2024 نویسنده: Adelina Croftoon | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 02:09
مقاله جالبی در روزنامه تومسکی ودوموستی در آوریل 1893 منتشر شد ، که شرح می داد چگونه پسرش پس از جدایی طولانی به بازرگان اولین صنف ژردین بازگشت ، که پانزده سال پیش در رودخانه تام غرق شده بود و بازرگان نیز او را باز می گرداند. ژردین در قبرستان دفن شد
جالب ترین نکته برای خوانندگان این بود که پسر بازرگان شبیه یک جوان بیست ساله بود که اصلاً پیر نشده بود و صادقانه معتقد بود که همین چند ساعت پیش خانه پدری خود را ترک کرده است.
پسر ژردین تأیید کرد که با عبور از رودخانه ، از یخ های شکننده ماه مارس عبور کرد ، اما توسط دهقانی در حال گذر نجات یافت ، مرد جوان را گرم کرد ، به او غذا داد و لباسهای تمیز و خشک به او داد.
تئوفیلوس سرگردان
همانطور که از مقاله می آید ، اداره پلیس تومسک حتی دستور تحقیق در مورد این بازگشت مرموز را صادر کرد ، که در آن مأموران پلیس ، با حضور اعضای خانواده ژردین ، قبر پسر تاجر را باز کردند. وقتی شگفتی حاضران را در هنگام مشاهده تابوت پیدا کردند (و این به رغم پانزده سالی که از تشییع جنازه گذشته است) ، بدن پسر ژردین را پیدا کردند که لباسهای متفاوتی با لباسهای دفن دیگر پوشیده بود.
وقتی پلیس تصمیم گرفت پسر ژردین را که از ابتدای تحقیقات در کلانتری بود بازجویی کند ، او را در یک سلول تاریک با یک پنجره کوچک زیر سقف پیدا نکرد. پسر ژردین به همان شکل اسرارآمیزی که ظاهر شد ناپدید شد …
همانطور که از منابع چاپی متعدد و تاریخ شفاهی آمده است ، موارد مشابهی در دوره های مختلف تاریخ بشر رخ داده است. شاید یکی از قدیمی ترین سوابق این پدیده به اواسط قرن 18 باز می گردد. در بایگانی های صومعه توبولسک ، در مورد یک سرگردان شگفت انگیز با لباس شوالیه ، که در حدود 1760 در آن سرزمین ها ظاهر شد ، نامیده شد و خود را تئوفیلوس نامید ، که به زبانهای قدیمی اسلاونیک صحبت می کرد و صلیبی در حدود دو انگشت خود ایجاد کرد.”. این سرگردان شگفت انگیز در دیوارهای صومعه پناه گرفت ، جایی که بیش از دو سال در آنجا زندگی کرد ، پس از آن ناگهان درگذشت و در قبرستان صومعه دفن شد.
نفرین مرده
مورد دیگری ، که امروز در حال حاضر است ، توسط یکی از ساکنان منطقه پسکوف ماریا ژلتووا ذکر شده و داستان مادر بزرگ خود را ذکر می کند. به گفته یک زن مسن ، در سال 1915 ، در روستای سوسنوکا ، که در آن زمان زندگی می کرد ، یکبار شوهر یکبار از جبهه روسیه و آلمان به همسایه ای بازگشت که زن او را چند ماه قبل دفن کرده بود.
مرد مجروح شد و شروع به درخواست از همسرش کرد که از وحشت بی حس شده بود ، او را به خانه راه دهد. ساکنان وحشت زده سوسنوکا ، که می دانستند شوهر این زن در قبرستان محلی دفن شده است ، مزاحم را از آنجا دور کردند. سرباز ، که زن در آنجا شوهرش را می شناسد ، آنجا را ترک کرد ، روستای سابق بومی را با مجازات وحشتناک تهدید کرد. در آغاز سال 1916 ، روستا به طور کامل توسط نیروهای پیشرو دشمن تخریب شد.
ساکنان "مرداب های لعنتی"
یوری میخایلوویچ اسپیریدونف ، که اکنون در نووسیبیرسک زندگی می کند ، در مورد حادثه ای که در واحد تفنگ وی رخ داد ، صحبت کرد ، که در سخت ترین نبردها در نزدیکی رزف در سال 1942 شرکت کرد. سپس در محل سربازان شوروی در غروب بارانی آگوست بود ، نگهبانان زن ناشناسی را پوشیدند که لباس پارچه ای متکدی پوشیده بود ، زنجیر روی پاهایش بود و چیزی را به زبانی ناآشنا ، اما به وضوح آلمانی زمزمه نمی کرد. ظاهر آن بسیار اسرارآمیز بود زیرا به معنای واقعی کلمه از هوای نازک بر روی تکه کوچکی از خاک جامد بوجود آمده بود که از هر طرف باتلاق های غیرقابل نفوذ احاطه شده بود.
اسپیریدونوف به طور اتفاقی با شخص غریبه به سمت دوگوت فرمانده همراه شد ، در طی آن او از رفتار عجیب او شگفت زده شد و متوجه شد که این زن از اشیاء ، افراد و ساختمانهای اطراف او چقدر ترسیده است. برای بازجویی از بازداشت شدگان از مقر این بخش ، "افسران ویژه" آمدند که تا عصر روز بعد زن دیگری را در جهت نامعلوم بردند.
پس از جنگ ، هنگامی که یوری میخایلوویچ در حال رانندگی در نقاطی بود که جوانان مبارز او در آنجا گذر کردند ، یکی از ساکنان آن روستای نزدیک ریژف ، احاطه شده با مرداب ها ، به سرباز قدیمی گفت که چیزهایی که از نظر معمول کاملاً غیرقابل توضیح هستند. حس اغلب در منطقه آنها اتفاق می افتد. مرداب ها در میان مردم محلی زیستگاه همه ارواح شیطانی هستند که می توانند به شخص آسیب برسانند. بسیاری از روستاییان به طرز مرموزی در آن "مکانهای لعنتی" ناپدید شدند.
پس از جنگ ، ساکنان بارها شاهد پدیده های عجیب و غریبی بوده اند. به طور خاص ، گویی بیش از یک بار روستاییان تانک های شوروی و آلمانی را مشاهده کردند که از مرداب عبور می کردند ، صدای پچ پچ مسلسل ها و انفجارهای خودکار را شنیدند ، و یکبار سرباز مجروح حتی در روستای خود سرگردان شد ، پنجره های خانه ها را زد و درخواست کرد کمک کرد ، اما هیچ یک از ساکنان ترسیده به تماس او پاسخ ندادند …
یادداشت های روانپزشک
روانپزشک یکاترینبورگ Ekaterina Stepanovna Terentyeva ، در طول تقریباً چهل سال فعالیت پزشکی خود ، چندین بار این شانس را داشت که با بیمارانی روبرو شود که ادعا می کردند در یک دوره زمانی متفاوت زندگی می کنند. بنابراین ، در سال 1968 ، یک نوجوان که به زبان روسی بد صحبت می کرد ، با تشخیص اسکیزوفرنی بدخیم به پزشک جوان ترنتیوا در یک مدرسه شبانه روزی اعصاب و روان بستری شد.
از سخنرانی نامنسجم او همچنان نتیجه می گرفت که او "وانکا گروشین خدمتکار کنت از خلوپونوفکا" بود. این نوجوان گفت که او برای شنا رفته است ، و سپس در یک مکان ناآشنا به سر می برد. سخنان این بیمار جوان به طور غیرمستقیم با اطلاعات موجود در پرونده پزشکی تأیید شد ، که بر اساس آنها توسط افسران پلیس در یک ایستگاه راه آهن کوچک در نزدیکی Sverdlovsk بدون هیچ گونه مدرکی پیدا شد. این نوجوان بسیار ترسیده بود و نمی توانست به وضوح توضیح دهد که اهل کجاست و والدینش چه کسانی هستند.
در مناسبت دیگری ، Ekaterina Stepanovna در بیمارانی مشابه در اواسط دهه هشتاد ملاقات کرد. سپس فردی برای درمان اجباری به مدرسه شبانه روزی منتقل شد و مدعی شد که در سانحه هوایی که در سال 1973 در منطقه اوفا رخ داده بود ، دچار شده است. این مرد گفت هواپیمای مسافربری در حال سوختن در شرف سقوط بود که بیهوش شد. او در سال 1985 در شهری ناآشنا در بخش بیمارستان بیدار شد.
آنچه را که در یک فاصله زمانی بزرگ دوازده سال برای او اتفاق افتاد ، مرد به خاطر نمی آورد. Ekaterina Stepanovna تصمیم گرفت که برای بیمار غیر معمول خود هیپنوتیزم اعمال کند تا از گوشه های تاریک ناخودآگاه خود حداقل دانه ای از اطلاعات را بیرون بکشد. در نتیجه ، ترنتیوا موفق شد چیزهای کمی یاد بگیرد. به طور خاص ، در حالی که در حالت خواب هیپنوتیزمی قرار داشت ، بیمار گفت که مدت کوتاهی قبل از اینکه هواپیما با مسافران وحشت زده به زمین برخورد کند ، دچار سردرد ناگهانی و بسیار شدیدی شد.
در نقطه ای ، مرد احساس سرمای وحشتناکی کرد ، صداهای اطراف او ناگهان از بین رفت ، سکوت مطلق حاکم شد و هوشیاری خود را از دست داد. تصویر بعدی که توسط مغز بیمار گرفته شده ، سقف بخش بیمارستان است ، جایی که وی اندکی قبل از آن گرفته شده بود …
توانایی های منحصر به فرد اطلس
به گفته دیمیتری گورودتسکی ، محقق نووسیبیرسک ، همه حقایق شناخته شده از این نوع اسرارآمیز افراد غیرمعمول را می توان به دو دسته نسبت داد. در برخی موارد ، ظاهر ارواح افرادی که زمانی زندگی می کردند وجود دارد. و به گفته گورودتسکی چنین حقایقی اکثریت قریب به اتفاق هستند. در موارد دیگر ، شاهدان عینی در واقع با افراد واقعی روبرو می شوند که دهه ها و قرن ها به طور اسرارآمیزی وارد دوران دیگری شده اند.بسیاری از محققان دلایل متفاوتی برای این پدیده ذکر می کنند.
این وجود برخی از مناطق ژئوپاتوژنیک ، نوسانات ناگهانی و کوتاه مدت در میدان مغناطیسی زمین ، تأثیر نیروهای بیگانه و حتی تأثیر منابع دست ساز بشر است. دیمیتری گورودتسکی پیشنهاد می کند که در چنین مواردی ، ما همچنین می توانیم در مورد تجلی برخی از توانایی های ماوراءالطبیعه روان انسان صحبت کنیم.
در شرایط شدید ، مکانیسم های خاصی در ناخودآگاه فرد فعال می شود که می تواند ماهیت مادی بدن انسان و همچنین محیط مکانی-زمانی آن را تغییر دهد. شاید این توانایی های منحصر به فرد نمایندگان نژاد بشر مدرن بازتاب ضعیفی از آن هدیه شگفت انگیز باشد که اجداد ما - اولین ساکنان سیاره زمین - اطلس و بورئاس ، که از فرزندان مستقیم خدایان محسوب می شدند ، به طور کامل از آن برخوردار بودند.
با این حال ، سطح فعلی توسعه آگاهی و علم بشر هنوز اجازه نمی دهد پدیده بازگشت مرموز را مطالعه کرده و به س questionsالاتی پاسخ دهد که قرن ها بشریت را نگران کرده و ترسانده است.
x-files.org.ua
توصیه شده:
چگونه یک سناتور آمریکایی به اتحاد جماهیر شوروی آمد و هنگام سفر با قطار شوروی شخصاً دو "بشقاب پرنده" را دید
این داستان عجیب در روسیه عملاً ناشناخته است ، اما به طور مرتب در سایتهای یوفولوژیکی آمریکا مشاهده می شود. از سال 1947 ، هنگامی که خلبان کنت آرنولد از مشاهده 9 "بشقاب پرنده" خبر داد ، آمریکایی ها در بالاترین سطح از موج مشاهده بشقاب پرنده ها نگران شده اند. بسیاری از سیاستمداران آمریکایی نگران این پدیده بودند ، هرچند عمدتا به این دلیل که آنها به هواپیماهای پیشرفته کشورهای "متخاصم" ، مانند اتحاد جماهیر شوروی ، به UFO ها مشکوک بودند. سناتور ایالت جور
در سال 1957 ، سه نوجوان انگلیسی به انگلستان قرون وسطایی یا ابعاد دیگر سفر کردند
صبح یکشنبه پاییز درخشان و ملایم در 1957 ، گروهی از سه نفر از دانش آموزان جوان نیروی دریایی انگلستان وارد روستای کرسی ، سافولک شدند. این یک مکان توریستی بسیار زیبا با خانه های مرتب مدفون در سبزه و گل است. رسیدن از یک نقطه به این روستا وظیفه آموزشی آنها بود و برای تکمیل آن ، باید به روستا می رفتند و مطمئن می شدند که به مکان مناسب رسیده اند ، سپس با مربی خود تماس گرفته و کار تکمیل شده را گزارش می دهند. دارند
چگونه یک متخصص رمزنگاری اسکاتلندی به واقعیت دیگری سفر کرد
زیست شناس اسکاتلندی ایوان سانترسون (1911-1973) یکی از مشهورترین متخصصان رمزنگاری انگلیسی زبان است. اغلب او را یکی از بنیانگذاران رمزنگاری می نامند ، زیرا در بسیاری از موارد او اولین فردی بود که در مورد برخی هیولاهای دریا یا دریاچه ، یتی ، ساسواتچ یا سایر رمزارزها تحقیق کرد. سندرسون همچنین یکی از اولین کاشفانی بود که ناپدید شدن هواپیماهای عجیب و غریب در مناطق غیر عادی و گسل های فضا-زمان را در آنجا مطالعه کرد. بازیگر زن سندرزون
راز راه پله معکوس گرانیت از کوسکو
شهر کوزکو در جنوب شرقی پرو در سده های 11-16 میلادی پایتخت امپراتوری اینکا بود ، اما مردم در این مکانها 3 هزار سال پیش شروع به سکونت کردند. در قسمت باستانی منطقه کوسکو ، می توانید یک مجموعه دژ مگالیتی چشمگیر به نام Sacsayhuaman را ببینید. سنگ کاری دیوارهای ساکسایوهامان چندین دهه موضوع بحث های پر جنب و جوش بوده است ؛ این به اصطلاح بنایی سیکلوپایی است ، یعنی با استفاده از وزن و اندازه بزرگ
تکامل معکوس؟ استخوانی که تصور می شد مدتها پیش ناپدید شده بود به اسکلت انسان باز می گردد
قبلاً تصور می شد که یک استخوان کوچک زانو به نام فابلا یک اندام ابتدایی است که عملاً در طی تکامل انسان ناپدید شد. اما از اواخر قرن 19 این استخوان شروع به بازگشت به اسکلت افراد کرد. در سال 1918 ، حدود 11 درصد از افراد دارای چنین استخوانی بودند و بسیاری از آنها فقط یک پا داشتند. با این حال ، در سال 2018 ، تعداد افرادی در سراسر جهان با استخوان فابلا در اسکلت خود 39 be بود. یعنی اکنون این استخوان در دو نفر از پنج نفر یافت می شود (پاراگراف