2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق ارسال کنید فرم انتقادات و پیشنهادات و در سایت منتشر خواهد شد.
سلام. من می خواهم یکی از داستانهایم را که برای من هم اتفاق افتاده است به اشتراک بگذارم. من خودم یک شکاک هستم و به هر طریق ممکن سعی می کنم داستانها یا داستانهای مختلف را باور نکنم. من همچنین فردی هستم که به دانش و علوم کشیده شده و عادت دارم به دنبال توضیح منطقی برای همه چیز باشم. اما داستانی که برای من اتفاق افتاد تصور من از این جهان را تغییر داد و من در حال شروع به گوش دادن به مردم و برخی خرافات هستم.
من 9 ساله بودم که برای اولین بار متوجه پدیده ای غیرعادی شدم. سال 1989 بود ، وقتی تابستان در روستا بودم. در حالی که در خانه تنها بودم ، پشت سرم نفس و حضور کسی را می شنیدم و احساس می کردم. پس از آن ، تا سال 2012 ، من به چیز دیگری توجه نکردم.
در سال 2012 ، من 32 ساله شدم ، از دانشگاه فارغ التحصیل شدم ، شغلی پیدا کردم ، یک آپارتمان طولانی مدت خریداری کردم ، تعمیراتی انجام دادم. با خوشحالی با خانواده ام به یک آپارتمان جدید نقل مکان کردم ، اما هنوز همسایه هایم را نمی شناختم. زمان گذشت. برخی از همسایگان ، همانطور که بعداً فهمیدم ، بازنشستگان بودند ، اغلب آنها را در ورودی ملاقات می کردم - آنها از آنها استقبال کردند.
اما دیگری را فقط یکبار دیدم. اما هر شب صدای او را از دیوار می شنیدم. من یک چیز را فهمیدم. او کار نمی کند. نوشیدنی هیچ دوست و خانواده ای وجود ندارد و ندیده اید کسی نزدیک 50 ساله به سراغ او بیاید. او از کار افتاده بود و از آپارتمان ، علاوه بر سر و صدای شب ، بوی بد وحشتناکی نیز می آمد.
به مرور زمان با محله او کنار آمدم. و یک روز متوجه شد که صدایش شنیده نمی شود. به نوعی ساکت شد. من قبلاً فکر کردم ، یا از پرخوری بیرون آمدم یا به جایی نقل مکان کردم. یک ماه گذشت و بعد یک ماه. بوی تعفن ورودی در حال افزایش بود. بوی تعفن وحشتناک و مضطرب شد. تصور شد که در را بکوبید یا با پلیس تماس بگیرید. اما به نوعی همه چیز بر اساس آن نبود. خانواده ، کار و سایر کارهای خانه.
و از آن لحظه چیزی غیر قابل درک در آپارتمان شروع می شود. چیزهای کوچک شروع به ناپدید شدن کردند و سپس در غیرقابل توضیح ترین مکان ها پیدا شدند. یک دیوار با قارچ سیاه پوشانده شد - دیواری که همسایه ناکارآمد از طریق آن زندگی می کرد. گربه شروع به رفتار عجیب کرد. مدام به این دیوار نگاه می کرد و صدای خش خش می کرد.
اما پس از آن ناشناخته ها جلوی چشم ما ظاهر شد. برای اولین بار ، همسر از حمام بیرون پرید و از ترس فریاد زد که اجسام روی آینه در جلوی چشمان او شروع به حرکت می کنند. بار دوم شخصاً حرکت اجسام را در حمام مشاهده کردم. از چه چیزی غبغب در بدن جاری شد.
برای سومین بار ، اسباب بازی های کودکان شروع به جیغ زدن کردند. که تنها با فشار شدید به صداها می رسد. در آن لحظه ، کودک در اتاق بود و پس از آن از انبوه اسباب بازی ها بیرون آورد و دقیقاً آن را به من نشان داد که به خودی خود جیغ می زد. او آن را فشار داد تا نشان دهد این اسباب بازی است که جیغ می زند.
علاوه بر این ، شب ها در آشپزخانه ، ظروف دائماً جیغ می زدند ، انگار کسی آنها را مرتب می کرد.
روزهای بیشتری گذشت. دیوار توسط قارچ کاملاً سیاه شده است. او شروع به تمیز کردن و رنگ آمیزی مجدد آن کرد. در مورد آپارتمان ، دوستان توصیه کردند که یک نماد را تقدیس و آویزان کنند.
همه چیز یک روز به پایان رسید که پلیس آمد و در خانه همسایه را باز کرد. وقتی پلیس را در ورودی دیدم ، از قبل همه چیز را فهمیده بودم. من به عنوان شاهد گواه دعوت شدم و با این وجود مجبور شدم به آپارتمان او بروم و شاهد مرگ او باشم.
این یک آپارتمان وحشتناک ، تاریک و کثیف بود ، جایی که بدن متورم روی کاناپه در اتاق خوابیده بود و بوی بد وحشتناک جنازه ایستاده بود. بعداً پلیس گفت که جسد حدود 40 روز باقی مانده است.
با بیرون آوردن جسد ، همه چیز عجیب در خانه بلافاصله به پایان رسید. اجسام در جای خود بودند و گربه عادی رفتار می کرد. بعداً ، مقامات آپارتمان همسایه را به یک خانواده معمولی دادند که تعمیرات را در آنجا انجام دادند.
در این داستان ، من شروع به توصیف برخی از حوادثی نکردم که در این 40 روز رخ داد ، زیرا می توان آنها را به دلایل روزمره توضیح داد. اما توجه می کنم که آینه حمام ما نیز مخدوش شده بود ، مجبور شدم آن را تعویض کنم. فقط همین. با تشکر.
توصیه شده:
نفوذ صداها به سر و موجودی عجیب در آپارتمان. داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. [آگهی] تمام وقایع توصیف شده در داستان واقعی هستند و هیچ گونه داستان تخیلی وجود ندارد. داستان بر اساس نوشته های دفتر خاطرات من است. علاوه بر این ، این داستان زنده است و ادامه دارد. سعی می کنم داستان خود را مختصر و واضح بنویسم. بنابراین ، این کار در فوریه 2003 در شهر ویبورگ آغاز شد. امسال من 40 ساله شدم
"مرد عجیبی از خودکشی با من صحبت کرد." داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. [advert] این داستان عرفانی برای من اتفاق افتاد ، اگرچه من خودم خیلی مومن نیستم ، به کلیسا نمی روم ، همه چیز با سر من مرتب است. در اوایل دهه 90 ، 2.5 سال حقوق به آنها داده نمی شد. همسرش در مدرسه کمی مزد می گرفت ، به همین دلیل آنها زنده ماندند. البته ما گرسنه بودیم. من مجبور شدم با تعمیر تجهیزات رادیویی درآمد کسب کنم. یکبار آورد
"براونی پدر و مادرم را خفه کرد." داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. قبل از جنگ 1941 ، پدر و مادرم در نزدیکی فرودگاه شهر سووبودنی ، منطقه آمور زندگی می کردند. پدرم به عنوان نجار در تیپ کار می کرد. او یک آپارتمان خالی گرفت. این آپارتمان دائماً خالی از سکنه بود ، هر خانواده ای که در آن مستقر شدند ، پس از مدتی زندگی ، خارج شدند. [آگهی] و مردم محلی به ما گفتند که آپارتمان خوب نیست ،
یکی از ساکنان روستوف در دان گفت که چگونه آپارتمان "زنده شد" و شروع به انتقام از او برای خاک کرد
سایت آمریکایی Reddit عمدتاً توسط ساکنان کشورهای انگلیسی زبان نوشته شده است ، از جمله در بخشهایی که به ماوراءالطبیعه اختصاص داده شده است. با این حال ، دیروز یکی از ساکنان روسیه با نام مستعار "Nearby-Treat" آنجا را لغو کرد و در مورد نحوه وقوع پدیده های نامفهوم در آپارتمان خود صحبت کرد. "حدود یک ماه و نیم پیش ، من از مسکو به روستوف دان رفتم به آپارتمانی که مادربزرگم در آن زندگی می کند ، و سپس این سرگرمی آغاز شد. من به یاد می آورم چند وقت پیش مادربزرگم به من می گفت" کی خانه خود را خواهید داشت ؟
"باراباشکا" به مدت 5 روز به دیوار خانه ای در ولگودونسک کوبید و در پنزا سگ دختر در جایی خالی شروع به غر زدن کرد
روحیه کمی در خانه؟ یا همسایه های مست؟ حتی سرویس های شهری نتوانستند بفهمند چه کسانی به ساکنان خانه در قسمت قدیمی ولگودونسک شب اجازه خواب نمی دهند. این توسط bloknot-volgodonsk.ru گزارش شده است. [تبلیغ] به مدت پنج روز ، شب ، ساکنان خانه شماره 9 ، خیابان پوبدا ، 30 ساله ، از ضربه های شدید به دیوار می لرزیدند. در تعطیلات سال نو ، ساکنان ولگودون همه همسایگان خود را بررسی کردند ، اما معلوم شد هیچ کس با این صداها کاری ندارد. تنها نسخه ای که مستاجران وحشت زده به جا گذاشت ظاهر آن بود