راز تاریک قاتل کودک "مراقب" که هرگز کشف نشده است

فهرست مطالب:

تصویری: راز تاریک قاتل کودک "مراقب" که هرگز کشف نشده است

تصویری: راز تاریک قاتل کودک "مراقب" که هرگز کشف نشده است
تصویری: شکستن طلسم دفینه || لحظات ترسناک پیدا شدن گنج و رویاروی با اجنه محافظ دفینه !! بسیار ترسناک 2024, مارس
راز تاریک قاتل کودک "مراقب" که هرگز کشف نشده است
راز تاریک قاتل کودک "مراقب" که هرگز کشف نشده است
Anonim

در سالهای 1976-1977 ، موجی از وحشت حومه قبلاً آرام و امن دیترویت را فرا گرفت. والدین به شدت کودکان را از رفتن به جایی منع کردند و چشم و هم چشمی آنها را زیر نظر داشتند. قاتل "دلسوز" به ویژه به کودکان 10-12 ساله علاقه داشت

راز تاریک قاتل "مراقب" کودکان که هرگز دستگیر نشده است - دیوانه ، قاتل ، پدوفیلیا ، جنایت ، قاتل سریالی ، دیترویت ، کارآگاه
راز تاریک قاتل "مراقب" کودکان که هرگز دستگیر نشده است - دیوانه ، قاتل ، پدوفیلیا ، جنایت ، قاتل سریالی ، دیترویت ، کارآگاه

قاتلان زنجیره ای مدتهاست که در حاشیه جامعه جایی را اشغال کرده اند و تنها برای آزار و اذیت قربانیان خود از تاریکی بیرون آمده اند و پس از آن دوباره به سایه رفته اند.

بسیاری از آنها دستگیر شدند و مجازات شایسته ای دریافت کردند ، اما بسیاری از آنها هرگز پیدا نشدند. برخی از آنها سرانجام به قهرمانان افسانه های شهری وهم انگیز تبدیل شدند ، بدترین چیز در مورد آن این بود که همه چیز گفته شده کاملاً واقعی بود.

قاتلی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت ، ملقب به "پرستار بچه دیوانه" یا "قاتل دلسوز" بود زیرا هدف وی کودکان بودند که او را ربوده و مدتی نگه داشته و به خوبی به آنها غذا می داد و از آنها مراقبت می کرد.

فقط بلافاصله قبل از مرگ او این کودکان را شکنجه کرد و پس از کشتن آنها ، اجساد آنها را به طور مرتب در مکان های شلوغ قرار داد تا رهگذران به سرعت آنها را پیدا کنند.

15 فوریه 1976 12 ساله مارک استبینز خانه خود را در فردلند ، حومه آرام دیترویت ، میشیگان ، ترک کرد تا از تالار موزه لژیون آمریکایی دیدن کند. او به تنهایی رفت ، اما در آن سالها از امنیت بچه ها مانند حال حاضر مراقبت نمی شد ، علاوه بر این ، از خانه او در همان فرندیل آرام و امن دور نبود.

کودکان در حومه دیترویت در آن سالها بدون نظارت بزرگسالان راه می رفتند و از هیچ چیز نمی ترسیدند

Image
Image

او با خیال راحت از موزه دیدن کرد و سپس از آنجا با مادرش تماس گرفت و گفت که اکنون به خانه می رود. اما او هرگز به خانه نیامد. روز بعد ، خانواده او به پلیس رفتند و آنها همه جا را به دنبال پسر بچه شروع کردند. چهار روز در جستجوی ناموفق سپری شد و سپس کارکنان دفتر جسد کودک را در تپه برفی در نزدیک پارکینگ کنار ساختمان آنها پیدا کردند.

پسر با دقت در برف کاشته شد تا به وضوح برای همه کسانی که به پارکینگ می آیند قابل مشاهده باشد. او همان لباسی را پوشیده بود که در آن ناپدید شده بود و تقریباً سالم به نظر می رسید.

فقط در پشت سر او دو بریدگی وجود داشت ، اما او نه در اثر آنها ، بلکه در اثر خفگی درگذشت. معاینه دقیق تر ، نشانه هایی از سوء استفاده جنسی با برخی اجسام خارجی را اندکی قبل از مرگ نشان داد.

در تمام این چهار روز ، پسر به وضوح در یک مکان گرم بود ، جایی که به او غذا و آب داده شد. دست ها و مچ پاهایش از گره خوردن نشانه هایی داشتند ، اما هیچ مدرک دیگری پیدا نشد و پرونده متوقف شد.

این تنها آغاز کابوسی بود که به زودی شهر را فرا گرفت.

22 دسامبر 1976 12 ساله جیل رابینسون هنگام پختن شام برای مهمانان با مادرش نزاع کرد و از روی احساس ، تصمیم گرفت از خانه فرار کند. او کوله پشتی خود را بسته و سپس خانه خود را در رویال اوک ، نزدیک Ferndale ترک کرد و با دوچرخه در جایی سوار شد.

مادرش در ابتدا نگران نبود و تصمیم گرفت وقتی احساسات فروکش کرد ، دخترش به خانه بازگردد. اما دختر عصر برنگشت و روز بعد دوچرخه او در نزدیکی خانه اش رها شده پیدا شد. و دوباره ، تماس با پلیس و جستجوی چهار روز هیچ نتیجه ای نداشت.

در 26 دسامبر ، شخصی جسد دختر را درست روی آسفالت در مقابل ایستگاه پلیس محلی پرتاب کرد. لباسهایش تمیز بود ، او در تمام این چهار روز در یک اتاق گرم نگهداری شد ، تغذیه و سیراب شد و سپس با شلیک گلوله به صورت او کشته شد. کوله پشتی و وسایلش کنار او دراز کشیده بود.

بر خلاف مارک استبینز ، جیل مورد تجاوز و خفه شدن قرار نگرفت ، اما این تنها تفاوت بین این دو مورد بود. از نظر همه جنبه های دیگر ، آنها بسیار شبیه به هم بودند و مشخص شد که یک نفر یا یک گروه از افراد درگیر این کار بوده اند.

باز هم ، هیچ مدرکی پیدا نشد که به دنباله قاتل منجر شود. بدون اثر انگشت ، بدون موارد مشکوک. بسیاری از پلیس آشفته شده و در مورد ظهور یک قاتل سریالی بسیار محتاط و حیله گر در حومه ای آرام و قبلاً امن صحبت کردند.

چهار قربانی یک قاتل "دلسوز"

Image
Image

2 ژانویه 1977 10 ساله کریستینا میشلیچ به فروشگاه محلی Seven Eleven در Oaxhire رفت و دیگر به خانه بازنگشت. جسد او تنها 19 روز بعد پیدا شد ، در وسط جاده بین خانه ها قرار گرفت و دستان دختر کشته شده با عشق روی سینه او جمع شد.

بدن کاملاً همان لباسی را پوشیده بود که کریستینا در روز از دست دادن داشت. او در اثر خفگی کشته شد و مورد تجاوز قرار نگرفت. هیچ زخم دیگری روی بدن او وجود نداشت. دختر حداقل 24 ساعت قبل از کشف جسدش کشته شد ، یعنی دیوانه در تمام این روزها او را در جایی نگه داشته ، به او غذا داده ، آب داده و او را حمام کرده است. و حتی لباسهایش را شست.

16 مارس 1977 پسر 11 ساله تیموتی کینگ به یک شیرینی فروشی در شهرستان اوکلند ، که متعلق به همان کلان شهر دیترویت است ، دوید و ناپدید شد. جسد وی 6 روز بعد در 22 مارس در یک خندق کوچک کنار جاده پیدا شد.

تیموتی 6 ساعت قبل از کشف جسدش در اثر خفگی درگذشت و قبل از آن با جسم خارجی مانند مارک استبینز مورد تجاوز قرار گرفت.

کالبد شکافی نشان داد که پسر در تمام شش روز به خوبی تغذیه شده بود ، از جمله دیوانه وار مرغ KFC به او داد ، که غذای مورد علاقه تیموتی بود. این نشان داد که دیوانه با کودکان ارتباط برقرار می کند ، می آموزد که آنها عاشق غذا خوردن هستند و به آنها آنچه را که دوست دارند تغذیه می کند.

تیموتی نیز حمام شد و لباسهایش را خوب شستشو و اتو کرد. وقتی جسد پسر در خندق پیدا شد ، بسیار مرتب آنجا قرار داشت ، گویی دیوانه به ویژه سعی می کرد لباس و بدن کودک را لکه دار نکند.

عکس در روزنامه از مراسم خاکسپاری تیموتی کینگ

Image
Image

این تصویر زیر را ایجاد کرد: یک دیوانه بچه ها را می رباید و سپس آنها را در شرایطی خوب در جایی نگهداری می کند و مانند یک والدین خوب یا پرستار بچه از آنها مراقبت می کند. اما پس از آن چیز بدی در او بیدار می شود و او به قربانیان خود و فقط پسران تجاوز می کند و سپس کودکان را خفه می کند.

و سپس اجساد بچه ها را با دقت در جایی قرار می دهد که می توان آنها را به سرعت پیدا کرد. گویی کودکی با شرمندگی اسباب بازی ای را که قبلاً به اندازه کافی بازی کرده است و تصادفاً آن را شکسته است ، هدیه می کند.

در زمان چهارمین قربانی دیوانه ، تمام پلیس دیترویت و نه تنها در حال جستجوی او بودند. این یکی از بزرگترین تحقیقات در تاریخ ایالات متحده بود ، با بهترین کارآگاهان از 13 بخش پلیس که صفحات این پرونده و گزارشات آسیب شناسان را بارها و بارها مرور کرده و سعی در یافتن شواهد جدید داشتند.

مشخص شد که موهای کوچکی از بازو یا بدن یک فرد بالغ بر بدن دو پسر پیدا شده است ، اما این تنها شواهد فیزیکی بود.

یکی از زنان گفت وقتی تیموتی کینگ را در خارج از یک شیرینی فروشی دید وقتی داشت با یک مرد مسن ناآشنا که راننده یک هاچ بک AMC Gremlin با نوارهای سفید بود صحبت می کرد. او ظاهر این مرد را بسیار شبیه به هم توصیف کرد و جهت گیری های او در سراسر دیترویت توزیع شد.

پلیس با زحمت زیادی توانست صاحب هر هاچ بک راه راه سفید AMC Gremlin در دیترویت و مناطق اطراف را پیدا کند ، اما هیچ کدام با توصیف زن مطابقت نداشت. این سرنخ به جایی نرسید

نمودار محل زندگی کودکان کشته شده و محل پیدا شدن اجساد آنها

Image
Image

چندین مظنون احتمالی در بین افرادی که قبلاً دیده شده بودند در حال پخش پورنوگرافی کودکان و آزار و اذیت کودکان بودند شناسایی شدند ، اما هیچ مدرکی علیه آنها وجود نداشت.

یکی از مظنونان کریس بوش بود که متهم به توزیع عکس های پورنو بود. مدت کوتاهی پس از اتهامات ، وی در آپارتمان خود مرده پیدا شد و گمان می رود خودکشی کرده است.در حین جستجو ، نقاشی یک پسر فریاد زن شبیه مارک استبینز نیز در آنجا پیدا شد ، اما چیز دیگری پیدا نشد.

در سال 2010 ، مردی با نام مستعار "جف گانون" با صدای بلند اظهار داشت که یکبار یک دوست مشکوک داشته است که گفته می شود او را به مکان هایی که اجساد کودکان پیدا شده است و مکان های مختلفی که ادعا می شود مراسم شیطانی انجام شده است ، برده است.

وی همچنین گزارش داد که ظاهراً جزئیات مهمی در مورد قتل کودکان دارد و حاضر است آنها را به شرط ناشناس ماندن در اختیار پلیس قرار دهد. بعد از اینکه او گفت که بچه ها توسط یک گروه مذهبی مرتبط با ویکا (دین نو بت پرست) ربوده و کشته شده اند. او مراسم قربانی و قتل را انجام می داد که ظاهراً با تاریخ تعطیلات بت پرست آنها یا تقویم قمری همزمان بود.

در مجموع ، گفته می شود که این گروه از 11 تا 16 کودک را کشتند و همه آنها بسیار شوم و جذاب بود ، اما بیشتر "جف" چیزی نگفت و کوچکترین مدرکی برای سخنان وی ارائه نکرد.

در سال 2012 ، سرانجام یک مطالعه آزمایشگاهی کامل روی موهای یافت شده بر روی بدن پسران انجام شد. نتایج ناامید کننده بود ؛ هنگام مقایسه ، مشخص شد که موها متعلق به یک مرد هستند ، یعنی یک دیوانه وار ، با این حال ، آثار DNA در موها شبیه DNA هیچ یک از پدوفیل های مشکوک نیست ، و در واقع چنین است شخصی در پایگاه داده DNA آمریکا ظاهر نشد. …

کسی که قاتل مرموز "دلسوز" بود ، ظاهراً سبک زندگی بسیار مخفیانه ای داشت یا بسیار مراقب بود.

توصیه شده: