

ما اصلاً نمی خواستیم بخوابیم ، در آن زمان ما هنوز بچه بودیم و به زور ساعت 8 شب در رختخواب قرار گرفتیم. دو ساعت گپ زدیم و بعد خوابیدیم. اما ساعت سه صبح ناگهان بیدار شدم و بلافاصله احساس کردم که چیزی در اتاق اشتباه است.

اولاً ، هوا به طرز ناخوشایندی سرد بود ، و ثانیاً ، احساس ترس ملموسی وجود داشت. و سوم اینکه نگاه کسی را از سمت رختکن به من احساس کردم.

برای یک ثانیه در ذهنم جرقه زد که شاید مادرم نزدیک در ، کنار گنجه ایستاده باشد ، اما فقط برای یک ثانیه. زیرا من قبلاً سرم را به سمت کمد چرخاندم و دیدم که کمد کاملاً باز شده است و یک تصویر تیره از یک مرد در داخل وجود دارد.

او قد بلند بود و تمام ارتفاع کابینت را به خود اختصاص داد و سرش یکنواخت ، بیضی شکل بود و چشمان کوچکی نمایان بود. چیزی از زیر صورتش آویزان شده بود ، مانند ریش شلخته ، اما ساختاری نامفهوم ، و خودش با دقت در حال بررسی من بود و چشمانش به این طرف و آن طرف حرکت می کرد.

در ابتدا فکر می کردم که در حال خواب دیدن هستم یا ذهنم با من ترفند بازی می کند ، زیرا من همیشه تخیل بسیار غنی داشته ام. اما به نظر می رسید چیزی مرا مجبور می کند که بفهمم این یک رویا یا یک توهم نیست. و علاوه بر این ، پنجره اتاق باز بود و این موجود در گنجه به گونه ای ایستاده بود که قسمتی از چوب لباسی را با لباس بیرون انداخت.

من موفق شدم پوست صورت او را بررسی کنم ، ظاهری خشن و در عین حال نوعی ذوب شده داشت ، گویی مدت ها در معرض حرارت بوده است. این تنها چیزی است که قبل از قطع ارتباط به خاطر آوردم ، اما هنوز فکر می کنم چیز دیگری در آنجا وجود داشت.

صبح روز بعد از خواب بیدار شدم و البته هیچ کس در گنجه نبود. با این حال ، یک ملحفه از تخت من در گنجه وجود داشت."

توصیه شده: