دختر در جنگل با مردی با لباس سفید ملاقات کرد و او را از بیماری درمان کرد

فهرست مطالب:

تصویری: دختر در جنگل با مردی با لباس سفید ملاقات کرد و او را از بیماری درمان کرد

تصویری: دختر در جنگل با مردی با لباس سفید ملاقات کرد و او را از بیماری درمان کرد
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, مارس
دختر در جنگل با مردی با لباس سفید ملاقات کرد و او را از بیماری درمان کرد
دختر در جنگل با مردی با لباس سفید ملاقات کرد و او را از بیماری درمان کرد
Anonim

این داستان در دهه 1930 در حومه ارمنستان رخ داد. مردی عجیب با لباسهای سفید بلند با دختری در جنگل ملاقات کرد که به اینجا آمد و دیگر نتوانست این درد وحشتناک را تحمل کند. و او را درمان کرد ، اما او را از صحبت در مورد او منع کرد

دختر با مردی با لباس سفید در جنگل ملاقات کرد و او او را از بیماری درمان کرد - شفا دهنده ، شفا دهنده ، درمان ، معجزه ، روح ، بینایی ، ارمنستان ، دختر
دختر با مردی با لباس سفید در جنگل ملاقات کرد و او او را از بیماری درمان کرد - شفا دهنده ، شفا دهنده ، درمان ، معجزه ، روح ، بینایی ، ارمنستان ، دختر

این داستان غیر معمول دیروز در Reddit توسط کاربر "NorthEndGoon206" بیان شد. این اتفاق تقریباً 100 سال پیش در منطقه ای روستایی در ارمنستان رخ داد.

داستان با مادربزرگ این کاربر اتفاق افتاد ، او در دهه 1930 10 ساله بود و در روستایی زندگی می کرد که چند ساعت دورتر از ایروان قرار داشت.

او بسیار مریض بود و از درد شدید شکم رنج می برد. پزشک روستا نمی تواند بفهمد چه بلایی سرش آمده است. کار به جایی رسید که والدینش تصمیم گرفتند به ایروان بروند ، به این امید که در بیمارستان خوبی پزشک پیدا کنند که بتواند کمک کند. دختران آنها

هنگامی که آنها دختر خود را به ایروان آوردند و او را نزد پزشک شهر بردند ، او او را معاینه کرد و گفت که قبلاً هرگز با چنین چیز عجیبی روبرو نشده بود. او هیچ نشانه ای از التهاب در دختر پیدا نکرد ، داروها و درمان هایی که قبلاً توسط پزشک دیگری برای او تجویز شده بود کمکی به او نکرد و او به ندرت به توالت می رفت.

اینها در دهه 1930 در اتحاد جماهیر شوروی بود و بنابراین سطح دارو با وضعیت فعلی فاصله زیادی داشت. بنابراین ، پس از شکست در شهر ، والدین و دختر آنها به روستای خود بازگشتند و سپس دختر بدتر شد ، درد او شدیدتر شد.

این برای او و خانواده اش بسیار دشوار بود و والدینش از قبل آمادگی خود را برای این واقعیت که دختر می میرد و باید او را دفن کنند ، آغاز کرده بودند.

یکبار او آنقدر احساس بدی داشت که مادربزرگ جوانم تصمیم گرفت بدون اینکه به کسی چیزی بگوید به جنگل برود. او می خواست در جنگل بمیرد و دست روی دست گذاشت. وقتی به جایی رسید که می خواست این کار را بکند ، آنقدر درد داشت که روی زمین افتاد.

آن وقت است که همه چیز واقعاً عجیب می شود. او دراز کشیده بود و دید که مردی بلند قد با روپوش سفید بلند به او نزدیک می شود. نمی توانست از درد بلند شود. به او نزدیک شد و پرسید "دردت کجاست؟" با دست به شکمش اشاره کرد.

مرد شروع به مالیدن شکمش کرد و سپس گفت: "اگر به کسی بگویی که من را دیده ای ، چیزهای بدی وجود خواهد داشت. تو نمی توانی درباره من به کسی بگویی." و سپس او ناپدید شد.

برخی معتقدند که این دختر عیسی مسیح را ملاقات کرد.

Image
Image

وقتی مادربزرگم بیدار شد ، ناگهان درد شکمش ناپدید شد. او به خانه خود به روستای خود رفت و همه ساکنان از دیدن اینکه او عادی راه می رفت و دیگر از درد رنج نمی برد ، شگفت زده شدند. والدین او معتقد بودند که خداست که دعاهای آنها را اجابت کرد. مادربزرگ به کسی در مورد مرد جنگل نگفت.

در حال حاضر 70 سال به سال 2001 سریع حرکت می کند. مادربزرگ بزرگ من در آن زمان بیش از 80 سال سن داشت. او تمام عمر خود را سپری کرد و به کسی در مورد آن حادثه نگفت. او در مسکو ، روسیه ، با مادربزرگم ، که در آن زمان 52 سال داشت ، زندگی می کرد.

یک بار ، مادر بزرگم این داستان را با خواهر بزرگتر مادربزرگ و مادربزرگم در میان گذاشت. و همان شب ، چند ساعت بعد ، در خواب سکته کرد و مرد.

هنگامی که من 7 ساله بودم ، خانواده من در ایالات متحده زندگی می کردند ، ما در 4 سالگی از روسیه به سیاتل نقل مکان کردیم. مادربزرگم را به یاد ندارم ، آن زمان من خیلی کوچک بودم ، اما این داستان را از مادربزرگم می دانم.

مرد سفیدپوش کی بود؟ اگر او نبود ، مادربزرگم به احتمال زیاد خودکشی می کرد و من به دنیا نمی آمدم. من به ارواح یا موجودات اخروی اعتقادی ندارم ، اما به این داستان و مادربزرگم نیز بسیار فکر می کنم."

توصیه شده: