پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان

فهرست مطالب:

تصویری: پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان

تصویری: پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان
تصویری: سبک بازی نابغه ی تیم تاندرا Tundra.33 Helm Rush 2024, مارس
پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان
پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان
Anonim
پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان - پورتال ، دنیای موازی
پورتال ها در تاندرا و در آپارتمان - پورتال ، دنیای موازی

می نویسد آناستازیا والرینا دیاچنکو ، دونتسک: این مورد را پدرم والری ایوانوویچ دیاچنکو به من گفت. در 1979 وی در گرمیخا ، در شبه جزیره کولا خدمت کرد. آنها رژیم غذایی خود را با قارچ متنوع کردند.

و سپس یک روز (اگرچه ممکن است شب باشد ، زیرا در تابستان روز و شب وجود دارد) ، پدرم و همکارانش چندین کیلومتر پیاده روی کردند و آنها به یک قارچ معمولی برخورد نکردند. آگاریک مگس (به هر حال ، آنها آنجا بزرگ هستند) و روسولا وجود داشت ، که هیچ کس آنها را قارچ نمی دانست.

ناگهان ، حدود صد متر دورتر ، پدرم متوجه ساختاری عجیب شد. این چیه؟ کلبه؟ یا شاید یک پناهگاه؟ پدر تصمیم گرفت آنجا را نگاه کند.

- اگر می خواهید ، وارد شوید ، - رفقا ، خسته و عصبانی از پیاده روی ناموفق ، با ناراحتی پاسخ دادند. - بعداً جبران می کنید. ما رفتیم خونه.

پدر به طرف شی رفت. معلوم نیست سازه ای به ارتفاع یک و نیم متر از سنگ محلی و بدون سقف توسط چه کسی و به چه منظور انجام شده است. پانزده متر قطر. وقتی به شی نزدیک شد ، پدر دید که درخششی زرد رنگ از آن بیرون می زند. او با دقت وارد ساختمان شد و شگفت زده شد - داخل آن دریایی از قارچ وجود داشت!

او چند مورد از نزدیکترین آنها را که در کیسه جا بودند قطع کرد و سپس برای تماس با رفقای خود بر روی سنگ بالا رفت و شگفت زده شد. تاندرا در اطراف خلوت بود!

Image
Image

پدر با عجله از درخشش زرد بیرون پرید و با آرامش آهی کشید: همکارانش از راه دور طوری حرکت کردند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. برای سرگرمی ، پدر به مرکز بازگشت. به اطراف نگاه کرد - هیچ کس در اطراف ، تاندرا خالی! بیرون - رفقا دوباره ظاهر شدند. سپس پدر با دوستانش تماس گرفت ، قارچ ها را به آنها نشان داد و آنها را متقاعد کرد که برگردند.

با این حال ، هنگامی که آنها به جسم نزدیک شدند ، هیچ درخشش زرد و حتی یک قارچ وجود نداشت. اگر کیسه ای پر از قارچ نبود هیچکس داستان او را باور نمی کرد.

سالها بعد. پدر این داستان را برای آشنایی که به ماوراءالطبیعه علاقه داشت ، گفت.

- به نظر می رسد که شما به بعد دیگری رفته اید. و به موقع بیرون پرید ، - او گفت. "اگر پورتال محکم بسته می شد ، شما برای همیشه در آنجا می ماندید!"

صفحه نمایش روی دیوار

می گوید V. V. گوربونوا ، ص Novosergievka ، منطقه اورنبورگ.:

در دوران کودکی دور ، من یک پدیده بسیار جالب را مشاهده کردم. اکنون من 56 ساله هستم ، زمان زیادی گذشته است ، اما همه چیز به وضوح در حافظه من حفظ شده است ، گویی در یک فیلم ضبط شده است.

آن زمان نه یا ده ساله بودم ، نه بیشتر. ما در روستایی در منطقه استپی اورنبورگ زندگی می کردیم. زمستان بود. من و دوستم روی سورتمه غلطیدیم ، یخ زدیم و او مرا به مادربزرگش دعوت کرد تا گرم شود.

مادربزرگ به ما غذا داد و سپس به ما گفت بخوابید ، اگرچه روز بود. او مرا کنار اجاق گاز گذاشت. مادربزرگ فقط به رختخواب رفت - او بلافاصله به خواب رفت. من نمی خواستم بخوابم: مدت زیادی آنجا دراز کشیدم و سقف و دیوارها را بررسی کردم. و بعد شروع شد …

Image
Image

متوجه شدم قسمتی از دیوار سفید شده (حدود بیست در سی سانتی متر) از داخل می درخشد. حالا من آن را با یک صفحه تلویزیون مقایسه می کنم ، اما در آن زمان ما هنوز تلویزیون ندیده بودیم و رادیو نادر بود. در این "صفحه" عجیب دنیای دیگری را دیدم.

کوچه ای پوشیده از درختان در امتداد مسیر نیمکت های وسیعی ایستاده (یا حتی مانند نوسان آویزان شده بود) که با کنده کاری هایی با نقش و نگار تزئین شده بودند. همه چیز در اطراف سفید برفی بود. سپس مردم به راه آمدند.من به طرز وحشتناکی از آنها می ترسیدم ، بنابراین می خواستم پنهان کنم که آماده هستم زیر پیرزن خوابیده بخزم.

ترس من را فلج کرد ، زبانم قبلاً بی حس شده بود. مردم دو به دو راه می رفتند - زن و مرد. لباس های آنها نیز سفید بود ، همه جوره توری ، هوا دار. "صفحه" هیچ صدایی نشان نمی داد ، اما من دیدم که مردم با یکدیگر صحبت می کنند. شگفت انگیزتر ، احساس کردم آنها مرا دیدند! گاهی اوقات به من نگاه می کردند: نگاهی به سمت من می انداختند ، و سپس در مورد چیزی بین خود بحث می کردند و می خندیدند.

به تدریج ترس من از بین رفت ، گویی شادی آنها به من منتقل شد. فضای آنچه روی دیوار اتفاق می افتاد بسیار دوستانه بود ، از آنجا چیز خوبی وجود داشت. من حتی به نوعی در روحم احساس شادی کردم ، روحیه ام بالا رفت.

در طول این جلسه غیرمعمول ، من چندین بار از دیوار چشم دوختم و سعی کردم به طبقه رنگ شده تیره نگاه کنم. با این حال ، کنجکاوی غلبه کرد و دوباره نگاهی به دیوار انداختم. "پنجره ای به جهان دیگر" ناپدید نشد. و سپس مادربزرگم ناگهان بیدار شد و دیوار فوراً خاموش شد. من آن را لمس کردم ، حتی آن را انتخاب کردم - هیچ ، دیواری شبیه به دیوار.

و آنچه جالب است ، به دلایلی من تمایلی نداشتم که در مورد این پدیده شگفت انگیز به کسی بگویم. من آن را برای مدت طولانی در حافظه خود نگه داشتم ، خودم آن را به یاد آوردم ، اما یک کلمه به کسی نگفتم! برای اولین بار در مورد آنچه که فقط در روز اکثریت خود دیدم ، صحبت کردم ، که این امر عزیزان من را بسیار تحت تأثیر قرار داد."

راستی

بسیاری از محققان پدیده های ناهنجار معتقدند که می توان با رسیدن به یک حالت خاص با مدیتیشن ، تمرینات روانی و معنوی و همچنین مصرف برخی از مواد م affectثر بر روان ، وارد دنیاهای موازی شد.

کارلوس کاستاندا ، نویسنده و عارف آمریکایی ، چنین وضعیت تغییر یافته ای از یک فرد را "تغییر نقطه تجمع" نامید. متخصصان در زمینه ناشناخته ها همچنین توجه دارند که گاهی اوقات شرایط مشابه به طور خود به خود در افراد عادی رخ می دهد.

توصیه شده: