یکی از ساکنان ورونژ از دنیای دیگر دیدن کرد و نمی خواست به عقب برگردد

فهرست مطالب:

تصویری: یکی از ساکنان ورونژ از دنیای دیگر دیدن کرد و نمی خواست به عقب برگردد

تصویری: یکی از ساکنان ورونژ از دنیای دیگر دیدن کرد و نمی خواست به عقب برگردد
تصویری: با دیدن این کلیپ عاشق مرگ و مردن شوید! دلیل ترس از مرگ و مردن چیست؟ بعد از مرگ - مسلمان تی وی 2024, مارس
یکی از ساکنان ورونژ از دنیای دیگر دیدن کرد و نمی خواست به عقب برگردد
یکی از ساکنان ورونژ از دنیای دیگر دیدن کرد و نمی خواست به عقب برگردد
Anonim

این داستان جالب در سال 2018 اتفاق افتاد ، اما در رسانه های روسی پوشش کمی وجود داشت ، بنابراین تقریباً بدون توجه گذشت

ساکن ورونژ از جهان دیگر دیدن کرد و نمی خواست برگردد - تونل ، مرگ ، زندگی پس از مرگ ، زندگی پس از مرگ ، تجربیات نزدیک به مرگ
ساکن ورونژ از جهان دیگر دیدن کرد و نمی خواست برگردد - تونل ، مرگ ، زندگی پس از مرگ ، زندگی پس از مرگ ، تجربیات نزدیک به مرگ

56 ساله ساکن ورونژ نیکولای آلکسیویچ سالیکوف یکبار روزنامه نگاران روزنامه محلی را "MOE!" و گفت "باور کنید یا نه ، اما من به دنیای بعدی رفته ام" ، پس از آن او از من دعوت کرد تا برای گوش دادن به داستان کامل به خانه اش بیایم.

به گفته سالیکوف ، او از طریق یک لوله به نور روشن پرواز کرد و سپس "با برخی از ساکنان آسمانی" ارتباط برقرار کرد ، بنابراین روزنامه نگاران به همه اینها بسیار علاقه مند بودند و به زودی آنها در حال حاضر در خانه سالیکوف بودند.

همه چیز از آنجا شروع شد که مردی یک شیشه بزرگ در دست داشت و با آن از پله ها به طبقه دوم بالا رفت. در نقطه ای ، او تلو تلو خورد و دستش را به شدت با شیشه برید. او احتمالاً یک شریان بزرگ را لمس کرده است ، زیرا خون در چشمه جاری شده است.

در حالی که آمبولانس فراخوانده شد ، در حالی که سالیکوف به مراقبت های ویژه منتقل می شد ، این مرد خون زیادی از دست داد. وقتی در بیمارستان بود ، قلبش دیگر تقریبا نمی تپید و فشار خون او به 40 تا 20 کاهش یافت.

آنچه بعد اتفاق افتاد ، قهرمان این داستان دیگر به یاد نمی آورد ، زیرا هوشیاری خود را از دست داده بود. اما ناگهان او خود را در زیر سقف دید و بدنش دراز کشیده بود و پزشکان بریدگی را روی بازوی او دوختند. در همان زمان ، او همه چیزهایی را که پزشکان و پرستاران در این اتاق صحبت کردند ، شنید ، دستکاری های بدن او را مشاهده کرد ، اما هیچ دردی احساس نکرد.

Image
Image

سپس نیکولای الکسیویچ خود را در تونلی تاریک دید که در انتهای آن نوری روشن در حال سوختن بود. او از طریق این تونل پرواز کرد و دید که پیکره های انسانی در اطراف او به سمت موسیقی ملایم حرکت می کنند. هنگامی که او از طریق نور روشن پرواز کرد ، خود را در جزیره ای دید.

در آنجا او آنقدر خوب و آرام بود که نیکولای آلکسیویچ دیگر نمی خواست به زندگی واقعی برگردد. اما برای مدت طولانی او آنجا نبود ، ناگهان شخصی ظاهر شد که با صدای بلند به او گفت "هنوز زود است که اینجا بمانی!"

بلافاصله پس از این کلمات ، مرد صدای بلندی شنید ، گویی ماشین بزرگی از داخل تونل عبور کرده بود ، پس از آن درد شدیدی در دست خود احساس کرد و بلافاصله به خود آمد. در این زمان ، پزشکان در حال اتمام دوختن زخم او بودند.

Image
Image

از آن حادثه ، نیکولای آلکسیویچ متقاعد شده است که او واقعاً بهشت را بازدید کرده است ، و اگر قبلاً تقریباً به خدا اعتقاد نداشت ، اکنون شروع به دعا و بازدید از معابد کرد.

و این یک حادثه منفرد نبود. مدتی بعد ، نیکولای آلکسیویچ دوباره احساس بدی داشت ، این بار سکته مغزی مقصر بود. او دوباره هوشیاری خود را از دست داد و در حالی که در این حالت بود ، ناگهان در مقابل خود چهره پدر فقیدش و عمه نستیا را دید که مانند پدرش سالها پیش مرده بودند.

نیکولای از آنها پرسید: "حال شما چطور است؟" اما آنها سکوت کردند و فقط به مردی با چهره ناراضی نگاه کردند. وقتی از خواب بیدار شد ، از این واقعیت استقبال کرد که آنها نمی خواستند او به این زودی با آنها باشد.

"آنها آنجا منتظر من نیستند ، زیرا نیازی به عجله من به جهان بعدی نیست …" ، نیکولای الکسویچ خلاصه کرد.

توصیه شده: