در طول مرگ بالینی ، این مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند

فهرست مطالب:

تصویری: در طول مرگ بالینی ، این مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند

تصویری: در طول مرگ بالینی ، این مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند
تصویری: О жизни и смерти Иуды ☦️ Преподобный Нил Мироточивый 2024, مارس
در طول مرگ بالینی ، این مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند
در طول مرگ بالینی ، این مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند
Anonim

بعد از مرگ چه چیزی در انتظار ماست؟ آیا این چیزی نیست یا جهان زیرین وجود دارد؟ و آیا این درست است که برخی از مردم به بهشت می روند و برخی دیگر به جهنم؟ بسیاری از کسانی که مرگ بالینی را تجربه کردند در مورد بهشت و سعادت صحبت کردند ، اما به نظر می رسد برخی به جهنم ختم شده اند

در طول مرگ بالینی ، مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند - جهنم ، بهشت ، مرگ بالینی ، تجربیات نزدیک به مرگ
در طول مرگ بالینی ، مرد در جهنم به سر می برد و شیاطین را می بیند - جهنم ، بهشت ، مرگ بالینی ، تجربیات نزدیک به مرگ

در طول NDE ها ، همه تونل ، آسمان ، عیسی را نمی بینند و احساس لطف و آرامش می کنند. برخی به جهنم می روند.

مردی به نام چارلز اخیراً داستان وحشتناک خود را در وب سایت بنیاد تجربه نزدیک مرگ (NDERF) منتشر کرد.

به گفته وی ، در سال 1996 او دچار حمله قلبی و سپس مرگ بالینی شد. به مدت 20 دقیقه قلبش نمی تپید و از نظر فنی می توان او را مرده ای دانست.

پزشکان آمبولانس توانستند قلب او را بتپند ، اما وقتی چارلز به بیمارستان منتقل شد ، قلب او دو بار دیگر متوقف شد. هر بار او دوباره جان می گرفت.

در یکی از این "مرگ ها" ، چارلز ناگهان احساس کرد که در یک فضای کاملاً تاریک است و به نظر می رسد در آنجا شناور است ، گویی در گرانش صفر. او بلافاصله فهمید که مرده است و اکنون جایی خارج است.

Image
Image

"من به یاد می آورم که افکارم می پرسیدند ،" من مرده ام. چرا من مردم؟ چه اتفاقی برای من افتاد؟ "و سپس موارد زیر برای من اتفاق افتاد: احساس کردم دیگر بدن ندارم. دستانم را نمی بینم ، در تاریکی بودم و چیزی مرا مانند جاروبرقی به سمت خودش کشید."

سپس چارلز در اطرافش احساس بدی کرد. او بسیار ترسید و با وحشت در جای خود "یخ زد".

"من فکر می کردم اینجا تنها هستم ، اما سپس سه موجود دیو مانند را دیدم. آنها پای من ایستادند و به سه زبان مختلف با من صحبت کردند. احساس کردم روی یک اجاق سرد در یک اتاق تاریک دراز کشیده ام ، بعداً متوجه شدم که جهنم بود"

"شیاطین با من صحبت کردند ، اما من نمی توانستم ظاهر آنها را ببینم زیرا نور کوچکی از پشت آنها بیرون می آمد و من فقط شبح ها را می دیدم."

و سپس چارلز ناگهان متوجه شد که منبع کمی از نور عیسی است که برای نجات روح خود به دنبال او آمده است. و بلافاصله پس از این درک ، او ناگهان در بدن خود روی تخت در بیمارستان بیدار شد.

پس از آن ، چارلز در سالهای بعد دوبار دچار حمله قلبی شد و دوبار دیگر به حالت مرگ بالینی سقوط کرد. و دوباره به "جهنم" رفت و شیاطینی را در آنجا دید که سعی داشتند او را به سمت خود بکشند.

به گفته چارلز ، خاطرات این شیاطین تا به امروز او را زیر و رو می کند.

توصیه شده: