راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است

فهرست مطالب:

تصویری: راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است

تصویری: راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است
تصویری: ویدیوی جدید / چرا باید هفت چاکرای بدن شما فعال باشند؟ ​(حتماً نگاه کنید) 2024, مارس
راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است
راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است
Anonim
راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است - هاله ، بیوفیلد
راز هاله انسان: چه کسی پشت سر است - هاله ، بیوفیلد

حتی در دوران باستان ، مردم مطمئن بودند: "من" ما محدود به محدوده پوسته فیزیکی نیست. چیزی بیشتر وجود دارد که ما به سادگی نمی توانیم آن را با چشم غیر مسلح ببینیم. برخی از مردم آن را هاله می نامند ، برخی دیگر - روح یا روح الهی که همیشه از شخص پیروی می کند.

قرن ها بعد ، فیزیکدانان ، پزشکان و فیزیولوژیست ها در واقع شروع به ثبت زمینه ها و تابش های مختلف بدن ما کردند. اما تا به امروز ، موضوع بیوفیلدز باعث اختلاف نظر می شود.

نمایش نماد مذهبی بیوفیلد امکان پذیر است

تصویر
تصویر

نامرئی برای چشم

در طول تاریخ ، بشریت به طور فوق العاده ای به موضوعات مربوط به پدیده های به اصطلاح روانی و فیزیولوژیکی علاقه مند بوده است. برای مدت طولانی آنها منحصراً به عرفان یا موضوعات مذهبی نسبت داده می شدند ، زیرا هر مذهبی کاملاً با داستانهای مربوط به روح نفوذ کرده است ، که برخی از آنها در نقطه خاصی به تدریج توسط دانشمندان توضیح داده شد. مدتهاست که به مفهوم بیوفیلد نسبت داده می شود.

"بیوفیلد در حقیقت چیزی است که از قدیم با نام" هاله "به ما رسیده است. اما به طور کلی چیزی است که هر یک از ما را به شکل پیله احاطه کرده است. با چشم معمولی نامرئی است ، یعنی ، در حال حاضر می توانیم بگوییم که به لطف تجهیزات قابل مشاهده است.

در واقع ، اولین افکار مبنی بر اینکه بدن انسان توسط نوعی میدان نامرئی احاطه شده است به دوران باستان برمی گردد. واضح است که در آن زمان هیچ تجهیزاتی وجود نداشت که بتواند چنین حدسیات را تأیید یا رد کند ، و از ابزارهای درک جهان ، فقط ذهن انسان در اختیار نیاکان ما بود. مردم باستان به جزئیات بسیار توجه داشتند و بنابراین ایده های زیادی از آن زمان دور به زندگی ما وارد شد.

اگر من و شما ابتدا سعی می کنیم یک سفر تاریخی را در منطقه ای که منظور ما از برخی از تشعشعات بطور تقریبی انسان است ، که احتمالاً هزاران سال است مورد مطالعه قرار گرفته اند ، طی کنیم ، زمانی با شما تاریخ خواهیم داشت که در آنجا نوعی فلسفه وجود داشت ، که در آن زمان به معنی مطالعه طبیعت و پدیده های طبیعی اطراف ما بود.

سپس آن اصطلاحات و تعاریفی که امروزه در فیزیک ، زیست شناسی ، پزشکی وجود دارد ، وجود نداشت. و بنابراین ، در انتظار برخی از رساله های برخی از تالس میلتوس 600 سال قبل از میلاد ، که او در شرایط و تعاریف امروزی از وضعیت بدن انسان و تعامل آن با طبیعت می نویسد - خوب ، احتمالاً نباید منتظر ماند.

تصویر
تصویر

بنابراین ، الکسی دیاشف ، مدیرکل م Instituteسسه تحقیقات امنیت ملی می گوید ، امروز او احتمالاً به عنوان یک دانشمند شبه متهم خواهد شد ، او به عنوان شخصی که به آرمان های طبیعت و مفروضات بی احترامی می کند متهم شد ، نوعی عارف.

آنچه امروزه علم قبلاً موفق به توصیف و توضیح شده است برای ما آشنا و عادی شده است. ما در مورد ماهیت اکثر پدیده های طبیعی می دانیم ، از رعد و برق نمی ترسیم و آن را خشم خدایان نمی دانیم.ما قوانین فیزیک را مطالعه کردیم و فهمیدیم که چرا برخی اجسام بدون داشتن قدرت عرفانی می توانند به هوا بروند.

اما به طرز شگفت آوری ، علم هنوز به مطالعه خود شخص ، بدن ما ، توانایی ها و خواص آن ادامه می دهد و به دور از همه چیز قادر خواهد بود همه چیز را توضیح دهد ، حتی با وجود این واقعیت که ما پیچیده ترین تجهیزات را در اختیار داریم. در مورد مردمان دوران باستان که سعی می کردند بر اساس مشاهدات و احساسات لمسی نتیجه گیری کنند ، چه می توانیم بگوییم.

برای توصیف یک فرد ، به عنوان مثال ، درجه حرارت ، امروز من و شما می فهمیم: من یک دماسنج را زیر بازوی خود قرار دادم - 36 ، 6. من یک دستگاه تصویربرداری حرارتی گرفتم ، به دمای سطح نگاه کردم. من یک گیرنده برد دسی متر گرفتم ، دمای عمق تا 15 سانتی متر را بررسی کرد - و ما می توانیم از چه چیزی ، چگونه درجه حرارت ، اگر باز نشود ، از نظر جسمی احساس کنیم و بگوییم که یک شخص از چه نقطه ای تشکیل شده است ، از نظر میدان دما.

بنابراین ، آنها می توانند بر اساس اصطلاحات و تعاریف تعریف کنند ، به عنوان مثال ، هاله ، یعنی گرمای ناشی از شخص ، می تواند هاله نامیده شود. خوب ، می توانید آن را صدا کنید. این بدان معناست که اگر دست خود را بگیرید و آن را در فاصله 5-7 سانتی متری فرد لمس کنید ، می توانید میدان به اصطلاح حرارتی را احساس کنید. اگر شما آن را هاله می نامید ، این در حال حاضر شبه علم است ، این عرفان است و غیره. اما مردم نمی دانستند که همه می توانند درجه حرارت داشته باشند. الکسی دیاشف می گوید.

تصویر
تصویر

مفهوم هاله - پوسته انرژی درخشان یک شخص - توسط حکمای باستانی هندی معرفی شد. آنها معتقد بودند که هاله می تواند در مورد افکار جسمانی یا معنوی یک فرد بگوید و از وضعیت سلامتی او بگوید و همه افکار روی پوسته آن نقش بسته است. به این معنا که هاله به عنوان یک میدان انرژی-اطلاعاتی ارائه شده است که هر یک از ما داریم و از طریق آن ارتباط با جهان خارج وجود دارد.

هاله چیست؟ این یک جریان از امواج الکترومغناطیسی است که به فضای اطراف ساطع می شود. همه ما می دانیم که جریانهای زیستی مغز وجود دارد و آنها با استفاده از الکتروانسفالوگرافی ، جریانهای زیستی قلب ، داده های مربوط به وضعیت که توسط الکتروکاردیوگرام به ما داده می شود ، جریانهای زیستی ماهیچه ها با استفاده از الکترومیوگرام بررسی می شود. …

هیچکدام از ما این جریانهای زیستی را ندیده ایم ، اما همه ما معتقدیم که آنها وجود دارند و نشانگر فعالیت این یا آن اندام هستند. و هر یک از ما ، با دریافت نوار قلب ، آن را به دیوار آویزان نمی کنیم ، بلکه برای دریافت اطلاعات در مورد درمان به متخصص قلب مراجعه می کنیم."

چاکراها یا بیوفیلد؟

موضوع هاله به همراه فیلسوفان تدوین کننده آن فراموش نشد. همه پیروان اعمال معنوی شرقی به خوبی می دانند که یادآوری او چقدر مهم است ، زیرا هاله سالم زیبا کلید یک زندگی فعال کامل است. و اگرچه بعید است که علم با مفروضات آنها موافق باشد ، اما سالانه پیروان بیشتری از این شیوه ها و آموزه ها وجود دارد.

اساساً ، مردم دارای هاله ای هستند که یا پر از سوراخ است یا از افسردگی ، از ناهماهنگی درونی ، ناهماهنگی و دوباره همه چیز از درون خسته شده است. وقتی شخصی در امتداد محور الهی قرار می گیرد ، همه چاکراهای خود را بازیابی می کند … چاکراها چیست؟

چاکراها (من به طور خلاصه و واضح می گویم) دروازه هایی هستند به طرق مختلف ، دروازه ها. الورا ایوانوا ، متخصص تمرینات معنوی شرقی می گوید ، هنگامی که کمی باز می شوند ، دریچه های سیلاب وجود دارد و انرژی از بدن ظریف ، از واقعیتی دیگر ، از جهان ظریف ، جهان ابتدایی ، به بدن فیزیکی سرازیر می شود.

تبادل انرژی با جهان خارج ، از دیدگاه پیروان ادیان و اعمال شرقی ، اصلی ترین عملکرد حیاتی چاکراها و هاله است. سلامت انسان و کیفیت زندگی مستقیماً به این بستگی دارد. و از طریق چاکراها است که ارتباط جهان درونی یک فرد با بدن ظریف او انجام می شود - هاله یا ، همانطور که امروز می گویند ، میدان بیوفیلد.

برای درک منظور فیلسوفان شرق باستان از این مفاهیم و کاربرد آنها در عمل ، به زبان سانسکریت مراجعه کنیم. کلمه "چاکرا" که از این زبان ترجمه شده است به معنی "دایره" است.

"اما این دایره چیست؟ دوباره در سنت هندی ما با عبارت" راشی چاکرا "روبرو می شویم. این بدان معناست که زودیاک ظاهراً یک ماکروچاکرا است و یک شخص یک میکروچاکرا است.

تصویر
تصویر

از آنجا که برای همه جهان شناسی و آموزه های باستانی در مورد انسان ، عجیب بود که آنها با هم ارتباط داشته باشند ، و به قیاس جهان و انسان را در نظر بگیرند. فضا یک کلان آنتروپوس است (آنتروپوس یک شخص است) و یک فرد یک عالم کوچک است.

من فکر می کنم این پایه ای است که مفهوم همین چاکراها بر اساس آن شکل گرفته است. اما قبل از هر چیز ، البته ، باید گفت که مفهوم چاکراها ، کلان و خرد جهان یک مفهوم علمی نیست ، زیرا ، اول از همه ، آن را قبل از علم می داند.

ولادیمیر وینوکوروف ، معاون دپارتمان کار علمی دانشکده فلسفی دانشگاه دولتی لومونوسف مسکو می گوید: این بدان معناست که این مفهوم می تواند فلسفی ، دینی-فلسفی یا عملی باشد که ناشی از نیازهای عملی یک فرد است.

اگرچه ما عادت داریم که مفهوم مراکز انرژی انسانی - چاکراها - را به شیوه های شرقی ارجاع دهیم ، اما همین ایده ها ، هرچند به شکل کمی متفاوت ، در سنت اروپایی نیز وجود دارد. یکی از کسانی که انسان را یک عالم کوچک می دانست و حتی آموزه های خود را بر این اساس بنا نهاده بود ، پزشک و کیمیاگر معروف پاراسلسوس بود.

او معتقد بود که انسان یک عالم کوچک است که در آن همه عناصر کلان جهان منعکس شده است. این توسط خدا از عصاره کل جهان ایجاد شده است و تصویر خالق را حمل می کند. سپس مرسوم بود که بدن انسان را به چندین مرکز انرژی تقسیم کرد ، که عناصر اصلی جهان نامیده می شدند - مرکز هوا ، آتش ، آب و زمین. بالاترین مرکز ، ویژگی همه چیز است - روح.

واضح است که وقتی صحبت از عناصر اولیه جهان می شود ، این همان چیزی نیست که ما در جهان فیزیکی آن را همان کلمات می نامیم. این طبیعت دیگری است. و در اینجا ما به نویسندگانی می پردازیم که در این مورد نوشتند. Paracelsus ، هنگامی که او در مورد بدن انسان از چه چیزی صحبت کرد ، البته او در چارچوب مسیحیت قرون وسطایی و مسیحیت به طور کلی - بدن ، روح ، روح کار می کرد.

روح اصل الهی انسان است. بدن بدیهی است که اصل فیزیکی است. بدن خوب است. ایناهاش. روح روح چیزی است که یکی را با دیگری پیوند می دهد. و بنابراین پاراکلسوس گفت که از این عناصر اولیه (زمین ، آب ، آتش و هوا) ، نه بدن آناتومیک خود شخص یا بدن فیزیکی عناصر ایجاد نشده است ، بلکه بدن مایع خاصی از یک شخص را مشخص کرده است. ولادیمیر وینوکوروف می گوید ، نه آن چیزی که از نظر فیزیکی قابل درک است ، بلکه به نظر می رسد که دائماً در گردش است و تغییر می کند.

هاله و بدن مایع

بنابراین ، مستقل از یکدیگر ، در سنتهای کاملاً متفاوت دینی و فلسفی در زمانهای مختلف این اعتقاد به وجود آمد که علاوه بر بدن فیزیکی ما ، چیز دیگری نیز وجود دارد: یک میدان ، هاله ، بدن سیال. تنها تفاوت در نام است ، اما در خود شخص برخی از دروازه های انرژی وجود دارد که پوسته نامرئی را با فیزیکی متصل می کند.

"بگذارید اکنون این مفهوم را به سادگی برای یک شخص به کار ببریم ، شاید سعی کنیم مسیر این متفکران باستانی را بازگردانیم: روح - روح - بدن." دایره آب "و" دایره آتش ". اما ما روح نیز داریم. ولادیمیر وینوکوروف می گوید: "چاکرای روح را کجا قرار می دهیم؟ می گوییم: روح بالاتر از یک فرد است. بنابراین ، چاکرای روح باید جایی در اینجا باشد."

شگفت انگیزترین چیز این است که این رویکرد اروپای شرقی برای درک ماهیت انسان نه تنها توسط پزشکان قرون وسطایی ، بلکه توسط معاصران ما نیز مورد استفاده قرار گرفت. یک روش غیر معمول برای درمان و پیشگیری از بیماری های مختلف در اواسط قرن بیستم در ایالات متحده متولد شد.

روان درمانگر آمریکایی اسرائیل وارنجی مفهوم چاکراها را با اعمال آیینی و روان درمانی مرتبط دانست.نتایج شگفت انگیز بود: بسیاری از بیماران وی ادعا کردند که این عمل دارای اثرات درمانی قدرتمندی است ، اگرچه این امر توسط علم رایج ناشناخته مانده است.

داده های تجربی کافی برای به دست آوردن وضعیت یک نظریه علمی وجود نداشت ، اما بررسی های بیماران وی بسیار زیاد بود تا به سادگی از این پدیده صرف نظر کرد.

تصویر
تصویر

ایندیجی چنین مفهوم روانی درمانی را با مفهوم چاکراها پیشنهاد می کند. همه چیز از چاکرای روحی شروع می شود. تصور کنید (انجام آن بلافاصله دشوار است) که این چاکرا را به شکل یک دایره ، یک توپ بالای سر خود دارید و سعی کنید تصور کنید که شعله طلایی ملایم می درخشد یا می سوزد یا مایل به آبی است.

همراه با تنفس ، چاکرای روح را به چاکرایی که در آن چاکرای هوا دارید ، پایین می آورید ، سپس به چاکرای آتشین و غیره. تا چاکرای زمینی و همراه با استنشاق ، آن را بلند کرده و به جای خود باز می گردانید. این گردش انرژی با توجه به ایندیانگی است.

این به هیچ وجه جایگزین پزشکی مدرن نمی شود. اما ، همانطور که می گوید ، و پروتکل های زیادی دارد که تأثیر درمانی را نشان می دهد ، باعث بهبود سرعت جراحات ، مثلاً بعد از عمل و غیره می شود. ، - ولادیمیر وینوکوروف.

جالب است که در همه تمرینات ایده گردش انرژی و بازگرداندن هاله از ماهیت عرفانی برخوردار نیست ، بلکه مستقیماً به کاربرد عملی مربوط می شود. وضعیت هاله نشان دهنده وضعیت سلامت انسان است. گردش انرژی حیاتی تنها زمانی اتفاق می افتد که هاله کامل و سالم باشد.

"به هر حال ، زمین نیز هاله ای دارد. زمین زنده است. هاله آن یک جو است." Atmo "به معنای" روح "،" کره "است. شما بدن ، هاله خود را تراز می کنید ، به طور خودکار با موجود بزرگ ارتباط برقرار می کنید ، الورا ایوانوا می گوید: "شما با جو ارتباط برقرار می کنید ، همه چیز می شوید. و برای این شما باید تنظیم کنید ، کانالهای داخلی خود را پاک کنید ، که جریان انرژی حیاتی را فقط از طریق چاکراها ، گردابها ، چرخها تامین می کند. و هاله را بازیابی می کند."

از دین تا علم

از حوزه دینی و فلسفی گرفته تا حوزه علم ، ایده وجود زمینه های خاصی از بدن فیزیکی یک شخص اخیراً به تصویب رسیده است. تلاش برای مطالعه جدی آنها در اواسط قرن گذشته آغاز شد. همه چیز از آنجا آغاز شد که روانپزشکان ادعا می کردند که آنها می توانند بیوفیلد را احساس کنند و حتی قادر به تعیین نقاطی هستند که در آن سوراخ شده است.

آنها بیوفیلد را کلیت زمینه های جسمی و روحی یک فرد نامیدند. سپس مشخص شد که بدن ما دارای چندین میدان و تابش است. حداقل با تابش گرما. این واقعیت توسط کسی مورد اعتراض قرار نگرفت. اما موضوع برخی از اجسام معنوی ظریف ، که بخشی از بیوفیلد نیز محسوب می شدند و این ادعا که ممکن است آسیب ببینند ، بسیار مورد تردید بود.

در نقاطی که به گفته روانشناسان ، این منطقه آسیب دیده است ، منابع بیماریهای مختلفی وجود داشته است که ظاهراً می توانند آنها را از راه دور نیز درمان کنند. پس از یک سری آزمایشات ، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که افراد واقعاً حساسیت بیشتری دارند ، اما نه به هاله ای عرفانی ، بلکه به یک میدان الکتریکی.

تصویر
تصویر

ما این را به ساده ترین روش بررسی کردیم. ما حتی آزمایش هایی را انجام دادیم. زمانی در دهه های 80 و 90 بود. من می دانم که آنها در دهه 2000 تکرار شدند. به عنوان مثال ، آنها یک قطعه از یک صفحه دارای بار الکترواستاتیک را برداشتند ، برای به عنوان مثال ، یا پارچه و در جایی در زیر لباس شخص قرار داده شده است. و به اصطلاح روانپزشکان - بنابراین ، آنها این منطقه را پیدا کردند. نکته دیگر این است که آنها به طور عرفانی همه چیز را در روح مفاهیم خود به طرق مختلف تفسیر کردند.

ما این قطعه الکترواستاتیک را جابجا کردیم - با آن توجه ما نیز جابجا شد. یعنی … یا برعکس ، ما یک کت و شلوار الکترواستاتیک می پوشیم و قسمت هایی را روی آن برش می دهیم. دوباره ، همه اینها زیر لباس بود ، یعنی برای محققان ناشناس باقی ماند. و تعدادی از مردم می توانند همین احساس را داشته باشند.

آنچه در آنجا نبود: تجزیه میدان ، شخصی حتی سعی کرد برخی از تشخیصها را استنباط کند ، گاهی اوقات بسیار ترسناک. اما این فقط یک تفسیر است. این آسیب پذیرترین بخش این تکنیک ها است. و بیانیه تغییرات - در واقع ، به نظر نمی رسد دشوار باشد ، - می گوید رئیس بخش اعصاب و روانشناسی موسسه روانشناسی به نام LS Vygotsky دانشگاه دولتی روسیه برای علوم انسانی ، دکترای پزشکی علوم آندری ژیلیاف.

محققان بیشتر پدیده های ادراک بیوفیلد یا درمان بدون تماس را به این دلیل نسبت می دهند که روان یک بار الکتریکی یا گرمای پیش پا افتاده ای را احساس می کند که هر جسم فیزیکی از خود ساطع می کند.

اعتقاد بر این است که درجه حرارت تومورها بیشتر از نواحی اطراف بدن است ، بنابراین افرادی که نسبت به تغییرات دما حساس تر هستند ، می توانند نقطه تومور بیمار را مشخص کنند.

و هیچ چیز فوق طبیعی در آن وجود نداشت. اما در طول آزمایش ، مواردی نیز ثبت شد که نه فیزیکدانان ، نه فیزیولوژیست ها و نه پزشکان نتوانسته اند از نظر داده های علمی شناخته شده تا امروز توضیح دهند.

یک بار ، گروهی از دانشمندان اتحاد جماهیر شوروی که روی مشکل بیوفیلد کار می کردند ، از سفارت چین درخواست کردند در آزمایشگاهی با یک استاد چیگونگ که به طور خاص از پکن آمده بود آزمایش انجام دهند. چیگونگ نوعی طب سنتی چینی است که امکان درمان از راه دور را نیز شامل می شود.

در این مورد ، تأثیر پزشک دقیقاً در سطح انرژی رخ می دهد ، سطح بدن های ظریف ، زمینه های انسانی ، که توسط دانشمندان جدی مورد سوال قرار گرفت و تا به امروز توسط هیچ دستگاهی قابل ثبت نیست.

موضوع بیوفیلد باز است

در طول آزمایش ، یک بیمار با اختلال در جریان خون در پا ، که از بخش جراحی اولین موسسه پزشکی آورده شده بود ، در یک محفظه جداگانه بود. لنز یک تصویرگر حرارتی پویا مادون قرمز به پای آسیب دیده اش اشاره داشت ، که به او اجازه می داد پویایی جریان خون را در طول یک جلسه چیگونگ کنترل کند.

دانشمندان از استاد خواستند تا تأثیر آنها را بر روی قسمت بیمار بدن بیمار شروع و متوقف کند. انگشتی که به سمت بالا بلند شده بود به معنی شروع ضربه بود و یک انگشت پایین - پایان آن. این آزمایش حدود نیم ساعت به طول انجامید.

نتایج آن حتی شدیدترین شکاکان را نیز شوکه کرد. هنگامی که دانشمندان شروع به تجزیه و تحلیل ضبط سنسورها کردند ، دریافتند که هر بار که استاد به دستور بیمار عمل می کند ، جریان خون در قسمت آسیب دیده بدن افزایش می یابد.

در طول آزمایش ، گردش خون در پا تقریباً به طور کامل بازسازی شد و به زودی بیمار با بهبود قابل توجه ترخیص شد ، اگرچه چند روز قبل از جلسات چیگونگ ، جراحان متقاعد شده بودند که یک عمل فوری ضروری است. چنین مواردی همچنان جامعه علمی را هیجان زده می کند و اجازه نمی دهد تا سرانجام به موضوع رشته های زیستی ، که امروزه توسط علم رسمی به رسمیت شناخته نشده است ، پایان داده شود.

در قرن 19 ، یاکوف نارکویچ یدکو ، دانشمند طبیعی بلاروس ، مخترع الکتروگرافی و انتقال بی سیم سیگنال های الکتریکی ، به طور جدی در مورد آنها اظهار داشت. زندگینامه وی در غباری از عرفان قرار دارد ، در درجه اول به این دلیل است که او به مسائلی پرداخته است که فراتر از درک معاصرانش بود.

اولین نفر یاکوف نارکویچ یدکو است ، که در دهه 1880 دانشمند فراموش شده ای بود که تحصیلات عالی را در بهترین دانشگاه های اروپا و روسیه به عنوان پزشک دریافت کرد و به عنوان فیزیکدان ، برای بازدید از املاک والدین خود در زادگاه خود بلاروس آمد. و به پیاده روی رفت

من با دهقان صحبت کردم. و دهقان به او می گوید: "استاد ، می دانی ، من اکنون می بینم مردم چگونه می درخشند. تو آنجا زرد هستی ، اما او نارنجی است." استاد دهقان را دیوانه نمی دانست ، اما تصمیم گرفت که این گفته خود را به صورت تجربی ثابت یا رد کند.

تصویر
تصویر

و به مدت پنج سال عملاً از چشم دنیای علمی دور شد ، فقط به این موضوع مشغول بود.او دستگاه کوچک خود را بسیار ساده ایجاد کرد ، مانند همه چیز مبتکرانه. یک انگشت یا برگ (انگشت ، انگشت پا) را می توان در این دستگاه قرار داد.

و او چه کار کرد؟ این بدان معنی است که یک جریان با فرکانس بالا عبور کرد و درخششی ظاهر شد ، یعنی همان هاله. و یاکوف نارکویچ یدکو چه کرد؟ در سال 1892 ، او کشف خود را ثبت کرد ، که آن را الکتروگرافی نامید - راهی برای مطالعه برق انسان.

او جرات داشت اظهار کند که شخص یک ماشین الکتریکی یا باتری است که الکتریسیته تولید می کند و آن را به فضای اطراف منتقل می کند یا آن را جذب می کند و این الکتریسیته را باید مطالعه کرد زیرا یک شاخص بسیار مهم از وضعیت بدن است. ناتالیا لاسکووا.

اثر کرلیان

امروزه این واقعیت که بدن انسان قادر به تولید برق است دیگر هیچ کس را شگفت زده نمی کند و توسط کل جامعه علمی به رسمیت شناخته شده است. اما یدکو ادامه داد. وی در طول آزمایشات متعدد خود ، متوجه تفاوت تصویر الکتروگرافیکی قسمت های مشابه بدن بیماران و افراد سالم ، خسته و هیجان زده ، افراد خوابیده و بیدار شد.

حتی در آن زمان ، دانشمند فهمید که وضعیت زمینه ها می تواند در مورد شخص و سلامت او چیزهای زیادی بگوید. دانشمند و مخترع مشهور نیکولا تسلا در مورد همین موضوع صحبت کرد. او دستگاه خود ، ترانسفورماتور تسلا را طراحی کرد ، که به شما امکان می دهد درخشش میدان الکتریکی را در اطراف بدن انسان نشان دهید. گام بعدی در مطالعه زمینه های انسانی توسط زوج کرلیان در اواسط قرن بیستم انجام شد.

"سمیون کرلیان در حال تعمیر دستگاه ، یک UHF پیش پا افتاده (گرم شدن با آبریزش بینی ، بیماری گوش) بود. و در دستگاه UHF شامل (فرکانس فوق العاده بالا ، همان جریانها) ، او به طور تصادفی دست خود را گذاشت و هاله ای را مشاهده کرد - درخشش دست او. این موضوع او را بسیار علاقه مند کرد و به همراه همسرش والنتینا کرلیان ، آنها تقریباً 20 سال این پدیده را مطالعه کردند."

امروزه از اثر کرلیان برای یافتن عیوب پنهان در فلزات استفاده می شود. درست است ، هیچ شواهد علمی مبنی بر استفاده از این روش برای مطالعه زمینه های انسانی وجود ندارد. اما این دانشمندان را از ساخت باورنکردنی ترین فرضیه ها بر اساس اثر کرلیان باز نمی دارد. یکی از آنها مربوط به میدان های لپتون انسانی است.

"اثر کرلیان احتمالاً دیگر مورد مناقشه نیست. من در CMR ، سپس در پلخانوکا کار کردم. و در پلخانوکا ، در جستجوی پلخانوکا ، که به دنبال حقایق جدید است ، یک گروه فیزیک وجود دارد. پروفسور چرنتسکی مسئول آن بود من به او آمدم و با خوشحالی خود را معرفی کردم: "من شاگرد شما هستم ، شما معلم فیزیکی و فنی من هستید."

تصویر
تصویر

او بسیار خوشحال بود که فیزیکدان دیگری در پلخانوفکا پیدا شده است: "من واقعاً به تو احتیاج دارم. آیا تو رئیس دپارتمان آمار هستی؟" "آره". "شما باید به من کمک کنید تا این تحقیقات را انجام دهم و از نظر آماری آن را درست کنم." من با امتناع قاطع پاسخ دادم.

چرا؟ من ترسیده بودم. می ترسیدم شهرت خود را خراب کنم. چه بیمعنی؟ برخی از دکترای علوم دیوانه شدند و به دنبال برخی از رشته ها رفتند. بوریس ایساکوف ، فیزیکدان ، آمارشناس ، دکترای اقتصاد می گوید: شهرت من در بین فیزیکدانان جدی ، دانشمندان جدی از بین می رود.

و با این حال فرضیه میدان لپتون فرموله شد. این بر اساس ایده تبادل سیگنالهای اطلاعاتی ضعیف و فوق ضعیف انرژی و بر اساس داده های فیزیک آماری کوانتومی است. محققان پیشنهاد کردند که بدن انسان حامل میدانهای فیزیکی است که از ذرات اولیه - لپتونها تشکیل شده است. آنها نوعی لباس فضایی در اطراف یک فرد ایجاد می کنند ، یا همان هاله ای که در دوران باستان در مورد آن صحبت می شد.

به نظر می رسد که پوسته های کوانتومی - آنها مناسب هستند. برای خط اصلی شماره 1 - نزدیکترین پوسته ، تقریباً یک فرد را با لباس فضایی به طور کامل پوشش می دهد. برای شماره اصلی n = 2 - در برخی فاصله ها مربوط به یک پوسته دورتر و صاف است.و اکنون این زمینه ها در حال افزایش هستند ، و معلوم می شود که هر یک از ما ، مانند یک ذره کوچک ، شامل کل جهان هستیم. بوریس ایساکوف می گوید ، هر یک از ما با جهان در ارتباط هستیم ، فقط باید یاد بگیریم که این را درک کرده و با آن بسیار دقیق و معقول رفتار کنیم.

نیازی به گفتن نیست که این فرضیه تنها یک فرضیه باقی می ماند؟ هیچ شواهد گسترده ای در پشت آن وجود ندارد ، و بنابراین توسط علم مورد توجه قرار نگرفته و البته به رسمیت شناخته نمی شود. محققان دیگر از اثر کرلیان برای ایجاد عکس هایی به اصطلاح عکس از بیوفیلد انسان استفاده می کنند.

انگشت سوژه در یک میدان الکترومغناطیسی قوی قرار می گیرد - و voila! چند دقیقه بعد ، او عکسی از بیوفیلد خود دریافت می کند که با آن برای مشاوره در مورد وضعیت اخلاقی و حتی گاهی جسمانی خود به متخصص می رود.

می دانید ، در ارتباط بسیار با چنین پدیده هایی در زمینه حرفه ای ، در زمینه تحقیقات ، ما تجزیه و تحلیل علمی نتایج را انجام دادیم و می توانم بگویم بله - بسیاری از این روشها ، حتی اگر ناقص باشند ، در راه بسیار جالب از موقعیت آینده کمک در تشخیص درمان است.

با این حال ، در اینجا من به آنچه گفتم باز می گردم: مشکل در ثبت یک پدیده نیست ، بلکه در تفسیر آن است. دقیقاً این تفاوت ظریف است که پیچیدگی روش شناسی بسیار پیچیده ای را ارائه می دهد. و این دقیقاً فقدان این پایگاه متدولوژیک یکپارچه است که به ما اجازه نمی دهد این روشها را اکنون کاملاً تکمیل شده در نظر بگیریم."

نمایندگان آموزه ها و شیوه های معنوی حتی در مورد چنین روش های تشخیصی قاطع تر هستند ، زیرا فیلسوفان و یوگی های هندی می دانند: هاله می تواند رنگ و شکل خود را بسته به وضعیت فرد تغییر دهد. و بنابراین ، نتیجه گیری بدون ابهام از چنین عکسی به سادگی غیرممکن است.

"به نظر من همه اینها نوعی مزخرف است ، زیرا هاله هر ثانیه تغییر رنگ می دهد. حالا آنها از من عکس می گیرند و من آن را سبز یا زرد خواهم داشت. من انجام ندادم ، گاهی اوقات خودم احساسات را برانگیخته ام: اکنون به یاد می آورم که چقدر ناراحت بودم ، اوه ، برو ، برو) - من آن را قرمز ، شرابی خواهم داشت. و سپس: "اوه ، من خسته ام ، نمی خواهم. الورا ایوانوا توضیح می دهد که "من می خواهم کمی سرگرم شوم!"- و در اینجا من آن را صورتی دارم. بنابراین وقتی از کسی عکس گرفته می شود رنگ خاصی دارد و سپس ساختار خود را تغییر می دهد."

یک واقعیت غیرقابل انکار

اگر از همه جنبه ها و روشهای عرفانی و شبه علمی برای توضیح و ثبت زمینه های انسانی و فیزیکی چشم پوشی کنیم ، می توانیم به این نتیجه برسیم: امروزه وجود تعدادی از زمینه های فیزیکی که بدن انسان را احاطه کرده اند قبلاً به صورت علمی اثبات و اثبات شده است.

می توان آنها را اندازه گیری ، تجزیه و تحلیل کرد و از اطلاعات به دست آمده برای تشخیص بیماری ها استفاده کرد. تنها چیزی که علم رسمی منع کرده این است که این حوزه ها را بیوفیلد نامید. واقعیت این است که این تعریف بیش از حد با زمینه های انرژی کشف نشده ای که استادان چیگونگ در مورد آنها صحبت می کنند ارتباط دارد و مترادف مفهوم باستانی "هاله" است.

نام مجاز در جهان علمی "زمینه های فیزیکی و تابش یک جسم بیولوژیکی" است. در میان آنها فقط زمینه هایی وجود دارد که در حال حاضر توسط سازها و تجهیزات پیچیده ثبت شده است. در حقیقت ، داده های علمی با اعتقادات فیلسوفان شرقی روبرو نمی شوند ، بلکه فقط آنچه را که می تواند از منظر فیزیک ، شیمی و فیزیولوژی توضیح دهد توضیح می دهد. خدا حافظ.

از آنجا که زندگی به طور کلی حرکت مولکول ها است ، در نهایت حرکت اتم ها است ، بنابراین ، به طور طبیعی ، مانند هر پدیده فیزیکی ، با ظهور میدان های خاصی مرتبط است. در میان این زمینه ها ، اول از همه ، از جمله الکتریکی جداگانه ، الکترومغناطیسی است. یکی و جداگانه مغناطیسی.

توده میدان هایی که وجود دارند: دما ، گرانش و سایر زمینه ها ، که در واقع ، ماهیت فیزیکی آنها قبلاً به طرق مختلف درک شده است ، اما تنها چیزی که وجود دارد این است که این زمینه ها در انسان ، مانند هر جسم بیولوژیکی دیگر ، کاملاً با هم آمیخته شده اند. یکدیگر ، و مجموعه ای از این زمینه ها در اینجا وجود دارد. خوب ، و بر این اساس ، این یک واقعیت فیزیکی است ، که به نظر من ، هیچ کس در حال حاضر آن را رد نمی کند."

در طول زندگی ، ما اغلب با تجلیات زمینه های بدن خود و تعامل آنها با محیط روبرو می شویم.ما فقط به آن توجه نمی کنیم و حتی بیشتر اوقات پزشکی مدرن با زمینه های فیزیکی ما سروکار دارد.

"به عنوان یک مثال ساده ، من می توانم یک ابتذال را ذکر کنم. به عنوان مثال ، فیزیوتراپی ، که برای همه شناخته شده است - در واقع حق وجود دارد ، زیرا زمینه های خاصی وجود دارد که زمینه های دستگاه ها با آنها در ارتباط هستند ، به عنوان مثال ، میدان های الکتریکی. همه ما الکتروفورز را می شناسیم ، همه ما انواع دارسونوال و غیره را می شناسیم ، یعنی مکانیسم هایی که در قلب این تکنیک ها وجود دارد. اینها در واقع مکانیسم های تعامل میدان ها هستند "، - ژیلیاف توضیح می دهد.

امروزه هیچ دانشمندی نمی تواند این واقعیت را مورد اعتراض قرار دهد که ما ، مانند هر جسم زنده ، تابش و امواج مختلفی تولید می کنیم. اما همیشه چنین نیست. در قرن نوزدهم ، این اطلاعات با بدعت علمی برابر شد و توسط جامعه علمی درک نشد.

تصویر
تصویر

واقعیت این است که در آن زمان به سادگی امکان گرفتن و اندازه گیری این تابش ها وجود نداشت. وقتی فیزیکدانان تصمیم گرفتند از روش های سنجش از دور غیرفعال برای انسان استفاده کنند ، همه چیز تغییر کرد. آنها با یک کار دشوار روبرو بودند: اندازه گیری میدانهای فوق ضعیف و تابش بدن ما.

پیش از این ، روشهای مشابهی برای اکتشاف فضا استفاده می شد. این تجهیزات بدون دخالت در کار بدن امکان دریافت اطلاعات از زمینه های مختلف و نتیجه گیری تشخیصی را فراهم کرد. تحقیقات در این زمینه تا به امروز ادامه دارد.

نبینید ، اندازه نگیرید

هر سال ، دستگاههای حساس تر و بیشتری ظاهر می شوند ، که ارزیابی دقیق تری از وضعیت زمینه های فیزیکی ما ارائه می دهند. اندازه گیری دقیق و واضح زمینه های فیزیکی فرد به تشخیص بیماری ها مدت ها قبل از شروع علائم قابل توجه اجازه می دهد. از این گذشته ، ما در مرحله اولیه متوجه بیماری نمی شویم ، زیرا در ابتدا شکست های کوچکی در کار اندام وجود دارد.

آنها با گذشت زمان تجمع یافته و در نهایت منجر به اختلال در عملکرد می شوند. مطالعه عمیق تر از زمینه ها و اشعه های انسانی این مشکل را در مراحل اولیه آشکار می کند ، بدون ذکر این واقعیت که به احتمال زیاد با گذشت زمان زمینه های جدیدی کشف می شود که امروزه علم آنها را به رسمیت نمی شناسد. در واقع ، تا همین اواخر ، دانشمندان نمی توانستند پدیده های ابتدایی را توضیح دهند که امروزه افراد کمی را شگفت زده می کند.

"زمانی که اولین رایانه ها ظاهر شدند ، چنین اعتقادی وجود داشت که یک زن زیبا نمی تواند روی کامپیوتر کار کند - آنها خراب بودند. این یک تصادف کاملاً عرفانی به نظر می رسید ، و سپس معلوم شد که در آن زمان نایلون ظاهر شد ، جوراب ساق بلند ظاهر شد ، جوراب شلواری ، و اتومبیل ها در برابر الکتریسیته ساکن محافظت نمی شوند ، و بنابراین یک زن ، حتی با چنین راهنمایی کمی (زن زیبایی ، که به ترتیب این مواد را پوشیده بود) نزدیک بود و ماشین از خانه خارج شد نظم. ، که در نگاه اول عرفانی و برخی دیگر به نظر می رسند ، در واقع دارای ماهیت فیزیکی هستند ، ما فقط باید به درک آن برسیم ، "- آندره ژیلیاف می گوید.

به نظر می رسد که تأثیر میدان های انرژی بر روی فرد می تواند بسیاری از پدیده هایی را که ما هنوز آنها را اسرار آمیز طبقه بندی می کنیم ، توضیح دهد. به عنوان مثال ، احساس خوبی ، آرامشی که در معبد بر فرد فرود می آید را می توان از نظر علمی توضیح داد.

"این خوبی ، وقتی مردم قدم می زنند ، سالی یک بار در عید پاک ، در کلیسا می ایستند ، و بسیاری می گویند که احساس افزایش انرژی می کنند ، احساس بهتری دارند. خوب ، این را می توان به طور خلاصه با ویژگی های ساختاری توضیح داد - به عنوان مثال ، در ارتدوکس - از این کلیساها: این پیازها ، که همچنین این میدان الکترومغناطیسی را در اطراف خود ، به اصطلاح ، در اطراف خود به عنوان یک شیء ایجاد می کنند ، با استفاده دقیق از میدانهای مغناطیسی و میدان الکتریکی زمین و ایجاد شرایط راحت. الکسی دیاشف می گوید: هرگز از روی گسل ساخته نشده اند ، اما همیشه از نظر موقعیت زمین شناسی ، مکان ها بر روی مطلوب ترین ها ساخته شده اند. یعنی ، فرد همیشه در آنجا احساس بهتری دارد."

اما این همه ماجرا نیست. به نظر می رسد که مراسم روشن کردن شمع نه تنها یک معنای مقدس و تأثیر روانی دارد ، بلکه یک مبنای علمی نیز دارد.

بسیاری از مردم وقتی به کلیسا رفت و شمع روشن کرد ، بسیار راحت تر می شوند. اما اگر اکنون به زبان فیزیک برویم: همان شمع مومی است ، این یک دی الکتریک است. و اگر کشیش های شایسته در کارخانه های خود (کارخانه های شمع سازی) آشپزی کنند. در نسبت صحیح ، در میدان الکتریکی صحیح ، وقتی موم جامد می شود و شمع مومی ایجاد می کند ، به اصطلاح الکتریت می گیرند که دارای میدان الکتریکی یخ زده است.

و هنگام اشتعال ، الکترونها ساطع می شوند و شخص آن را احساس می کند ، خوبی را دریافت می کند ، زیرا روند درمان عملاً در حال انجام است. فقط به دلیل حرفه ای بودن این کشیشان که کارخانه شمع سازی خود را دارند ، می توانیم شمع های مختلف بسازیم. اما هیچ کس امروز این را نمی گوید. دیاشف می گوید.

در مبحث بیوفیلدها یا همانطور که در دنیای علمی معمولاً نامیده می شود ، زمینه های فیزیکی اجسام بیولوژیکی ، امروزه هنوز مقدار زیادی حقایق ، اسرار و اسرار غیرقابل توضیح وجود دارد. اما این مانع از تلاش محققان برای درک و توضیح آنها از دیدگاه علمی نمی شود. کاملاً محتمل است که طی چند دهه آنها فقط لبخند به لب ما بیاورند. درست مانند داستان هایی که رایانه ها نمی توانند حضور زنان زیبا را تحمل کنند.

در دوره بارهای شدید ، اندازه گیری های خاصی انجام شد ، که نتیجه غیر منتظره ای را ایجاد کرد. ما از نقطه نظر اندازه گیری وضعیت روانی و فیزیولوژیکی یک فرد ثبت کردیم.

و این نه تنها اغلب ، بلکه تقریباً به طور مداوم ثبت شد. و این همان چیزی بود که البته توجه محققان به آن جلب شد ، اما نتیجه تا اینجا برای ما دقیقاً علمی است ، هنوز نمی توان آن را نهایی دانست. الکسی دیاشف می گوید: "این فقط یک مشاهده است که ما را وادار کرد به طور جدی در مورد آنچه در واقع برای یک فرد اتفاق می افتد فکر کنیم."

تا کنون هیچ کس از جهان علم نتوانسته یا مایل به تأیید این حقایق نبوده است. به احتمال زیاد ، چنین اطلاعات تکان دهنده ای به یک شواهد فوق العاده گسترده نیاز دارد. دانشمندانی که این پدیده ها را مطالعه می کنند می ترسند که زودتر در مورد آنها صحبت کنند و به عنوان شارلاتان شناخته شوند.

"کسانی که می توانند خود را به یک دانشمند ، به دنیای علمی ارجاع دهند ، در واقع ، اینها هنوز افرادی هستند که برای خود رویکرد علمی ، یعنی شواهد ، ارزش قائل هستند. و از آنجا که ، همانطور که خود شما گفتید ، تا کنون بسیاری از پدیده ها معلوم می شود آندره ژیلایف می گوید: "من فکر می کنم که به دلایل غیرعادی ساده ای که ناتوانی ما در انجام چنین آزمایش هایی را ایجاد کرده است ، غیرممکن است. و بر این اساس ، این دانشمندان تا کنون سکوت کرده اند و کاملاً از درستی خود قانع نشده اند."

موضوعی برای آینده

راز دیگری که ناامیدترین محققان آرزوی حل آن را دارند ، حوزه اطلاعات انرژی است. برخی از دانشمندان معتقدند که علاوه بر زمینه های فیزیکی که امروزه بشر می شناسد ، ما باید یک میدان اطلاعاتی خاص داشته باشیم که تمام اطلاعاتی که در اختیار داریم بر روی آن ثبت شده است. علاوه بر این ، فرضیه هایی وجود دارد که خود سیاره توسط چنین میدان احاطه شده است.

ما یک رسانه انتقال دهنده انرژی و انتقال دهنده اطلاعات قوی داریم-بخار آب. این ماده به عنوان یک پوسته در سراسر کره زمین در تمام طول دوره ، ظاهراً از وجود انسان وجود دارد. و این واقعیت که آب می تواند برنامه ریزی شود این است که یک یا دو آندره ژیلیف می گوید ، احتمالاً اطلاعات دیگری وجود دارد - بدون شک. ما می توانیم به صورت فرضی فرض کنیم که شاید حتی یک سامی به تنهایی ، یک پاکت آب به عنوان نمونه اولیه مادی میدان اطلاعات انرژی باشد.

تأیید این فرضیه می تواند حقایق متعدد انتقال اطلاعات از راه دور ، تله پاتی یا بینش ناگهانی را هنگامی که اطلاعات از خارج به نظر می رسد توضیح دهد. اطلاعاتی که او ، طبق منطق اشیاء ، به هیچ وجه نمی تواند در اختیار داشته باشد. امروز ما چنین مواردی را با افزایش شهود توضیح می دهیم.

"ما اکنون با شما نشسته ایم و اطلاعات را مبادله می کنیم. یعنی در محدوده قابل مشاهده با شما هستیم. آیا یکدیگر را می بینیم؟ آیا یکدیگر را می بینیم؟ آیا بین خودمان امواج صوتی رد و بدل می کنیم؟ تبادل. اما در عین حال مغز ما با شدت بیشتری کار می کند. "دامنه افزایش می یابد.

با حساسیت خاصی (هنگامی که گوش خوب برای موسیقی کسی را نمی ترساند) ، یعنی مردم وقتی حس می کنند که احساس می کنند طرف مقابل در حال فکر کردن است ، حساس تر هستید. و در پس زمینه این تعاملات ، گاهی اوقات فردی را می بینید و می فهمید که او برای شما ناخوشایند است. در ابتدا اگرچه او حتی به شما چیزی نگفت. و ناز روی صورت. اما او برای شما ناخوشایند است.

خوب ، اینطور می شود یعنی در اصل می توانید آنچه را که فکر می کردید بگویید. ما می توانیم بگوییم ، به طور خلاصه ، شما در آن محدوده روابط در یک میدان الکتریکی قرار نگرفتید. من تغییر می کنم ، شما تغییر می کنید ، در اینجا دو موج به هم نزدیک می شوند ، احساس می کنید چیزی برای شما ناراحت کننده است. و آنها رفتند. الکسی دیاشف توضیح می دهد که همه جا همینطور است."

امروزه ، اکثر محققان در یک مورد اتفاق نظر دارند: مطالعه زمینه هایی که برای علم شناخته شده و هنوز ناشناخته است ، مربوط به آینده است. پزشکی مدرن از زرادخانه ای کامل از سیستم های تشخیصی استفاده می کند که به تعیین وضعیت یک اندام بدون جراحی کمک می کند.

اما این تازه شروع کار است. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که در آینده ، به لطف مطالعه زمینه های انسانی ، ما نه تنها قادر به تعیین بیشتر بیماری ها در اولین مراحل خواهیم بود ، بلکه ، شاید ، کلید درک یکدیگر و جهان پیرامون را در یک سطح کاملاً جدید و روانگردان.

توصیه شده: