معمای جمجمه کودک Taung

فهرست مطالب:

تصویری: معمای جمجمه کودک Taung

تصویری: معمای جمجمه کودک Taung
تصویری: با ترس‌های کودکان چگونه برخورد کنیم 2024, مارس
معمای جمجمه کودک Taung
معمای جمجمه کودک Taung
Anonim
پازل جمجمه
پازل جمجمه

خوشا به حال دانشمندی که یک یافته بزرگ علمی در دست او قرار می گیرد. با تشکر از این ، می توان نه تنها نوعی کشف را انجام داد ، بلکه می تواند برای همیشه در تاریخ ثبت شود. ریموند دارت یکی از آن افراد خوش شانس است. اما مصنوعی که او کشف کرد آنقدر بحث برانگیز بود که سرنوشت بیشتر این یافته به طور غیر منتظره ای شکل گرفت

یکبار زن جوانی از آفریقای جنوبی روی شومینه در خانه دوستش چیزی دید که او را به یاد جمجمه بابون منقرض شده می انداخت. خانم به فسیل ها علاقه مند بود و نمی توانست از کنار "نمایشگاه" عجیب بگذرد.

او از دوستی پرسید که بقایای بابون را از کجا آورده است. او پاسخ داد: از یک معدن متعلق به او ، که 10 کیلومتری Taung ، سپس بخشی از محافظت از Bechuanaland ، فاصله دارد. هنگامی که سنگ آهک در معدن منفجر می شد ، گاهی اوقات فسیل ها در سنگ نمایان می شد.

تصویر
تصویر

جمجمه یکی از آنها بود. اما بعید است ، یک دوست اضافه کرد ، این متعلق به یک میمون بزرگ است ، زیرا در آفریقای جنوبی هیچ کس بقایای آنها را پیدا نکرده است. این زن بسیار دقیق بود و در اولین فرصت آنچه را که به دوستش ، استاد آناتومی ، دکتر ریموند دارت ، دید ، گفت. دانشمند آن زمان در دانشگاه Witwatersrand در ژوهانسبورگ تدریس می کرد.

دارت با دوست زن درباره میمونهای بزرگ موافقت کرد - آنها هرگز در آفریقای جنوبی ملاقات نکرده بودند. اما او آماده بود تا آنجا که می خواست در مورد بابون ها بحث کند: این میمون های بزرگ به خوبی با شیوه زندگی زمینی (غیر درختی) در منطقه خشک ، که همان سرزمین است ، سازگار شده اند. آنها صدها هزار سال پیش در آفریقای جنوبی زندگی می کردند و امروزه نیز یافت می شوند.

یک بسته با ارزش

دارت با این ایده که فسیل را با چشم خود ببیند ، آتش گرفت. او از صاحب معدن خواست تا به او لطف کند: اگر فسیل های جدیدی پیدا شد ، آنها را از طریق پست ارسال کنید.

زمان گذشت و یک روز در سال 1924 ، دارت یک بسته سنگین دریافت کرد - دو جعبه بزرگ با قطعات سنگ آهک. در اولین ، دارت چیز جالبی پیدا نکرد ، اما وقتی دومی را باز کرد ، شادی او حد و مرزی نداشت. جعبه حاوی یک قطعه سنگ آهک گرد بود که از بقایای ناهموار برجسته بود. دارت او را به عنوان یک غدد درون ریز تشخیص داد. بنابراین در زبان دانشمندان نقش برجسته در قسمت داخلی جمجمه نامیده می شود که الگوی شیارهای بزرگ ، پیچ خوردگی و عروق مغز را منعکس می کند.

واضح بود که این غدد درون ریز به صورت طبیعی شکل گرفته است: هنگامی که سنگ مذاب حفره داخلی جمجمه را پر کرده و در آن جامد شد ، دقیقاً اندازه و شکل مغز دراز مدت منقرض شده را بازتولید می کند. به گفته دارت ، "روی سطح سنگ پیچ خوردگی ها و شیارهای مغز ، رگ های خونی به وضوح قابل مشاهده بود." ریموند دارت می دانست که در مورد چه چیزی صحبت می کند: بومی کوئینزلند استرالیا در دانشگاه سیدنی و کالج دانشگاهی لندن مردم شناسی خوانده است. چشم مجرب او بلافاصله تشخیص داد: جمجمه در حین استخراج سنگ آهک در انفجار شکسته شد. یعنی تا همین اواخر او سالم و سالم بود.

کار طلا و جواهر

در ابتدا ، انسان شناس تصمیم گرفت که این قسمت داخلی بابون است. اما خیلی زود متوجه شد که زود نتیجه گیری کرده است. مغز برای یک بابون بسیار بزرگ بود و از نظر شکل نیز متفاوت بود. سپس متعلق به چه کسی بود؟ شامپانزه یا گوریل؟ مستثنی نیست. به هر حال ، این میمون های بزرگ در مقایسه با بابون ها دارای عقل توسعه یافته و مغز بزرگتری هستند.

و ناگهان در دارت روشن شد: چرا تصور نمی شود که در گذشته های دور ، تا کنون ناشناخته ، و میمونهای بزرگ منقرض شده در قاره آفریقای جنوبی زندگی می کردند؟ او دیوانه وار در جعبه سنگی گشت و گذار کرد و سعی کرد قطعه ای را پیدا کند که با ریخته گری مغز مطابقت داشته باشد. اگر او موفق می شد ، خود جمجمه را داشت. اما پس از آن یک صدای بلند و مداوم به در دفترش زد.

این ضربه دارت را دوباره به زمین آورد. او به خاطر آورد که امروز برای عروسی بهترین دوستش برنامه ریزی شده بود ، که در آن دارت داوطلب شد به عنوان بهترین مرد عمل کند. ریموند با مشکل دور شدن از فسیل های مورد علاقه اش مجبور شد به سرعت به مراسم عروسی برود. اما عصر ، هنگام بازگشت از عروسی ، او به سرعت وارد دفتر شد و به معنای واقعی کلمه یک دقیقه بعد قطعه ای از سنگ را در دست داشت که دقیقاً مطابق با غدد درون ریز بود.

با خیره شدن به این فسیل دوم ، دانشمند متوجه شد که او به داخل یک سر کوچک نگاه می کند. دارت با چرخاندن این فسیل برای دیدن نمای جلویی متوجه شد که این پوسته در پوسته ای از سنگ آهک مخلوط با شن و ماسه پوشانده شده است. این ماده متراکم و شبیه سیمان که برسیا نامیده می شود ، دیدن ویژگی های اسکلت صورت را غیرممکن می کند. اما دارت می دانست که اگر بقایای سخت شده سنگ از روی آن برداشته شود ، صورت قابل مشاهده است.

انسان شناسی دیرینه شناسی نیست. دارت تنها تصور دقیقی از نحوه حذف برچی داشت. اما او می خواست به هر طریق به حقیقت برسد و بنابراین خود را با ابزار لازم مسلح کرد و دست به کار شد. همانطور که بعداً معلوم شد ، او در مسیر درستی حرکت می کرد. دارت بی خبر از اینکه جمجمه چقدر شکننده خواهد بود ، از ترس اینکه با ضربات شدید اسکنه به آن آسیب برساند ، فسیل را برای ثبات و جذب ضربه در یک جعبه ماسه قرار داد. سپس او یک اسکنه کوچک برداشت و مانند یک مجسمه ساز ، همه چیز غیر ضروری را با دقت قطع کرد. وقتی دارت بدترین تکه ها را زد ، از سوزن زن استفاده شد که او آن را خرد کرد و از یک طرف آن را مثلثی کرد. با این سوزن ، ریموند قطعه قطعه شد و پس از هفتاد و سه روز فسیل به طور کامل پاک شد.

تصویر
تصویر

پیوند موجود نیست

در طول دو ماه کار سخت ، ریموند دارت هر از گاهی به این فکر می کرد که جمجمه چه کسی در پایان جلوی او ظاهر می شود. نتیجه فراتر از همه انتظارات بود! جمجمه به احتمال زیاد متعلق به یک کودک شش ساله بود! دهانش پر از دندان های شیری بود. دندان های آسیاب که معمولاً در شش سالگی در انسان ظاهر می شوند ، به تازگی شروع به فوران کرده اند. اینکه جمجمه متعلق به یک بابون بود ، بحثی نبود. او بسیار بلند و گرد بود ، در حالی که صورتش بیشتر شبیه یک انسان بود. و نیش ها ، مشخصه بابون ها و گوریل های دارای شامپانزه ، وجود نداشت.

دارت با برگرداندن این یافته به ویژگی جالبی توجه کرد: سوراخ بزرگ اکسیپیتال ، که برای خروج نخاع عمل می کند ، در زیر جمجمه قرار داشت. و این به وضوح نشان می دهد که کودک به صورت ایستاده و روی دو پا راه می رفت. در بابون ها و شامپانزه ها ، این سوراخ در نزدیکی پشت سر قرار دارد - چنین ساختار جمجمه ای فقط در حیواناتی یافت می شود که روی چهار پا حرکت می کنند. بنابراین شاید این فقط یک میمون دوپا باشد؟ اما این برخلاف تمام ایده های علمی بود! زیستگاه میمون های بزرگ دو هزار مایل از تاونگ بود. پس آن چیست؟ و سپس در مورد ریموند روشن شد: در دستان او - حلقه گمشده ، مرحله گذار از میمون به انسان!

وقت برای شوخی نیست

کدام دانشمند رویای یک کشف بزرگ را نمی بیند؟ بنابراین ریموند دارت ، در اوایل 30 سالگی ، آرزوی شهرت جهانی کاشف را داشت. و ناگهان سرنوشت یک یافته عظیم الجثه به دستان او فرستاد. او به سادگی می خواست از کشف خود به همه جهان بگوید.

این انسان شناس نشست و مقاله ای در نیچر ، مجله معتبر انگلیسی که مهمترین یافته های علمی را منتشر کرد ، نوشت.بعداً ، دارت اعتراف کرد که در آن روزها مرسوم بود که در مورد چنین یافته هایی صحبت نشود. آنها تنها ده سال بعد ، پس از اظهار نظر شورای دانشمندان از موزه بریتانیا یا سازمان دیگری نه چندان محترم در مورد آنها ، می توانند علنی شوند. با این حال ، من به انکار ناپذیر نتیجه گیری های خود اطمینان داشتم. »

تصویر
تصویر

مجله مقاله دانشمند جوان را برای چاپ پذیرفت و به زودی خوانندگان با موجودی جدید - "استرالوپیتکوس آفریقایی" آشنا شدند. چه چیزی از اینجا شروع شد! طنین دیوانه کننده بود. این موجود جدید "بچه ای از تاونگ" لقب گرفت و خود دارت را پدر یا پدرخوانده خود لقب دادند. فقط تنبل ها در مورد "کودک از Taung" صحبت نمی کردند. اما وقتی دانشمندان در مورد نتیجه گیری دارت تردید خود را ابراز کردند ، جامعه بر دانشمند جوان مانند محدود کننده بوآ خرگوش حمله کرد.

"بچه" یک شبه به نمادی از زشتی تبدیل شد و خبرنگاران که اخیراً در خواب مصاحبه با کاشف خود بودند ، در آدرس "هیولا از تاونگ" هوش خود را تمرین کردند. حتی هفته نامه معتبر لندن Spectator و روزنامه محافظه کار Mogning Post به این رقابت پیوستند. سرگرم کنندگان صحنه هایی را با یکدیگر در صحنه سالن های موسیقی بریتانیا اجرا کردند: "گوش کن ، این دختری است که دیشب با تو دیدم؟ آیا او اهل Taung نیست؟ " آهنگسازان ترانه هایی را به میمون از Transvaal اختصاص دادند.

در پارلمان ، که در ژوهانسبورگ نشسته بود ، یکی از نمایندگان ، که از این بحث ملتهب شده بود ، با مخالفان خود این کلمات را خطاب قرار داد: "اگر واقعاً چنین است ، همانطور که عضو افتخاری تاونگ گفت …" اعضا برای مراجعه به دیگر افتخارات اعضا ، با در نظر گرفتن ظاهر آنها ".

استرالوپیتکوس چنان شهرتی به دست آورد که حتی شاهزاده ولز ، که به آفریقای جنوبی سفر کرد ، تمایل خود را برای بررسی جمجمه از Taung ابراز کرد. در ژوهانسبورگ ، او با حمایت می گوید: "در آفریقای جنوبی ، به نظر نمی رسد چیز دیگری مانند بچه پروفسور دارت بشنوم!"

کلیسا همچنین شروع به اهانت به ریموند دارت کرد. کشیشان عصبانی و متعصبین مذهبی به او حمله کردند. در اینجا یکی از نمونه های نامه دارت آن روزها آمده است: "چگونه می توانید با هدیه نابغه ای که توسط خدا سرمایه گذاری شده است ، نه میمون ، خالق را تغییر دهید و شریک شیطان و همچنین ابزار مطیع او شوید ؟ " سرانجام به تماس ها برای قرار دادن دارت در پناهگاه مجنون رسید …

در سال 1936 ، انسان شناس رابرت بروم جمجمه یکی دیگر از "Australopithecus Africanus" را در Sterkfontein Grotto ، نزدیک ژوهانسبورگ کشف کرد. جمجمه ناقص بود (فک پایینی گم شده بود) ، متعلق به یک زن 15 تا 16 ساله بود ، بنابراین بقایای بدن "Miss Plais" نامگذاری شد. سن زمین شناسی این یافته حدود 2.5 میلیون سال بوده است. بچه های Taung و Miss Plaz به نظر می رسید که از یک خمیر مجسمه شده اند. یک سر کوچک ، مستقیم روی یک گردن کوتاه و قوی بیرون زده ، شانه های باریک ، یک پیشانی باریک و کم ، یک بینی صاف کوچک - همه چیز از رابطه آنها صحبت می کرد.

از آن لحظه به بعد ، وجود استرالوپیتکوس توسط علم رسمی به رسمیت شناخته شد.

ضربه جدید

مخالفان دارت سرانجام سکوت کردند ، او می توانست بر روی لاله خود استراحت کند. اما اخیراً ، تردیدها دوباره ظاهر شده است. ران کلارک و لی برگر از همان دانشگاه Witwatersrand در ژوهانسبورگ در تمام این مدت سعی کردند معمای یک موجود عجیب را حل کنند و در مورد بقایای آن تحقیقاتی انجام دهند.

در نتیجه ، آنها به این نتیجه رسیدند که این بقایا متعلق به انسان ها نیست. به نظر آنها ، دارت کشف کرد … جمجمه بیگانه … مرد فقیر به دلیل طبیعی بودن ضایعات روی جمجمه اش به مرگ طبیعی نمی میرد. چنین نشانه هایی پس از افتادن روی سنگ های تیز باقی می ماند.

ران کلارک و لی برگر نیز 100 درصد متقاعد شده اند که انسان نما یک فرد بالغ بوده است نه یک کودک. به احتمال زیاد کشتی بین سیاره ای او بدون موفقیت فرود آمد یا خود انسان نما اولین گام ناموفق را بر روی یک سیاره ناشناخته برداشت.این احتمال وجود دارد که "کودک از Taung" در نتیجه حمله یک پرنده شکاری بزرگ مرده باشد.

بقایای دیگر ، استخوان میمون هایی که در همان منطقه پیدا شده اند ، به این نتیجه می رسند. اگر نظریه ران کلارک و لی برگر درست باشد ، با توجه به سن یافته (2.5 میلیون سال) ، می توان نتیجه گرفت که "کودک از Taung" قدیمی ترین بیگانه ای است که تا کنون کشف شده است.

توصیه شده: