2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
این مکان دیدنی در بین گردشگران بسیار محبوب است ، اما همچنین محلی است که گزارش های مشاهده بشقاب پرنده ها ، ناپدید شدن های ناشناخته ، موجودات عجیب و غریب در میان درختان سرگردان ، منظره های چوپاکابرا با منظمتی هشداردهنده همراه است
جنگل ملی یون یونک (جنگل ملی یونک) ، که قبلاً به عنوان جنگل ملی کارائیب شناخته می شد ، مساحتی بالغ بر 28000 هکتار جنگل بارانی متراکم در شمال شرقی پورتوریکو است.
این تنها جنگل بارانی در سیستم جنگلداری ملی ایالات متحده و خدمات جنگلی ایالات متحده و همچنین بزرگترین جنگل بارانی در کارائیب و بزرگترین قطعه زمین عمومی در پورتوریکو است.
این پارک در اطراف دو کوه واقع شده است ، یکی از آنها El Yunque ، که به معنی "سندان" است ، در ارتفاع 3540 پا از سطح دریا واقع شده است و محل زندگی فوق العاده متنوعی از گیاهان و جانوران است که اکثر حیوانات آنها در هیچ جای دیگر یافت نمی شوند. روی زمین و بسیاری از آنها در خطر انقراض هستند.
این مکان دیدنی در بین گردشگران بسیار محبوب است ، اما همچنین مکانی است که در آن گزارش های مشاهده بشقاب پرنده ها ، ناپدید شدن های ناشناخته ، موجودات عجیب و غریب در میان درختان سرگردان ، مشاهده چوپاکابرا ، مثله شدن گاوها ، موقعیت پایگاه های زیرزمینی بیگانگان و غیره با هشدار همراه است. منظم بودن
جنگل ال یونک در واقع یکی از عجیب ترین مکان ها در سراسر پورتوریکو است و یکی از مشهورترین حوادث مرموز در اینجا در سال 1973 اتفاق افتاده است. در ماه اکتبر ، گروهی نه نفره به اینجا آمدند که رویای دیدن بشقاب پرنده ها را داشتند ، زیرا در آن روزها گزارشات شدیدی از مشاهده بشقاب پرنده ها در این قسمت از پورتوریکو منتشر می شد.
بیشتر این پیام ها از جنگل El Yunque آمده است. علاوه بر این ، ساکنان روستاهای واقع در نزدیکی جنگل ، مانند آن روزها ، دوباره شروع به شکایت کردند که شخصی به شدت از گاوها و بزها مثله می شود و می کشد. آنها چوپاکابرا بدنام را مسئول این امر دانستند.
از همان آغاز کمپین ، شرکت کنندگان در آن شروع به دیدن چیزی غیر معمول و حتی سوررئال کردند. اول از همه ، هنگام عبور از کوه ، با سه نفر برخورد کردند که از مسیر کوه پایین می آمدند. این سه نفر لباس یکسانی می پوشیدند و تقریباً ویژگی های چهره یکسانی داشتند.
ممکن است اینها فقط سه گردشگر دوقلو باشند ، اما وقتی شرکت کنندگان در پیاده روی از آنها استقبال کردند ، به نظر نمی رسید که آنها را بشنوند و نبینند ، بدون بیان یک کلمه یا بلند کردن چشم ، آنها از گروه عبور کرده و در طول مسیر ناپدید شدند. به
گروه به راه خود ادامه دادند و عصرها در کنار کوه اردو زدند و قصد داشتند شب به رختخواب نروند ، بلکه به امید دیدن بشقاب پرنده به تماشای آسمان بنشینند. به سرعت تاریک شد و به زودی کاملاً تاریک شد.
ناگهان افرادی که کنار آتش نشسته بودند ، صدای خش خش قوی و ترک خوردن شاخه ها را در بوته های اطراف شنیدند. از آنجا که شکارچیان بزرگی در پورتوریکو وجود ندارد و در اصل تعداد کمی از حیوانات بزرگ وجود دارد ، آنها تصمیم گرفتند که ممکن است گردشگر دیگری در بوته ها وجود داشته باشد. آنها او را صدا زدند و پاسخی دریافت نکردند ، و سپس صدای خش خش و ترک خوردن فروکش کرد و بسیار آرام ، به طور غیرمعمول در سراسر جنگل آرام شد.
چندین ساعت گذشت ، اما آنها بشقاب پرنده را ندیدند و سرانجام تصمیم گرفتند که به چادرها متفرق شوند و بخوابند. و سپس آنها دوباره صدای ترک شدید در بوته ها را شنیدند ، گویی چیزی بزرگ وجود داشت که سعی می کرد از بوته ها به اردوگاه آنها برسد.
اعضای گروه با گرفتن فانوس ها ، بوته ها را روشن کردند و به وضوح پنج یا شش پیکر انسان نما را در میان بوته ها دیدند ، که در حال خم شدن ، خم شدن ، سعی در احاطه آنها داشتند. مردم تصور می کردند که آنها گردشگران دیگری هستند ، اما وقتی چهره های تیره نزدیک شدند ، چراغ قوه موجودات پوست خاکستری را روشن کرد که فقط می توانند با یک فرد در غروب اشتباه گرفته شوند.
این موجودات مانند الف ها گوش های کشیده ای داشتند و پنجه های بلندی روی دست داشتند.
دیدن این بیگانگان اعضای گروه را به اندازه ای ترساند که چندین نفر از آنها سعی کردند از اردوگاه فرار کنند. با این حال ، آنها اجازه انجام این کار را نداشتند ، معلوم شد که انسان نماهای خاکستری به طور کامل اردوگاه را احاطه کرده اند و قصد ندارند کسی را خارج از آن آزاد کنند.
رهبر گروه ، هریبرتو راموس ، ادعا کرد که یکی از موجودات ناگهان به او خیره شده است ، گویی او را به تماس دعوت کرده است. راموس این را به عنوان نشانه ای از این که ممکن است بخواهد ارتباط برقرار کند ، در نظر گرفت و بنابراین به موجودیت نزدیک شد. وقتی نزدیک شد ، به سر مثلثی و "چشمهای خارق العاده" خود خوب نگاه کرد. راموس ادعا کرد توانسته آنقدر نزدیک شود که با دست خود موجود را لمس کند.
این موجود با کنجکاوی به او خیره شد ، گویی با دیدن راموس مانند او حیرت زده شد. آن آرامش بی صدا پنجه های خطرناکی را که روی دستهایش حلقه زده بود تکذیب کرد. برای یک لحظه ، راموس فکر کرد که چیزی مهم در راه است ، آنها شروع به برقراری ارتباط می کنند ، اما این موجود همچنان به او نگاه می کند و سکوت می کند.
در همین حال ، موجودات مشابه دیگر در میان اعضای شگفت زده و وحشت زده تیم راموس در اردوگاه رفت و آمد کردند. به زودی یک نفر ، چه به دلیل استرس و چه تحت تأثیر بیگانگان ، ناگهان مانند یک زامبی در جنگل سرگردان شد ، در حالتی شبیه به خلسه. مرد دیگری در تلاش برای بازگرداندن او به دنبال او دوید ، اما وقتی شیئی درخشان به شکل تخم مرغ در پشت درختان را دید ، همه چیز را فراموش کرد.
این "تخم مرغ" روی زمین افتاده بود و به نظر می رسد این فردی بود که به جنگل رفته بود "فریب" داد. سپس سایر اعضای تیم راموس نیز به جنگل رفتند و دو انسان نما را در آنجا دیدند که "تخم مرغ" دیگری در دست داشتند. بعداً پیشنهاداتی مبنی بر اینکه "تخم مرغ" دستگاه های خاصی هستند که بر وضعیت مردم تأثیر می گذارد و آنها را مجبور به ترک اردوگاه در جنگل به دلایل بیگانگان می کند.
بقیه شب ، کوهنوردان در حالتی مشابه یا نزدیک به خلسه در میان جنگل های اطراف اردوگاه سرگردان بودند. و با طلوع خورشید ، بیگانگان ناگهان ناپدید شدند و سرانجام افراد خسته و فرسوده را تنها گذاشتند.
وقتی راموس و افرادش به خود آمدند ، متوجه شدند که زمین اطراف درختان با ردپای عجیبی لگدمال شده است ، گویی موجوداتی که اینجا قدم می زدند بسیار سنگین بودند. آنها موفق به گرفتن چندین عکس از این ردپاها شدند و سپس به سرعت وسایل خود را جمع کردند و در اسرع وقت از جنگل خارج شدند.
شش ماه بعد ، در مه 1974 ، کاشف فدریکو آلوارز به همراه چند دانش آموز از کالج محلی به جنگل ال یونک رفت. او درباره بیگانگان زیادی که گروه راموس در اینجا با آنها ملاقات کرده بود ، بسیار شنیده بود و او نیز مشتاق بود که چیزی مشابه را ببیند.
هنگامی که آلوارز و دانش آموزان در حال نزدیک شدن به جنگل با ماشین خود بودند ، همه آنها یک شکل انسان نما بسیار بلند دیدند که درست جلوی ماشین آنها از جاده عبور کرده و در بوته ها ناپدید شد. آلوارز بلافاصله سرعت خود را کم کرد و سپس او و دانش آموزان مدت زیادی را در حرارت بوته ها و جنگل در تلاش برای رسیدن به این موجود گذراندند.
آنها آهنگهای او را پیدا کردند و تا صخره در امتداد آنها قدم زدند ، و سپس آهنگها ناپدید شدند ، گویی موجود در هوا ناپدید شده است.
سپس آلوارز و بچه هایش اردوگاهی را در نزدیکی برج نظارتی برپا کردند و شب تصمیم گرفتند چیزی شبیه به زنگ خطر خانگی از قوطی های آلومینیومی خالی ترتیب دهند.
"و بین ساعت سی و یک و چهل و پنج صبح ، بانک ها تکان خوردند" - گفت آلوارز.
دانش آموزان با تردید از عرشه مشاهده برج فرود آمدند و شاهد منظره ای نگران کننده بودند: سواحل خود به خود حرکت می کردند که توسط نیروی نامرئی هدایت می شد.
برخی از اعضای گروه احساس می کردند که اوضاع به اندازه کافی پیش رفته است و می خواهند فوراً محل را ترک کنند ، اما آنها متقاعد شدند که در همان شب جالب دیگری بمانند. و انتظارات برآورده شد. حدود 15 دقیقه بعد ، یک بشقاب پرنده بزرگ در آسمان ظاهر شد که از شکاف بین دو کوه مجاور شناور بود.
این شیء قبل از ناپدید شدن در پشت یکی از کوهها به مدت پنج دقیقه در دید کامل دانش آموزان ثابت ماند. کشتی ناشناس دیگر ظاهر نشد.
توصیه شده:
انگلیسی ها به پیک نیک در جنگل آمدند و در آنجا گروهی از افراد اولیه را با هیولا ملاقات کردند
منطقه انگلیسی Cannock Chase مدتهاست که به دلیل پدیده های غیرعادی مشهور است. در اینجا آنها بشقاب پرنده ها ، یتی ، افراد غیر معمول و تحریفات فضا-زمان را مشاهده می کنند. این یکی از ناهنجارترین مناطق انگلستان است. در این منطقه مکانی به نام حلقه قلعه وجود دارد که بقایای بنایی بسیار قدیمی است که حدود 2500 سال پیش ساخته شده است. این قلعه دایره ای در بلندترین نقطه Cannock Chase در 243 متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد. مشاهده محیط اطراف از آن بسیار راحت است
یک ملاقات غیر معمول در جنگل. داستانی از خواننده ما
ما دائماً داستان هایی از حوادث غیر معمول را از خوانندگان خود دریافت می کنیم. همچنین می توانید داستان خود را از طریق فرم بازخورد ارسال کنید و در سایت منتشر می شود. صبح روز 30 آگوست 2017 با دو نفر از دوستانم به شکار رفتیم. پس از یک رانندگی کوتاه در UAZ به محل مناسب رسیدیم. قبل از اینکه در طول مسیر پراکنده شویم (هر کس در مسیر خود حرکت می کند) ، به من یادآوری شد که از آنجا که من مجوز شکار برای این روز ندارم ، همچنین با شخصی ملاقات می کنم (هرگز نمی دانید چه کسی خواهد بود
ملاقات با موجودات عجیب و غریب در پورتوریکو
این احتمال که در جزیره پورتوریکو (دریای کارائیب) به احتمال زیاد پایگاه زیرزمینی مخفی بیگانگان است که فعالیت های خود را با توافق با مقامات زمینی در آنجا انجام می دهند ، دهه هاست که نظریه پردازان توطئه در حال بحث و گفتگو هستند. در طول سالها ، متخصصان یوفولوژی انبوهی از داستانها را در مورد مشاهده بشقاب پرنده های مختلف در قلمرو جزیره جمع آوری کرده اند ، و به ویژه داستانهای زیادی که ساکنان محلی انواع مختلفی از موجودات عجیب را مشاهده کرده اند. وجود داشت و خاکستری های معروف آمدند
ربودن کارلوس مرکادو و پایگاه بیگانگان در پورتوریکو
یک شب گرم تابستانی در جولای 1988 در منطقه روستایی بتانزس ، پورتوریکو بود. آنقدر گرم که مردی به نام کارلوس مانوئل مرکادو نمی تواند بخوابد. او از خواب بیدار شد و از رختخواب بیرون رفت ، جایی که همسرش هنوز در کنارش خوابیده بود ، و روی کاناپه در اتاق دیگری خوابید ، جایی که هوا سردتر بود. او به سقف خیره شده بود و در فکر این بود که گرما تا چه زمانی ادامه خواهد داشت ، تا اینکه درخشش مایل به سفید که از بیرون به اتاق نفوذ کرده و پرده ها را روشن کرده و نور را روشن می کند ، افکارش را قطع کرد
نظریه جنگل تاریک: یکی از آخرین فرضیه های عجیب برای توضیح این که چرا ما هنوز با بیگانگان ملاقات نکرده ایم
در قرن 21 ، بشر قبلاً آموخته است که به بسیاری از گوشه های پنهان فضا نفوذ کند ، سیارات فراخورشیدی دور (شبیه به زمین) را بیابد و سحابی ها و سیاهچاله ها را مشاهده کند. اما ما هنوز (به طور رسمی) نمی توانیم اثری از زندگی هوشمند در هیچ کجا پیدا کنیم. تنها چیزی که دانشمندان تاکنون یافته اند بقایای میکروسکوپی اولیه ترین مواد آلی شهاب سنگ هایی است که به زمین می رسند. آیا ما در این جهان وسیع و سرد تنها هستیم؟ مردم در تلاش برای یافتن تمدن های دیگر هستند ، به طور مرتب به مناطق مختلف ارسال می کنند