روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار

فهرست مطالب:

تصویری: روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار

تصویری: روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار
تصویری: روان و روانپزشکی به زبان ساده . دکتر فخارزاده. روانپزشک. افسردگی فصلی. 2024, مارس
روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار
روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار
Anonim

رونق روانشناسی در قرن نوزدهم رخ می دهد ، زمانی که همه به طور جمعی تحت تأثیر معنویت گرایی ، غیبت و سایر موارد مشابه قرار گرفتند. روانشناسی به عنوان هدیه ای از بهشت ، اثبات زندگی پس از مرگ در نظر گرفته شد - آنها می گویند ، نیروی خارجی دست را هدایت می کند

روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار - روانشناسی
روانپزشک گونای علیوا در مورد پدیده نوشتن خودکار - روانشناسی

گونای علیوا در سی و چهار سالگی دکترای علوم پزشکی است. او حرفه ای روانپزشک است و در یک موسسه تحقیقاتی در دانشگاه بوستون (ایالات متحده) کار می کند.

موسسه ای که او در آن کار می کند مشغول مطالعه چیزهای غیر معمول است. اینها پدیده های ماوراءالطبیعه هستند که با روان انسان مرتبط هستند. در دپارتمانی که گونای علیوا در آن کار می کند ، یک پدیده فوق العاده کنجکاو در حال بررسی است - روانشناسی.

روانشناسی چیست؟

- روانشناسی یا نوشتن خودکار یک اصطلاح فراروانشناسی و بالینی است که نشان دهنده توانایی یک فرد در حالت هیپنوتیزم ، خلسه مدیتیشن یا مدیتیشن برای نوشتن متون معنی دار بدون کنترل آگاهانه بر این روند است. فرایند روانشناسی شامل این واقعیت است که شخصی که از بیرون یک "پیام" دریافت می کند ، آرام می شود و وارد یک خلسه کم و بیش قابل توجه می شود و قلم را در دست دارد. به زودی دست شروع به حرکت می کند انگار خود به خود ، و نویسنده حتی ممکن است به کاغذ نگاه نکند.

Image
Image

در عین حال ، او ممکن است مشغول فعالیت های کاملاً متفاوت باشد و به طور کلی از آنچه می نویسد آگاه نباشد. آن ها موارد زیر اتفاق می افتد: تحت شرایط خاص و در یک زمان معین ، شخص یا چیزی شخص را به "ابزار نوشتن" مانند قلم چشمه یا ماشین تحریر تبدیل می کند ، و اغلب - برس هنرمند. جالب اینجاست که دست خطی که در آن "متن خودکار" نوشته شده است ممکن است با ویژگی دست خط یک شخص در حالت عادی متفاوت باشد.

روانشناسان معمولاً به متن حاصله نگاه نمی کنند و کاملاً بدون لکه می نویسند. و آنها بسیار سریعتر از آنچه معمولاً مردم می نویسند می نویسند. حتی سریعتر از آنچه که محققان قادر به خواندن هستند. آنها گاهی آنقدر دسته را محکم می گیرند که حتی افراد بسیار قوی نیز قادر نیستند انگشتان خود را باز کنند.

چرا روانشناسی می کنی ، روانپزشک؟ آیا روانشناسی انحراف در روان انسان است؟

- فقط روانپزشکی همه علوم رسمی نزدیکترین به این پدیده است. در مورد اینکه آیا این انحراف است یا خیر ، این سوال بحث برانگیز است. در زندگی روزمره ، تقریباً همه روان نگاران افراد عادی هستند. در حالت خلسه ، نه. به طور کلی ، یک روانپزشک واحد نمی تواند به وضوح و بدون ابهام به این س ofال که آیا یک فرد عادی است یا نه پاسخ دهد. بدون محدودیت! به خصوص وقتی صحبت از یک فرد خلاق یا به طور کلی یک نابغه می شود …

پدیده روان شناسی کی کشف شد؟

- برای مدت طولانی ، اما رونق روانشناسی به قرن نوزدهم می رسد ، زمانی که همه به طور جمعی به معنویت گرایی ، غیبت و سایر موارد مشابه علاقه داشتند. روانشناسی به عنوان هدیه ای از بهشت ، اثبات زندگی پس از مرگ در نظر گرفته شد - آنها می گویند ، نیروی خارجی دست را هدایت می کند. دانشمندان جدی ، از جمله پزشک انگلیسی-پاراپسیکولوژیست F. Wood ، به پدیده روانشناسی توجه کردند.

او اولین بار در سال 1928 با پدیده نوشتن خودکار روبرو شد. زنی به او مراجعه کرد که یک سال بود پیام های عجیب و غریب را یادداشت می کرد. وود همیشه حقایق را به دقت بررسی می کرد و به احتمال وجود شارلاتانیسم یا توهم مشکوک بود ، اما داستان بازدیدکننده او را مورد توجه قرار داد.وود تماشا می کرد که یک زن پیام های اسرار آمیز را یادداشت می کند ، مجموعه ای از آزمایش ها را انجام می دهد و مطمئن می شود که در این مورد ما در مورد روانشناسی واقعی صحبت می کنیم ، و نه در مورد طعنه زدن.

آنچه بیشتر در زیر قلم یک روان نویس رخ می دهد؟

- موارد مختلف ، اغلب متون نامنسجم ، اما موارد بسیاری وجود دارد که اینها آثار ادبی فوق العاده ای بوده اند. علاوه بر این ، افرادی که هیچ ارتباطی با ادبیات ندارند. گاهی اوقات در این آثار مورخان هنر و فرهنگ شناسان سبک این یا آن نویسنده یا شاعر را می شناسند که مدتها پیش یا اخیراً درگذشته است. به عنوان مثال ، در سال 1934 ، اندکی پس از مرگ امبرتو دی کامپون ، شاعر مشهور برزیلی ، خانواده وی شکایت خود را علیه زاویر خاص آغاز کردند ، که در جوانی تنها چهار کلاس مدرسه فارغ التحصیل شده بود ، اما در میان بسیاری دیگر از اشعار کامپوان روانشناسی کرد.

Image
Image

خاویر تبرئه شد: دادگاه دریافت که با توجه به این واقعیت که پس از مرگ او ، شاعر نمی تواند چیز بیشتری ایجاد کند ، از نظر حقوقی ، خاویر هیچ گناهی ندارد. و خاویر ، به هر حال ، بیش از 120 کتاب در این راه نوشت. به هر حال ، امروزه آنها به زبانهای زیادی ترجمه شده اند. او نه تنها شعرهای "تحت امبرتو دی کمپویی" ، بلکه اشعار دیگر ، آثار پزشکی و فلسفی نیز سرود. به سبک خاویر ، متخصصان سبک حدود دویست نویسنده مختلف را تشخیص می دهند. اما دقیقاً شیوه ، و نه سرقت علمی - دیگر کسی نیست که "سرقت علمی" کند!

آیا مواردی وجود دارد که نویسنده ای آثار خود را گویا "تحت دیکته" از بالا خلق کند؟ آیا به طور ناخودآگاه از سبک شخص دیگری تقلید نکرده ، بلکه سبک خود را نوشته است؟

- بله ، به عنوان مثال ، ویلیام بلیک. او یکبار اعتراف کرد که اشعار خود را "میلتون" و "اورشلیم" را گویا تحت فرمان کسی ، بدون هیچ قصد عمدی و حتی برخلاف میل خود خلق کرده است.

با این حال ، کسانی بودند که با "روح" خاصی داوطلبانه و حتی با شادی "همکاری" کردند. به عنوان مثال ، نویسنده پرل کرن. روح ، همانطور که در مورد دیکنز ، در یک جلسه در 8 ژوئیه 1913 به خانه او رفت. او معنویت گرایی را جدی نمی گرفت - فقط کنجکاو بود ، نه بیشتر.

عصر همان روز ، روی تخته Ouij (روشهای مختلفی برای انجام Ouija وجود دارد) نوشته شده است: "من ماه های زیادی زندگی کردم. دوباره می آیم. نام من پتینز ارزش است." مروارید کرن به طور منظم با روح پاتینز ورث ارتباط برقرار کرد و فهمید که او در سال 1649 در انگلستان متولد شد ، در خانواده ای فقیر ، ازدواج نکرد ، به مستعمرات آمریکا رفت ، جایی که در درگیری با سرخپوستان کشته شد. با ارائه ، به اصطلاح ، اطلاعات بیوگرافی ، دختر طولانی مدت مرده شروع به دیکته چیزی مانند داستان به مروارید کرد.

باید بگویم که پرل کارن یک خانه دار ساده بود ، به دور از ادبیات ، و نه تنها به عنوان نویسنده ، بلکه حتی به عنوان یک خواننده. با این حال ، در پنج سال ارتباط منظم با روح پاتینز ورث ، زن ده ها شعر ، نمایشنامه ، داستان ، اپیگرام ، تمثیل و چهار رمان تاریخی نوشت. همه این آثار در 29 جلد منتشر شده و شامل حدود چهار میلیون کلمه است. برای مقایسه: صفحه روزنامه شما کمی بیش از سه هزار کلمه دارد.

آیا می توانید تصور کنید چه سرعتی دارد؟ و در اینجا یک واقعیت ماورایی دیگر وجود دارد: بعضی اوقات در طول یک جلسه ، کارن موفق شد تا 22 شعر بنویسد. کدام شاعر قادر خواهد بود این همه شعر سرود (فقط بنویسید ، نه فقط بنویسید)؟ فقط یک گرافومنیک ، اما کرن یک گرافومنیک نبود ، آثار او به چندین زبان ترجمه شده است.

چرا ارتباط بعد از پنج سال قطع شد؟

چون مروارید باردار شد. او سی و هفت ساله بود و این اولین بارداری او بود که بسیار سخت بود. بدن ضعیف شد و از دریافت سیگنال های ادبی از جهان دیگر متوقف شد. این داستان ، به هر حال ، نه تنها ادبی ، بلکه جهان علمی را نیز هیجان زده کرد.

دانشمندان شروع به مطالعه دقیق آثار او کردند و با کمال تعجب به این نتیجه رسیدند که آنها به زبان انگلیسی قدیمی نوشته شده اند که چندین قرن پیش از استفاده خارج شده است.علاوه بر این ، جزئیات تاریخی شگفت انگیزی در آثار یافت شد ، که در مورد آنها یک دختر تحصیل نکرده ، که فقط تا چهارده سالگی تحصیل کرده بود ، به سختی می توانست چیزی بداند.

اما قابل توجه ترین چیز این است که این مورد تنها مورد نیست! داستان نویسنده ریچارد باخ کمتر شگفت انگیز نیست. یکبار باخ ، آن زمان فقط یک خلبان جوان آمریکایی ، در امتداد ساحلی از یک کانال در کالیفرنیا قدم می زد و صدای ناآشنایی را شنید که کلمات عجیبی را بر زبان می آورد: "جاناتان لیوینگستون مرغ دریایی". باخ کاغذ را برداشته و با زحمت چشم اندازهایی را که جلوی چشم ذهنش می چرخید ، نوشت. نتیجه یک اثر ادبی بود که مشهور شد ، به زودی در بسیاری از کشورها ، از جمله به زبان روسی در 1974 منتشر شد.

پس از انتشار "مرغ دریایی …" ریچارد باخ ، که قبلاً چیزی نوشته بود ، اما توسط مردم کاملاً شناخته نشد - کارهای او هیچ موفقیتی نداشت ، معروف بیدار شد. به هر حال ، G. Beecher Stowe "کابین عمو تام" خود را تقریباً به همان شیوه ساخت: رویدادهای رمان در تصاویر از چشم او عبور کردند. او هرگز آن را پنهان نکرد. به طور کلی ، عجیب است که نتیجه موارد روانشناسی به تلاش نویسندگان بستگی ندارد - همه چیز به خودی خود رقم می خورد ، متن ها بازنویسی نمی شوند. و کار عمدی روی متون برای شخصی که در زندگی عادی نمی تواند دو کلمه را روی کاغذ متصل کند کار دشواری است …

آنها می گویند چارلز دیکنز رمان "رمز و راز ادوین درود" را به پایان نرساند ، اما برخی روانشناسان این کار را برای او انجام دادند. این دوچرخه است یا واقعیت دارد؟

- درسته! دیکنز در 9 ژوئن 1870 قبل از پایان رمان درگذشت. فقط شش قسمت منتشر شد و هیچ کس نمی دانست پایان آن چگونه خواهد بود. و اکنون ، دو سال بعد ، شخص خاصی اعلام کرد که موفق شده است رمان را در حالت خلسه تحت فرمان دیکنز به پایان برساند. این یک آمریکایی بود که در انگلستان به نام جیمز ساکن شد ، و اتفاقاً فقط تا سیزده سالگی تحصیل کرد.

همه چیز در یک مسابقه آغاز شد ، جایی که روح دیکنز "آمد" و از جیمز درخواست کرد تا آخرین رمان را به پایان برساند. در هفت ماه ، چهارصد صفحه متن چاپ شده نوشته شد. شگفت انگیزترین چیز این است که متن جدید دقیقاً با همان کلمه شروع شد که با نسخه خطی ناتمام هنوز منتشر نشده دیکنز پایان یافت. اما جیمز به هیچ وجه نمی توانست رمان ناتمام را ببیند ، بسیار کمتر آن را بخواند.

وقتی رمان دیکنز ، که توسط جیمز به پایان رسید ، منتشر شد ، حتی شدیدترین شکاکان اعتراف کردند که این رمان دقیقاً مطابق با سبک و واژگان دیکنز نوشته شده است: منطق رفتار شخصیت ها ، استفاده از کلمات و حتی تکنیک مورد علاقه دیکنز - فلش بک ، انتقال از زمان گذشته به زمان حال - همه آن بی عیب و نقص بود. من فقط می خواهم فریاد بزنم که یک موجود واقعی خواننده خود را پیدا می کند و از همه موانع عبور می کند: هم زمانی ، هم مکانی ، و هم زیست شناختی.

و بعد چه اتفاقی برای جیمز افتاد؟

- او نویسنده نشد: هدیه ، همانطور که آمد - در یک لحظه ، هنگامی که کار به پایان رسید. او به صف کارگران سخت کوش بدون چهره بازگشت و چنین شاهکارهایی را دیگر تکرار نکرد. و هیچ کس نمی تواند راز ارتباط او با روح نویسنده بزرگ را توضیح دهد.

بنابراین شاید با کمک روان شناس بتوانید با جهان دیگر ارتباط برقرار کنید؟

- بله ، در واقع ، این کار به طور مکرر انجام شد ، اما نه عمدا ، البته. اغلب ، روان نگاره ها نه تنها آثار ادبی ایجاد می کنند ، بلکه برخی پیامها را نیز اغلب منتقل می کنند ، اغلب از طرف افرادی که در طول زندگی آنها کاملاً ناآشنا بوده اند. یکی از برجسته ترین نمونه های این مورد مربوط به روزهای ما با آنا پیامانچینی از شهر لوکای ایتالیا است که توسط اساتید دانشکده پاراپسیکولوژی دانشگاه ناپل Cobaltina Marrone و Giorgio Di Simone مورد مطالعه قرار گرفت.

یک روز ، روز خوبی نبود ، آنا ، سی و پنج ساله بود ، تصمیم به خودکشی گرفت. دلایل زیادی وجود داشت: مرگ والدین دو سال قبل ، زندگی شخصی نامنظم ، مشکلات روزمره … او قبلاً سم را در لیوان ریخت ، ناگهان هوشیاری خود را از دست داد و همانطور که بعداً گفت ، مادر مرده خود را دید و صدای او را شنید: "این کار را نکن ، قلم بردار و آنچه روح به تو حکم می کند بنویس! من اینجا شخصی دارم که منتظر تو خواهد بود!"

آنا کاغذ و قلم گرفت و بلافاصله خود دست شروع به نوشتن کرد: "من روبرت هستم. من در یک تصادف رانندگی جان دادم. من و شما هم سن هستیم. چه کف دست زیبایی دارید". جالب است که به گفته روزنامه های ایتالیایی ، این ارتباط حتی در حال حاضر قطع نشده است.جالب ترین چیز این است که دست خط در این پیامها از آنا نیست ، بلکه از روبرت است - این توسط بستگان وی تأیید شد ، که آدرس آنها توسط روح داده شد.

Image
Image

نمونه دیگری از پیامهای جهان دیگر ، مورد قبلی نویسنده اتریشی G. Ayper است. در سال 1945 ، پسرش درگذشت و زن رنج زیادی کشید. یک روز او نشسته بود ، در فکر فرو رفته بود و به طور مکانیکی مداد خود را روی دفترچه ای حرکت داد. او نمی توانست چیزی بنویسد - خیلی زود قبل از آن آتروپین را در چشمانش ریخته بود و چیزی ندید. ناگهان دست او شروع به ردیابی خط به خط کرد. او انقباضات تشنجی عضلات را احساس می کرد ، گویی جریان الکتریکی از بازوی او عبور می کند. هنگامی که او توانست آنچه را که نوشته بود بخواند ، شگفت زده شد که در یک دفترچه نامه ای از پسرش - به خط او - پیدا کرد. نامه ها بیش از یک بار "آمد" و در آن زمان در مورد موضوع بسیار مهمی برای آیپر بود.

به نظر می رسد یک فانتزی است …

- بله ، از نظر آگاهی روزمره. با این حال ، من فقط در مورد حقایقی که مستند بودند صحبت کردم. خوشبختانه علم مدرن همانند دیگر پدیده های ماوراءالطبیعه ، چشم خود را بر روان شناسی نمی بندد. شاید به این دلیل که می توانید آنها را لمس کنید.

بسیاری از دانشمندان در تلاش هستند تا توضیحات علمی برای چنین حقایقی بیابند. با این حال ، اکثر روانشناسی را به عنوان خودکاری حسی توضیح می دهند. مانند ، این به دلیل استخراج اطلاعات فراموش شده از اعماق ناخودآگاه است ، به نظر می رسد با این روش از چنگال ذهن بیرون کشیده می شود. طرفداران این نظریه استدلال می کنند که هیچ چیزی از طریق نوشتن خودکار که بیش از ذخایر دانش و اطلاعات موجود در حافظه ، آگاهی و ناخودآگاه رسانه باشد ، به دست نمی آید.

اما این فرضیه قانع کننده نیست ، به عنوان مثال های متعدد ، از جمله مواردی که قبلاً ذکر کرده ام ، ثابت می شود. یا در مورد زن انگلیسی رزماری براون این مورد وجود دارد. او صدها جلسه انجام داد - کارهای خلاقانه ناخودآگاه: او نمایشنامه هایی را زیر نظر برنارد شاو نوشت ، مقالاتی از جمله آثار علمی در زمینه روانشناسی تحت یونگ ، موسیقی ناآشنا را پخش کرد ، یادآور سبک آثار آهنگسازان قدیمی - باخ ، موتزارت ، راخمانینوف … در علاوه بر این ، او نه تنها با ادبیات ، بلکه با نقاشی نیز ارتباط برقرار کرده است.

آیا می توان نقاشی را روان شناسی نیز نامید؟

- بله ، نقاشی نیز می تواند "دیکته" شود. علاوه بر این ، در افرادی که در زندگی معمولی فقط در سطح kalyak-malyak کودکان نقاشی می کنند. به عنوان مثال ، A. Gasparetti برزیلی که نمی دانست چگونه نقاشی کند ، "تحت دیکته" حتی در تاریکی مطلق ، با دو دست در یک زمان و دو تصویر متفاوت ، نقاشی کرد. یا هلندی G. Mansveld ، که تا چهل و شش سالگی قلم مویی در دست نگرفت و نه تنها قادر به کشیدن چیزی نبود ، بلکه حتی می توانست ساده ترین تصویر را ترسیم کند.

محقق چنین پدیده هایی ، دکتر کرنر ، که نمایشگاه نقاشی های این هنرمند را با دقت مطالعه کرد ، استدلال کرد که باور اینکه همه این نقاشی ها توسط یک نفر خلق شده اند کاملاً غیرممکن است ، زیرا این تصور را ایجاد می کند که توسط حداقل بیست هنرمند مختلف که هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند ، نه در تکنیک ، نه در خلق و خو ، نه در مضامین ، نه در مدرسه ، و نه در اهمیت هنری. منسولد تقریباً در خلسه کامل ، گاهی در تاریکی مطلق می نویسد. حالات چهره ، صدا ، گفتار ، خلق و خوی او متناسب با نوع تصویری که می کشد تغییر می کند. چگونه می توان ژاویر را با آثار ادبی متنوعش به یاد آورد؟

Image
Image

آیا چنین نمونه هایی در جایی نزدیکتر وجود دارد؟

- وجود دارد. به عنوان مثال ، در بلاروس. چندین سال پیش در اسوتلوگورسک نمایشگاهی از هنرمند روانشناس گالینا گریگوریونا لاگینوا ، معلم مدرسه شبانه روزی برگزار شد. قبلا ، او اصلاً نمی دانست چگونه نقاشی کند و هیچ جذابیتی برای آن احساس نمی کرد.

توانایی روانشناسی تصویری پس از طوفان شدید رعد و برق به او دست یافت. ناگهان ، یکی پس از دیگری ، پرتره های غیر معمول در مقابل نگاه درونی او ظاهر می شود. این گالری تصاویر بیش از یک ساعت "پخش" شد. و سه روز بعد ، لوگینوا تمایل غیرقابل مقاومت در نقاشی پرتره هایی را که دیده بود ، داشت. فقط در یک سال ، معلم حدود 40 طرح و 89 نقاشی کشید.همه آنها منحصراً با مداد آبی ساخته شده اند ، زیرا Loginova ادعا می کند که او تصاویری از دنیای دیگر را در این رنگ می بیند و به سادگی نمی توان نقاشی را در یک رنگ متفاوت انجام داد.

آیا چنین مواردی با موسیقی مشاهده شده است؟

- و آنها با موسیقی و دوباره در افراد بدون شنوایی و توانایی مشاهده شدند. تا حدودی ، روانشناسی نیز تسلط ناگهانی بر زبان های خارجی ناآشنا است ، برای مثال ، بیمار پزشک انگلیسی فوق وود. در حالت خلسه ، یک زن نه تنها عباراتی را به زبان ناشناخته می نوشت ، بلکه بیان می کرد. وود تنها پس از مشورت با یک متخصص مصری متوجه شد که این یک زبان مصری باستان است. وود پدیده ای را که او توصیف کرد زنونگلوسیا نامید. یک نمونه بسیار بارز از زنوگلوسی و روانشناسی در خالص ترین شکل آن K. Mirabelli برزیلی است. او در حین صحبت با دیگران "پیام" را با سرعت زیادی دریافت می کرد.

موضوعات کار او فوق العاده گسترده است: "شیمی در پرتو پدیدارشناسی" - 35 صفحه در 46 دقیقه به زبان انگلیسی نوشته شده است. "درباره پیدایش انسان" - 26 صفحه در نیم ساعت به زبان فرانسه ، "عذرخواهی بودایی" - 8 صفحه به زبان چینی … او که تنها سه زبان را می دانست ، به 28 زبان نوشت. نبض میرابلی 150 بار در دقیقه افزایش می یابد ، درجه حرارت تقریباً 40 درجه افزایش می یابد. یک کمیسیون علمی ویژه که او را مورد مطالعه قرار داد ، دریافت که محتوای آثار روان شناس "از امکانات معمول حافظه فراتر می رود" و آنها "نمی توانند با ترفندها ایجاد شوند". جدا از این که آثار به زبانی بی عیب (!) نوشته شده اند ، هر بار متفاوت است.

روانشناسی همچنین داشتن ناگهانی برخی از دانش ناشناخته است. به عنوان مثال ، نویسنده کرژژانوفسایا روچستر ، که بیش از چهل رمان هیجان انگیز خود را از نظر روانشناختی نوشته است ، مراسم مصر باستان را آنقدر دقیق توصیف کرد که برای آن جایزه علمی دریافت کرد. برخی از حقایقی که در کتابهای او شرح داده شده است فقط توسط دانشمندان مصرشناس قابل تشخیص است. یا نویسنده آمریکایی تیلور کالدول ، در رمانهای خود ، دانش فوق العاده ای در زمینه پزشکی قرون وسطایی نشان داد ، که تاریخ آن را هرگز مطالعه نکرد. وقتی از او پرسیدند که چگونه در مورد آنچه نمی داند می نویسد ، او بی گناه پاسخ داد: "نمی دانم ، از جایی آمده است."

چرا راه دور برویم؟ یونس اوغوز ، نویسنده آذربایجانی ما یک فرد روانشناس است که به او "می آید". اما نه همیشه ، مانند نمونه های دیگر ارائه شده. گاهی در خواب ، گاهی در حین کار. یونس اوغوز ، حرفه ای فیلسوف و حرفه ای روزنامه نگار ، رمان های تاریخی می نویسد. محدوده زمانی وقایع پوشش داده شده در رمان ها بسیار بزرگ است - از دوران آتیلا تا امپراتوری صفویه در قرن 16.

قهرمانان در خواب به سراغ او می آیند و استدلال می کنند که گاهی اوقات همه چیز مانند کتابهای تاریخ نبود ، اما در غیر این صورت. گاهی اوقات آنها تهدید می کنند که اگر نویسنده ننویسد ، همانطور که واقعاً بود ، خوب نخواهد بود. جالب ترین چیز این است که با مطالعه عمیقتر منابع که در دسترس عموم مردم نیست ، معلوم می شود که قهرمانان در خواسته های خود حق داشتند!

به هر حال ، یکی از قدیمی ترین آثار روانشناسی ، به گفته پاراپسیکولوژیست ها ، عهد عتیق است که برخی از قسمت های آن ، بر اساس بسیاری از منابع ، از بالا دیکته شده است. کتاب مقدس بعدی - قرآن - نیز یک اثر روانشناسی محسوب می شود ، بی دلیل نیست که محمد استدلال می کند که به نظر می رسد متن قرآن توسط شخصی به او دیکته شده است.

آیا حالت الهام نزدیک به روانشناسی نیست؟ در واقع ، اغلب از افراد حرفه های خلاق می توانید بشنوید که آنچه آنها ایجاد کرده اند انگار توسط شخصی از بالا دیکته شده است. اما توسط چه کسی؟ همان ارواح بیقرار که مانند روح دیکنز زمان لازم برای تحقق در زندگی را نداشتند؟

- نه ، الهام بخشی از شرایط همزمان مانند روانشناسی نیست. علاوه بر این ، افرادی که به طریقی تحصیل کرده اند هنوز از الهام برخوردارند و اغلب افرادی که از نظر فکری بسیار بالا نیستند ، توانایی روانشناسی خالص را دارند.اینها ، همانطور که گفتم ، راهنمای روحانی دیکنز و پتینز ورث بودند.

اعتقاد بر این است که افرادی که بار آموزشی ندارند ، راحت تر استراحت کرده و وارد خلسه می شوند. در این حالت ، آنها حتی آنچه را که می نویسند ضبط نمی کنند ، همه چیز به خودی خود اتفاق می افتد. و کسانی که موز به آنها فرود می آید هنوز می فهمند که چه می کنند. و آنها این کار را با سرعت عادی و به زبان آشنا انجام می دهند.

پدیده روانشناسی در مuteسسه شما چگونه توضیح داده می شود؟

- فرضیه ها کاملاً متفاوت هستند ، و هیچ فرضیه ای مسلم در بین آنها وجود ندارد. اطلاعات از کجا می آید؟ به احتمال زیاد از همان محل با هر نوع دیگر از بصیرت. اطلاعاتی که افراد از طریق روانشناسی دریافت می کنند ما را برای رویدادهای آینده آماده می کند ، که اغلب کاملاً جدی است.

مجله Yunost یک بار در مورد مهندس A. Krasin ، سرپرست کارگاه در نیروگاه هسته ای چرنوبیل ، که تقریبا دو سال قبل از حادثه رویایی داشت ، گفت: واحد چهارم منفجر می شود … تقریباً همان چیزی ، اما به صورت نوشتاری ، در طول روانشناسی اگر ما در مورد نوعی بدبختی صحبت می کنیم ، چنین اطلاعاتی به طور مداوم به روان انسان حمله می کند و در این لحظه او دیگر نمی تواند چیز دیگری بنویسد ، حتی بدون درک محتوای "پیام ها".

در زمینه پیش فرض ها و فرضیات ، یک فرضیه نسبتاً قانع کننده وجود دارد که من شخصاً آن را به اشتراک می گذارم. اینها مفاهیم نوسفر است که توسط آکادمیک ورنادسکی و مستقل از او توسط تیلهارد دو شاردن دانشمند فرانسوی ، هرچند به شکل دیگر ، توسعه یافته است. به هر حال ، تصویر ارائه شده توسط این دانشمندان با افسانه های سنتی هند در مورد "سوابق aksha" مطابقت خوبی دارد - یعنی حوزه خاصی که همه چیز را که در ذهن مردم اتفاق افتاده است در قالب "روانپریشی" خاص ثبت می کند. احتمالاً تصادفی نیست که بسیاری با ورود به یک کشور ، شهر ناآشنا ، وارد یک خانه می شوند ، تأثیر روانی خاصی را احساس می کنند. و برخی از مردم می توانند اطلاعات کاملاً قطعی را از این اقیانوس اطلاعات روانی دریافت کنند ، همانطور که در مورد روانشناسی اینطور است.

آیا امکان یادگیری روانشناسی وجود دارد؟

- من ، مانند بسیاری از دانشمندان ، اتفاقاً اینطور فکر می کنم. البته ، در یک درجه یا دیگری: کسی بیشتر موفق می شود ، کسی کمتر. آنیتا مهل روانپزشک معروف آلمانی ثابت کرد که با ایجاد شرایط مناسب ، به اکثر افراد سالم از نظر روانی می توان نوشتن خودکار را آموخت ، تنها چیزی که نیاز است نگرش روانشناختی صحیح و آموزش طولانی مدت است. با ظاهر خودجوش نوشتن خودکار ، عامل ایجاد کننده آن اغلب یک اختلال روانی ، عمدتا هیستری است. روانپزشکان و روانشناسان حتی چنین مفهومی دارند: منطق جنون. در واقع ، احساسات و استدلال های یک بیمار روانی منطق خاص خود را دارد ، ارتباطات خاص خود را دارد. کارل گوستاو یونگ ، روانشناس معروف سوئیسی بیشترین نقش را در این امر داشت.

روانشناسان آلمانی اخیراً مطالعه ای را انجام داده اند و دریافتند که دو سوم مشترکین هر دو جنس ، که با تلفن صحبت می کنند ، انواع وسایل را به صورت مکانیکی روی کاغذ ترسیم می کنند - هر کدام مختص خود. برخی سلول ، برخی فلش ، برخی گل و غیره هستند. بیشتر اوقات ، هر سطح یا کاغذی که رو به رو شده است تخلیه می شود. این علائم - نمادها بیانگر حالت درونی خود هستند - دائمی یا وابسته به یک مکالمه معین. بنابراین ، روانشناسان نیز همه این سکته ها و ضربه ها را به پدیده روانشناسی نسبت می دهند و در حال مطالعه دقیق آن هستند.

آیا خود شما توانایی روانشناسی دارید؟

- نه! (می خندد) اما در کودکی ، همانطور که مادرم ادعا می کند ، چنین بوده است. این با عبارات مختلف و اغلب عجیب و غریب بیان شد که هنگام تماشای تلویزیون دستم بیرون کشید. علاوه بر این ، معنای عبارات اصلاً با موضوع برنامه یا فیلم مطابقت نداشت. من این پدیده توسعه نیافته را به حالت خلسه خاصی نسبت می دهم ، که تلویزیون من را در آن غوطه ور کرد.

در واقع ، من تنها کسی نیستم ، تلویزیون مشابه بسیاری از مردم عمل می کند. گاهی این امر منجر به روانشناسی ، گاهی افسردگی و حتی پرخاشگری می شود. اما این توانایی کم رنگ شده است و من به طور کلی خوشحالم.زیرا مطالعه دیگران یک چیز است و مطالعه خودتان. در مورد دوم ، این به معنای واقعی کلمه یک مرحله برای سوگیری یا تمایل به دستکاری نتیجه است. بنابراین من قصد ندارم این ویژگی را در خودم توسعه دهم.

توصیه شده: