2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
این داستان در دهه 1930 در حومه ارمنستان رخ داد. مردی عجیب با لباسهای سفید بلند با دختری در جنگل ملاقات کرد که به اینجا آمد و دیگر نتوانست این درد وحشتناک را تحمل کند. و او را درمان کرد ، اما او را از صحبت در مورد او منع کرد
این داستان غیر معمول دیروز در Reddit توسط کاربر "NorthEndGoon206" بیان شد. این اتفاق تقریباً 100 سال پیش در منطقه ای روستایی در ارمنستان رخ داد.
داستان با مادربزرگ این کاربر اتفاق افتاد ، او در دهه 1930 10 ساله بود و در روستایی زندگی می کرد که چند ساعت دورتر از ایروان قرار داشت.
او بسیار مریض بود و از درد شدید شکم رنج می برد. پزشک روستا نمی تواند بفهمد چه بلایی سرش آمده است. کار به جایی رسید که والدینش تصمیم گرفتند به ایروان بروند ، به این امید که در بیمارستان خوبی پزشک پیدا کنند که بتواند کمک کند. دختران آنها
هنگامی که آنها دختر خود را به ایروان آوردند و او را نزد پزشک شهر بردند ، او او را معاینه کرد و گفت که قبلاً هرگز با چنین چیز عجیبی روبرو نشده بود. او هیچ نشانه ای از التهاب در دختر پیدا نکرد ، داروها و درمان هایی که قبلاً توسط پزشک دیگری برای او تجویز شده بود کمکی به او نکرد و او به ندرت به توالت می رفت.
اینها در دهه 1930 در اتحاد جماهیر شوروی بود و بنابراین سطح دارو با وضعیت فعلی فاصله زیادی داشت. بنابراین ، پس از شکست در شهر ، والدین و دختر آنها به روستای خود بازگشتند و سپس دختر بدتر شد ، درد او شدیدتر شد.
این برای او و خانواده اش بسیار دشوار بود و والدینش از قبل آمادگی خود را برای این واقعیت که دختر می میرد و باید او را دفن کنند ، آغاز کرده بودند.
یکبار او آنقدر احساس بدی داشت که مادربزرگ جوانم تصمیم گرفت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید به جنگل برود. او می خواست در جنگل بمیرد و دست روی دست گذاشت. وقتی به جایی رسید که می خواست این کار را بکند ، آنقدر درد داشت که روی زمین افتاد.
آن وقت است که همه چیز واقعاً عجیب می شود. او دراز کشیده بود و دید که مردی بلند قد با روپوش سفید بلند به او نزدیک می شود. نمی توانست از درد بلند شود. به او نزدیک شد و پرسید "دردت کجاست؟" با دست به شکمش اشاره کرد.
مرد شروع به مالیدن شکمش کرد و سپس گفت: "اگر به کسی بگویی که من را دیده ای ، چیزهای بدی وجود خواهد داشت. تو نمی توانی درباره من به کسی بگویی." و سپس او ناپدید شد.
برخی معتقدند که این دختر عیسی مسیح را ملاقات کرد.
وقتی مادربزرگم بیدار شد ، ناگهان درد شکمش ناپدید شد. او به خانه خود به روستای خود رفت و همه ساکنان از دیدن اینکه او عادی راه می رفت و دیگر از درد رنج نمی برد ، شگفت زده شدند. والدین او معتقد بودند که خداست که دعاهای آنها را اجابت کرد. مادربزرگ به کسی در مورد مرد جنگل نگفت.
در حال حاضر 70 سال به سال 2001 سریع حرکت می کند. مادربزرگ بزرگ من در آن زمان بیش از 80 سال سن داشت. او تمام عمر خود را سپری کرد و به کسی در مورد آن حادثه نگفت. او در مسکو ، روسیه ، با مادربزرگم ، که در آن زمان 52 سال داشت ، زندگی می کرد.
یک بار ، مادر بزرگم این داستان را با خواهر بزرگتر مادربزرگ و مادربزرگم در میان گذاشت. و همان شب ، چند ساعت بعد ، در خواب سکته کرد و مرد.
هنگامی که من 7 ساله بودم ، خانواده من در ایالات متحده زندگی می کردند ، ما در 4 سالگی از روسیه به سیاتل نقل مکان کردیم. مادربزرگم را به یاد ندارم ، آن زمان من خیلی کوچک بودم ، اما این داستان را از مادربزرگم می دانم.
مرد سفیدپوش کی بود؟ اگر او نبود ، مادربزرگم به احتمال زیاد خودکشی می کرد و من به دنیا نمی آمدم. من به ارواح یا موجودات اخروی اعتقادی ندارم ، اما به این داستان و مادربزرگم نیز بسیار فکر می کنم."
توصیه شده:
انسان نما های سیاه کوچک با لباس های سفید از تگزاس
"من اهل ایندیانا هستم و شوهرم را در آنجا ملاقات کردم ، اما 7 سال پس از ازدواج ، تصمیم گرفتیم به لوس فرنوس ، تگزاس برویم ، جایی که اقوام شوهرم زندگی می کردند. ما یک قطعه خریدیم و خانه ای در آنجا ساختیم. شهر اولد آلیس. این مکان کم جمعیت و بسیار زیبا بود ، به طوری که من اغلب صبح برای پیاده روی بیرون می رفتم و سه پسر کوچکمان را با خودم می بردم. و سپس یک روز صبح ، هنگام راه رفتن ، متوجه برخی حروف شدیم
انسان نما سفید شیری و بسیار بلند بدون لباس ، آنها چه موجوداتی هستند؟
در میان داستانهای مدرن برخورد با موجودات اسرار آمیز ، دسته ای از داستانها در مورد انسان نماهای رنگ پریده بسیار بلند وجود دارد. آنها روی دو پا راه می روند ، لباس ندارند ، شبیه بیگانگان یک فیلم علمی تخیلی یا بازی رایانه ای هستند و شبیه زامبی ها ، ارواح یا هیولاهای آشکار مانند وندیگو یا خزنده کم رنگ نیستند. گفتن اینکه آنها چه کسانی هستند بسیار دشوار است. می توان به طور تصادفی متوجه پیشاهنگان دیگر سیارات یا موجودات از جهان دیگر شد. آنها اغلب در جاده های مناطق روستایی دیده می شوند
دانشمندان: "بیماری های ریوی را می توان با کرم درمان کرد"
کرم های انگلی به طور خاص سیستم ایمنی پستانداران را تحریک می کنند ، که منجر به کاهش شدت التهاب و بهبود موثرتر بافت های آسیب دیده می شود. کرم های انگلی می توانند به درمان بیماری های ریه کمک کنند. محققان دانشگاه پزشکی نیوجرسی (ایالات متحده) چنین ایده ای غیرمعمول را در صفحات Nature Medicine ارائه کردند
پلیس کارولینای جنوبی تیراندازی به یتی را ممنوع کرد ، زیرا او را مردی با لباس گوریل می دانست
پلیس از ساکنان کارولینای جنوبی خواسته است که به Bigfoot شلیک نکنند. افسران اجرای قانون فرض می کنند که این در واقع یک شهروند با لباس گوریل است. [advert] پلیس در گرین ویل ، کارولینای جنوبی در صفحه فیس بوک خود با ساکنان محلی تماس گرفت. "اگر یک پاگنده می بینید ، لطفاً به او شلیک نکنید. در غیر این صورت ، شما به احتمال زیاد در یک شهروند شاد و خوش فکر با لباس گوریل عرق می کنید. "
مادر با تغییر رژیم غذایی ، دختر اوتیسم را درمان کرد
به گزارش فاکس نیوز ، کاترین رید ، بیوشیمی دان اهل سان فرانسیسکو ، دارویی را کشف کرده است که در برخی موارد می تواند به کاهش علائم اوتیسم در کودکان کمک کند - رژیم غذایی که گلوتامات مونوسدیم را حذف می کند. یافته های او بر اساس تجزیه و تحلیل تحقیقات عصبی و تجربه خود او است: دخترش در دو سالگی مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد. او اکنون هفت ساله است و به گفته دانشمند ، تظاهرات بیماری "به طور کامل ناپدید شده است". از آنجا که در حال حاضر دفتر