2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق ارسال کنید فرم انتقادات و پیشنهادات و در سایت منتشر خواهد شد.
سلام ، در 17 آوریل من از یک موقعیت نامفهوم در dacha عکس گرفتم ، در پس زمینه خانه واقعاً شبیه یک مرده است. من شوخی نمی کنم ، من نمی نوشم ، عکس ها واقعی هستند ، من من فقط می خواهم بفهمم این پدیده چیست. آن روز هیچ آتش سوزی وجود نداشت ، هیچ دودی وجود نداشت …
این پدیده فقط در یک عکس وجود دارد ، در عکسهای دیگر اینطور نیست. دوستان ، با دیدن عکس ، توصیه کردند که خانه را تقدیس کنند.
پاییز یک خانه تابستانی خریدیم و آمدیم کمی نظافت کنیم. همه چیز از سال 1959 در آنجا قدیمی است ، تمام قطعات همسایه رها شده اند. هیچ چیز عجیب در آنجا وجود ندارد ، من فقط می دانم که قطعه همسایه نیز به دلیل مرگ دو نفر از سه مالک فروخته می شود.
من خودم مشغول ساخت و ساز هستم ، بنابراین از کل سایت (همه عکسها در عرض چند دقیقه گرفته شده اند) عکس گرفتم تا به کارگران توضیح دهم که چه چیزی را دوست دارم در سایت ببینم و چه چیزی باید بازسازی شود. فقط در خانه متوجه چیزی شبیه به عکس شدم … من خودم حتی نمی دانم چه چیزی.
در عکس های دیگر ، همه چیز تمیز بود.
روستاهای این منطقه بسیار قدیمی هستند ، به علاوه مجرای ولادیمیرسکی از نزدیکی عبور می کرد ، جاده ای که زندانیان در آن رانندگی می کردند ، اغلب جمجمه و استخوان ها در حین ساخت در امتداد جهت گورکی یافت می شوند ، این یک اتفاق معمول است. آدرس دقیق SNT "Zvezda" در نزدیکی روستای Vorovskiy و روستای Bulgakovo است.
در آینده ای نزدیک دوباره به سایت می روم و عکس های بیشتری می گیرم ، شاید این کار دوباره به نتیجه برسد ، اگرچه من نمی خواهم. من فقط تعجب می کنم که چگونه این اتفاق افتاده است. اگر خوانندگان نسخه ای از آنچه هست داشته باشند ، بسیار سپاسگزار خواهم بود."
توصیه شده:
"تلاش ناموفق برای ربودن من." داستانی از خواننده ما
ممکن است غیر ممکن به نظر برسد ، اما … باید فوراً اعتراف کنم: در زمانی که این داستان برای من اتفاق افتاد ، من مشروب خور بودم (حتی آماتور نبودم ، اما به احتمال زیاد یک حرفه ای بودم). در آن روز ، طبق معمول ، برای "استراحت روح" به دوستانم رفتم و آن روز بیش از 200 گرم ودکا (که با اندازه ای که استفاده کردم به نظر می رسد "به هیچ وجه نوشیدنی" نمی نوشیدم. به [advert] من بعد از ظهر به خانه برمی گشتم ، چیزی حدود ساعت 21-22. پیاده روی در خیابان تا آخرین خانه در نزدیکی
فرود بیگانگان آتشین (+ عکس). داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. فرود بیگانگان آتشین من می خواهم در مورد حادثه ای صحبت کنم که شخصاً در مارس 2013 برای من اتفاق افتاد. در آن زمان ، من در یک روستای کوچک در تیرول جنوبی ، در ایتالیا کار می کردم. من در یک خانه سه طبقه در حاشیه جنگل زندگی می کردم. این خانه شامل 4 آپارتمان بود که یکی از آنها را در طبقه بالا (در طبقه دوم) اشغال کرده بودم
"مرد عجیبی از خودکشی با من صحبت کرد." داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. [advert] این داستان عرفانی برای من اتفاق افتاد ، اگرچه من خودم خیلی مومن نیستم ، به کلیسا نمی روم ، همه چیز با سر من مرتب است. در اوایل دهه 90 ، 2.5 سال حقوق به آنها داده نمی شد. همسرش در مدرسه کمی مزد می گرفت ، به همین دلیل آنها زنده ماندند. البته ما گرسنه بودیم. من مجبور شدم با تعمیر تجهیزات رادیویی درآمد کسب کنم. یکبار آورد
"براونی پدر و مادرم را خفه کرد." داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. قبل از جنگ 1941 ، پدر و مادرم در نزدیکی فرودگاه شهر سووبودنی ، منطقه آمور زندگی می کردند. پدرم به عنوان نجار در تیپ کار می کرد. او یک آپارتمان خالی گرفت. این آپارتمان دائماً خالی از سکنه بود ، هر خانواده ای که در آن مستقر شدند ، پس از مدتی زندگی ، خارج شدند. [آگهی] و مردم محلی به ما گفتند که آپارتمان خوب نیست ،
"من اغلب رویاهای فوق العاده ای در مورد ماوراء طبیعی دیدم." داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. در حال حاضر من تقریباً 30 ساله هستم ، من یک اقتصاددان ساده هستم که در منطقه سامارا زندگی می کنم. من زندگی معمولی دارم. اما ، در دوران کودکی و نوجوانی ، بیش از یک بار اتفاقاتی برای من افتاد که با تجزیه و تحلیل آنها در اینجا و امروز ، نمی توانم توضیحی منطقی برای آنها بیابم. [آگهی] وقتی 12 ساله بودم ، من