مراقب باشید: گورهای شمانیک

تصویری: مراقب باشید: گورهای شمانیک

تصویری: مراقب باشید: گورهای شمانیک
تصویری: Oursson cm0400g / ga قطره قهوه ساز با چرخ قهوه برای دانه های قهوه! 2024, مارس
مراقب باشید: گورهای شمانیک
مراقب باشید: گورهای شمانیک
Anonim
مراقب باشید: گورهای شامیان - شمانیسم ، شمن ، گور
مراقب باشید: گورهای شامیان - شمانیسم ، شمن ، گور

موضوع خنک کننده - دفن شمالی. چه تعداد افسانه در مورد آنها در یاکوتیا در حال گردش است ، چه تعداد عرفان در این موضوع وجود دارد ، که حتی در قرن 21 ، اکنون با کمک فن آوری های جدید ، در سراسر جهان در حال گسترش است و از هیجان زدگی کسی که حتی در آن وجود دارد متوقف نمی شود. یک قطره خون قدیمی ساخا

موارد متعددی که از دهان به دهان منتقل می شود یا در منابع ، آثار و رسانه های مختلف ثبت می شود ، نشان می دهد که قدرت عرفانی متمرکز در مکان های دفن شمالی دارای هوش خاصی است. او به درخواست های فروتنانه برای کمک پاسخ می دهد ، مراسم توبه را می پذیرد و به طرز وحشتناکی از توهین های وارد شده انتقام می گیرد. و مجازات در این مورد کاملاً متناسب با جنایت است.

مثالهای ذکر شده در زیر بسیار جالب تر هستند زیرا همان دانشمندان ، با سخت کوشی مصنوعات یافت شده بر روی گورها ، انواع مواردی را که به وضوح با اختلال در گورهای قدیمی مرتبط هستند ، تجزیه و تحلیل نمی کنند.

این مقاله از آثار ایی اویون (سفید شمن) ، پروفسور ولادیمیر کونداکوف و شاعر ، نویسنده ، سردبیر روزنامه "یاکوتیا" ولادیمیر فدوروف استفاده می کند.

مورخان به سه نوع دفن در یاکوتیا شهادت می دهند: هوایی ، زیرزمینی و سوزاندن. آخرین نوع - سوزاندن غیرقابل توصیف بود ، اما هنوز ملاقات کرد. نوع دوم - دفن زیرزمینی - به طور فعال از قرن 17 با استعمار روسیه و معرفی مسیحیت شروع به گسترش کرد. نوع سوم دفن ، هوایی ، قدیمی ترین است.

تصویر
تصویر

دو دلیل اصلی برای این وجود دارد. اول ، زمستان سخت ، که همراه با یخبندان دائمی ، در بیشتر سال زمین را به یکپارچه یخ جامد تبدیل کرد ، که در آن حفر گور چندان آسان نبود. در عین حال ، تراکم بسیار کم جمعیت و وجود جنگل های عظیم باعث شد که بدون هیچ گونه مشکل بهداشتی ، دفن های کمیابی در آنها قرار داده شود ، به معنای واقعی کلمه "در غرق شدن" در تایگا.

دلیل دوم برای دفن هوا سنتهای بت پرست حفظ شده بود که نه تنها در قلمرو یاکوتیا مدرن و نه تنها در میان اجداد ساخای کنونی وجود داشت. آنها در سرزمینهای مجاور تایگا توسط بسیاری از مردم شمال و شمال شرق تا مغولان تمرین می کردند.

امروزه همه نمی دانند ، اما اجداد دور اسلاوهای اروپایی و همسایگانشان یک بار ، حتی قبل از آتش سوزی های جنازه ، مردگان خود را به روشی مشابه دفن کردند. از اینجا داستانهای عامیانه روسی می آید ، به عنوان مثال ، در مورد یک شاهزاده خانم که در تابوت کریستالی خوابیده و روی زنجیر آویزان شده است. و اگر از این زاویه توصیف "کلبه روی پای مرغ" و "بابا یاگا - یک پای استخوانی" را به یاد بیاوریم ، که در آن "بینی روی سقف قرار دارد ، سر روی دیوار است ، پاها روی درب "، سپس مشخص می شود که ما در مورد دفن هوا صحبت می کنیم. سپس ترس خرافه ای که همنوعان خوب را در مقابل "کلبه" جنگلی که به طور تصادفی کشف شده و به ظاهر بی ضرر است ، درگیر می کند ، قابل درک است.

برای ساخت آرانگاها ، ساخا (و همچنین Evenks ، Yukagirs ، Evens) چهار درخت مجاور را انتخاب کردند ، بالای آنها را اره کردند و آنها را با تیرهای عرضی در ارتفاع حدود 2 متر متصل کردند. بر روی این تیرهای عرضی ، تابوت نصب شده بود که عرشه ای توخالی از دو نیمه از یک تنه جامد و نسبتاً ضخیم بود. چفت و بست های مخصوص قسمت بالای عرشه را به قسمت پایینی محکم فشار داده و کل تابوت را بی حرکت روی سکو ثابت کرده است. گاهی اوقات ، برای اینکه ریشه درختان کمتر پوسیده شود ، آنها را در معرض دید قرار می دهند ، چمنزار را از بالا برداشته و واقعاً آنها را به "پای مرغ" تبدیل می کنند. نمونه هایی از این قبرها را می توانید در موزه دوستی باز در روستا مشاهده کنید. سوتین های اولوس اوستالدان

با ورود روس ها و ارتدوکس ، کشیشان از گله خود خواستار "دفن مسیحیان" شدند. آرانگازها همچنین از نظر گسترش همه گیری ها برای مقامات شوروی "وحشیانه" و خطرناک تلقی می شدند. بنابراین دفن در خاک بالاخره قانونی شد.

اما از آنجا که شامیان سخنگویان اصلی فرهنگ سنتی بودند ، سنت دفن هوایی تا سالهای اول قدرت شوروی برای آنها حفظ شد. بنابراین ، امروزه با یافتن یک آرنگای باستانی در تایگا ، تقریباً با صد درصد اطمینان می توان فرض کرد که متعلق به oyuun یا udagan است. با این حال ، گورهای شمانی نیازی به احترام ندارند صرف نظر از نوع دفن مورد استفاده.

برخی از آرانگاها تا به امروز نیز زنده مانده اند ، زیرا مراسم بسیار سختی برای دفن مجدد شمن ها ، به ویژه بزرگترها وجود داشت. بقایای هر یک از آنها در آرانگا قرار داشت تا زمانی که به طور طبیعی فرو ریخت. با این حال ، کاج سیبری به طور غیرمعمول قوی است ، می تواند آرنگاها را برای بیش از یک قرن نگه دارد. در چنین مواردی ، فرزندان دقیقاً 100 سال بعد مراسم خاکسپاری را انجام دادند. دهان به دهان اطلاعات لازم را به نسل بعدی منتقل می کرد تا تاریخ مهمی را از دست ندهند. بار دوم شمن پس از 100 سال دوباره دفن شد ، یا زودتر در صورت نابودی آرنگاها. برای سومین بار بقایای اجساد دفن شد. فرزندان شمن وضعیت دفن هوا را با دقت کنترل می کردند و هر بار هدایایی می آوردند. در عین حال ، آنها سعی کردند بی دلیل او را اذیت نکنند. هر بار شمن یک آیین باستانی انجام می داد. آرنگاس توسط نه مرد جوان که هنوز آن زن را نمی شناختند ساخته شد. یک اسب نر سیاه رنگ با پوزه سفید قربانی شد.

در پاسخ به این نگرانی ، شمن همچنان فرزندان خود را نگه داشته و در شرایط دشوار کمک می کند. برای کمک گرفتن از شمن ، آنها به قبر او آمدند و از جد با صدای بلند یا ذهنی پرسیدند. گاهی اوقات بی سر و صدا آرنگاها یا بنای قبر را به شکل یک دومینا می زدند.

افسانه ها مواردی را ثبت کرده اند که در درگیری یا برخورد فیزیکی با غریبه های پرخاشگر ، فرزندان مجروح شمن از کمک دریافت کردند. یک گردباد سیاه از بین رفت و متخلفان و وسایل آنها را در طرفین پراکنده کرد. این اتفاق افتاد که مهمانان متخاصم در اثر صاعقه و تگرگ شلاق خوردند ، اغلب آنها دیوانه می شدند. گاهی اوقات این کمک از نظر ظاهری چندان روشن نیست ، اما از یک ویژگی سازنده ، بشردوستانه و شفابخش برخوردار است. اما همه شامیان حامی فرزندان خود نشدند. کونداکوف می نویسد که این ویژگی شامانی است که به نیروهای نور خدمت می کردند.

اما اگر خویشاوندان خود فراموش می کردند که جد را دفن کنند یا به حافظه او بی احترامی می کردند ، او خود را به یاد آنها می انداخت و در رویاها یا چشم اندازها ظاهر می شد. اگر این هیچ تاثیری نداشته باشد ، قصاص علیه اقوام خودشان صورت می گیرد.

و البته ، شمن ها همچنان از قبرهای خود با تمام وسایل موجود در برابر افراد خارجی محافظت می کنند. بیایید به سراغ مثالهایی برویم که بیشتر توسط روزنامه نگار و نویسنده ولادیمیر فدوروف شرح داده شده است.

قدیمی ترین دفن یک زن شمن در یاکوتیا در منطقه رودینکا در کولیما واقع شده است. توسط باستان شناس S. P. افتتاح شد. کیستنف. همه یافته ها به م institسسه تحویل داده شد و استخوان ها برای تجزیه و تحلیل کربن رادیویی به سن پترزبورگ فرستاده شد که نشان داد بقایای شمن 3 ، 5 هزار سال قدمت دارد.

پس از 10 سال در منطقه حفاری ، چندین خانواده کلبه های تابستانی خود را ساختند. و گودال حاصل از حفاری به زباله دان تبدیل شد. تقریباً بلافاصله ، ساکنان تابستانی تازه تولید شده ، با وجود زیبایی طبیعت ، احساس کردند که یک فضای ظالمانه و سنگین وجود دارد ، بیماری ها و مشکلات بر آنها وارد شده است. و زنی شروع به آمدن به یکی از ساکنان تابستانی کرد … فقط در آن زمان ساکنان تابستانی شروع به تعجب کردند که کجا مستقر شده اند. آنها حتی یک باستان شناس پیدا کردند که از او اطلاعات جامعی دریافت کردند. حفاری پاک شد ، یک علامت مربوطه روی آن قرار گرفت ، ظاهراً بیش از یک بار بخشش درخواست شد.این اتفاق در چند کیلومتری چرسکی افتاد ، جایی که البته ، در اثر مهاجرت های قرن بیستم ، مهاجران چیزی از سنت ها و آداب و رسوم محلی نمی دانستند.

تصویر
تصویر

و ساکنان ulus های Yakut به خوبی از عواقب احتمالی مزاحم گورهای شمالی آگاه هستند ، بنابراین ، تقاضا از آنها شدیدتر است. اهالی روستا کمک به مردم شناسان را ضروری نمی دانند. در یکی از رودخانه های مرکزی یاکوتیا ، برای چندین روستای اطراف ، تنها یک مرد اجازه داد خود را به دانشمند بکشاند و حتی در آن زمان ، مست بود. دانشمندان با توجه به نکته او زن ثروتمند آرنگاس را پیدا کردند ، برخی از حلقه های طلا عظیم ارزش آن را داشتند! اما این شادی کوتاه مدت بود. یکی از اعضای اعزامی دیوانه شد و دیگری ناشنوا شد. انواع و اقسام مشکلات ساکنان روستاهای اطراف را فرا گرفت.

گورهای شامیان نه تنها خود را در برابر کنجکاوی انسان ، حتی اگر تحقیقات علمی باشد ، بلکه از آغاز تمدن تکنوژنیک نیز محافظت می کنند. در روستای Evenk در Kuberganya ، Abyisky ulus ، تصمیم گرفته شد که یک خط هوایی بسازد. با این حال ، افراد قدیمی از همان ابتدا سر و صدای زیادی ایجاد کردند که ساختن آن در محل اختصاص داده شده غیرممکن بود - قبر شمن در این نزدیکی وجود دارد. اما در سرزمین بی خدایی پیروزمندانه ، باند پرواز در جایی که برنامه ریزی شده بود ساخته شد.

روسا آمدند ، جلسه ای رسمی برگزار شد و سپس ، به مناسبت تعطیلات ، تصمیم گرفتند بچه های محلی را با هواپیما ببرند. آنها با خوشحالی وارد An-2 شدند ، هواپیما در امتداد باند فرود رفت و ناگهان یخ زد. به مناسبت تعطیلات ، یک کمیسیون کامل در روستا ظاهر شد. ما An-2 را بررسی کردیم و به چشم های آنها باور نمی کردیم! خرابی موتور و شکستن پروانه ، که عملاً در همان زمان بسیار بعید است. دیگران تعمید یافتند زیرا همه چیز روی زمین اتفاق افتاده است. و قدیمی ها توضیح دادند که شمن به بچه ها رحم کرد.

بقیه خوش شانس نبودند. عصر در رودخانه ، که همه در آن شنا می کردند ، سرپرست سازندگان غرق شدند. همسرش که به مراسم تشییع جنازه رسیده بود ، باور نمی کرد که بتوان در چنین مکانی غرق شد. کمتر از یک ماه بعد ، سازنده دوم بر اثر آپاندیسیت درگذشت ، که به پریتونیت تبدیل شد. An-2 بعدی برنامه ریزی شده ، با انجام تمام بلند شدن از ارتفاع 700 متری ، نمی تواند بلند شود. و طبق هنجارها ، 400 متر کافی است. هواپیما به سمت کنده های گودال رفت و مردم فقط به این دلیل که کمک خلبان در حاشیه محل گاز را ناگهان رها کرد ، جان خود را از دست ندادند. خلبان اول از همه اتفاقات شوکه شده بود و عملا یک هفته کامل دیوانه بود.

هنگام تجزیه و تحلیل علل تصادف ، نه تنها کارشناسان ، بلکه ضبط کننده نیز اقدامات کاملاً صحیح خلبانان و سرویس پذیری کامل همه سیستم های هواپیما را تأیید کردند. و این حادثه را فقط می توان با عرفان توضیح داد.

سرانجام ، نتیجه گیری شد و تصمیمی اتخاذ شد که با تمام ایدئولوژی کمونیستی مغایرت داشت. آنها پیرمردانی را پیدا کردند که به شدت با ساخت و ساز مخالف بودند و از آنها خواستند که مراسم خاصی را انجام دهند و از شمن بخشش بخواهند. با هزینه ایالت و مزرعه دولتی ، قربانی به شکل گاو نیز انجام شد. پس از این مراسم ، مشکلات متوقف شد.

داستان دیگری در روستای Elgesk ، Verkhoyansk ulus رخ داد. منطقه مسطح در مقابل قبر یک شمن که در قرن 19 زندگی می کرد به عنوان فرودگاه انتخاب شد. و دوباره پیرمردی بود که مدت زیادی در اطراف مقامات منطقه قدم زد و بحث کرد: "شما نمی توانید!" باز هم ، هیچ کس نمی خواست گوش کند. پروژه تصویب شد ، کار آغاز شد. در تابستان اول ، آنها تقریباً به دفن رسیدند و با خطی نامرئی برخورد کردند. تراکتورها و بولدوزرها ، انگار جادو شده بودند ، یکی پس از دیگری خراب می شدند. مقاومت منفعلانه وجود داشت. با سردی هوا ، آنها "ناتمام" را پرتاب کردند.

بهار بعدی ، حمله جدیدی به شمن آغاز شد. و شمن مجبور شد از قبر خود با روش م effectiveثرتری دفاع کند. به زودی راننده تراکتور غرق شد. سپس سرتیپ ، که ناامید شده بود ، به قبر شمن رفت ، در قلبش با چوب به آن ضربه زد و حتی با کلمات نفرین کننده تف کرد. پایان سرتیپ وحشتناک بود - در ابتدا او کاملاً کور شد و سپس بر اثر سردردهای وحشتناک جان خود را از دست داد. سایت هیچ وقت تکمیل نشد …

موضوع هوانوردی -شمانی را می توان با یک قسمت مرتبط با معروف ترین زن اوداگان یاکوتیا ، آنا پاولووا زیبا - اوداگان دوخسوروما ادامه داد. داستانهای مربوط به او توسط Aiyy oyuun ولادیمیر کونداکوف ، که با او متعلق به یک قبیله هستند ، جمع آوری و سیستم بندی شد ، که به بوتور افسانه ای Duo5a برمی گردد. آنا پاولووا حتی پس از مرگ خود به خود اجازه نداد که توهین کند. یک روز ، چوب برها نزدیک قبر او مستقر شدند. اما پرتوهای آنها سوزانده شد ، سپس انواع مشکلات آغاز شد. به طور کلی ، چوب برها دور شدند. سپس ، در این مکان ، آنها تصمیم گرفتند یک خط لوله گاز را بکشند ، زیرا این میدان های نفتی و گاز Vilyui ulus است. اما باز هم چیزی به دست نیامد. خط لوله گاز باید با دور زدن قبر اوداگانکا راه اندازی شود که باعث افزایش هزینه پروژه شد. سرانجام بالگردها بر فراز قبر شمن پرواز کردند. با این حال ، خلبان تعیین شده برای این پروازها به زودی پروازهای دیگری را درخواست کرد. او توضیح داد که هر زمان که بر فراز منطقه خاصی پرواز می کند ، یک زن ترسناک به آسمان برمی خیزد و قادر است وحشت را در همه ایجاد کند. خلبان مورد خنده قرار گرفت و همکارش داوطلب شد: "من با نوعی زن پرواز آمدم ، فقط برای اجتناب از کار! این مسیر را به من بده! " هلیکوپترش سقوط کرد … مسیرهای پرواز عوض شد. اکنون هیچ کس قبر آنا پاولووا - اودگان دوخسروم را اذیت نمی کند.

تماس با گورهای شامیان همیشه باعث وحشت و وحشت نمی شود. گاهی اوقات تماس با گورهای شامیان نشانه آغاز آینده است. دو مورد از این قبیل توسط ولادیمیر کونداکوف شرح داده شده است. با این حال ، باید توجه داشت که یکی از این موارد برای او اتفاق افتاده است ، و دیگری نیز برای شمن بزرگ اتفاق افتاده است. بنابراین مثالها معمولی نیستند.

روحیه شمن های ترک شده نمی خواهد با تحولات ایجاد شده در جامعه کنار بیاید. آنها خواستار تحقق یک برنامه فرقه اجباری هستند. حوادث شگفت انگیز مربوط به دفن مجدد شمن در دهه 1930 در Gorny Ulus رخ داد. اطلاعات آنها توسط معلم روستای Bas-Kyuel I. Pavlov جمع آوری شد ، که آنها را در روزنامه های منطقه ای به زبان یاکوت در دهه 90 منتشر کرد. این داستان توسط اعضای NKVD مورد بررسی قرار گرفت ، که به حادثه رنگ و قابلیت اطمینان خاصی می بخشد.

Oyuun Monnyogon ، که نامش از یاکوت به عنوان انگور سیاه ترجمه شده است ، یک و نیم تا دو قرن قبل از وقایع توصیف شده زندگی می کرد. او در طول زندگی از شهرت خوب یک شفا دهنده برخوردار بود. در زمان مناسب ، فرزندانش او را دفن کردند. و در دهه 20-30 قرن بیستم ، او شروع به آزار و اذیت فرزندان بیشتر و بیشتر کرد ، اگرچه آرنگاها بسیار مناسب به نظر می رسید. مونیوگون شکایت کرد که باران او را فرا گرفته و تاندونی در دست راست او پوسیده است ، بنابراین انگشت زیر کمرش چرخید. باید دوباره در جای خود قرار داده و محکم شود. در قدیم ، درخواست شمن بلافاصله برآورده می شد ، اما در طول مبارزه با بقایای گذشته و ظهور فرقه شخصیت ، اقوام ترسو بودند. سرانجام ، صبر شمن تمام شد و "سرکوب" آغاز شد. فرزندان بدبخت ouuin بین دو آتش گرفتار شدند. آنها مجبور بودند انتخاب کنند ، یا وظیفه خانوادگی خود را انجام دهند و خشم مقامات را تحمل کنند ، یا همچنان احساس نارضایتی مونگنون را داشته باشند.

تصویر
تصویر

روابط خانوادگی برنده شد در تابستان مشکل ساز 1937 ، شورای دهکده آتامای به افتخار قانون اساسی جدید ، یسیاخ استالینیستی برگزار کرد. و پس از این رویداد ، بدون تبلیغات غیر ضروری ، Mongnogon دوباره دفن شد. رئیس مزرعه جمعی "Krasnaya Zvezda" A. S. Maksimov مسئول این رویداد تعیین شد و مراسم توسط دعوت شده Oyuun Omokun انجام شد.

80 نفر حاضر مطمئن بودند که یک انگشت در دست راست واقعاً گم شده است. او در پشت خود پیدا شد ، با یک تاندون از یک اسب نر قربانی ایمن شده بود. اما این هیجان انگیزترین لحظه دوباره دفن نبود. Omoka Monnyogon با صدای oyuun ، برای خود راهنمایی خواست ، زیرا می ترسید راهی پیدا نکند. در زمانهای قدیم ، یاکوتها ، همراه با یک شخص نجیب ، راهنمایی را که معمولاً پسر بچه بود ، دفن کردند. اما جمعیت جمعی کشاورزان چطور؟ هیچ داوطلبی وجود نداشت که زودتر از موعد به جهان بعدی برود.سپس مونگونگون گفت که در این مورد ، اویون خرابکار با او به دنیای بعدی می رود ، اما در این مورد ، همه فرزندان توسط سنگ دنبال می شوند. اویون اموکا دچار تشنج شد و هنگامی که گریگوری فدوروف 70 ساله قدمی به جلو برداشت ، شروع به فروپاشی کرد و گفت که در این دنیا به اندازه کافی زندگی کرده است و آماده همراهی است.

تماشاگران نفس عمیقی کشیدند ، اما مونگنون بار دیگر همه را ترساند و با صدای اوموک موعظه کرد: "به خاطر امروز ، در آینده مشکلی بزرگ در انتظار شماست. این اتفاق به تقصیر یک جوان رخ می دهد و به محاکمه می رود. اما شما فقط حقیقت را می گویید و چندین ماه آن را تحمل می کنید. من خودم در شهر به هر کس که نیاز دارم ظاهر می شوم و رنج شما در آنجا پایان می یابد."

با احساس وظیفه کامل ، بستگان به خانه رفتند. از جمله گریگوری فدوروف. او با آرامش بعد از یسیاخ استراحت کرد ، غذا خورد ، به بچه های اطراف خانه دستور داد ، به رختخواب رفت و … مرد. آنها او را با تمام جهان به عنوان یک قهرمان دفن کردند.

به زودی ، همه چیز در آتامای بدون مشکل پیش رفت - بیماریها ناپدید شدند ، مرگ دام متوقف شد ، فراریان سابق شروع به بازگشت کردند. اما یک روز یک حسابرس جوان مجاز از مرکز منطقه آمد. با پیدا نکردن رئیس مزرعه جمعی در محل ، تصمیم گرفت اسناد را بررسی کند و پوشه "پرونده هزینه های پیرمرد" را با تمام صورت ها و هزینه های نقدی پیدا کرد. این دوست خوب به سرعت متوجه شد که می توانید در این زمینه چه نوع شغلی داشته باشید.

به این ترتیب پرونده تحقیقی "در مورد اختلاس در اموال دولتی ، تبلیغات مذهبی و قتل" متولد شد ، که طبق ماده 58 معروف این حق را داد که مجرمان اصلی را "دشمن مردم" بنامند. رئیس مزرعه جمعی ، یک شمن ، دو دستیار فعال دستگیر شدند و بقیه شرکت کنندگان در رویداد برای بازجویی احضار شدند. سال 1937 بود. NKVD دستوري را به بخش منطقه ارسال كرد تا در صورت امكان پرونده را تشويق كرده و دادگاهي بلند و نمايشي را ترتیب دهد. واضح است که چنین بافتی نادر است و بسیاری می توانند ستاره های آرزو ، شهرت و ارتقاء حرفه ای را دریافت کنند. برای قربانیان NKVD غیرقابل تصور و غیر واقعی بود که از این دستکش های آهنی خارج شوند.

و ناگهان … دادستان ارشد جمهوری دستور داد "پرونده به دلیل فقدان جرم محکوم شود". NKVD-shniki چیزی نفهمید ، زیرا آنها تلاش زیادی برای آن کردند. اما این کار درستی بود. ظاهراً Mongnogon واقعاً در شهر مورد نیاز خود ظاهر شد ، هموطنان تصمیم گرفتند و با خیال راحت آه کشیدند. بنابراین ، روح شمن ، که به دلیل دفن مجدد تشدید شد ، با مشکلات فرزندان آغشته شد و به حل مشکلاتی که آنها به خاطر او دچار آن شده بودند ، کمک کرد.

داستان ادامه دارد. در اواسط دهه 70 ، مردم شناسان از قبر شمن دیدن کردند. عکاس با آنها بود. قبل از رفتن ، عکاس اسناد و کیف پول خود را با پول از دست داد. آنها همه چیز را در اطراف جستجو کردند - اما پیدا نکردند. چنین فداکاری رخ داد. و فیلم شفاف به نظر می رسید ، و تمام تابستان مرد فقیر بدبختی ها را دنبال می کرد.

آلکسی رومانوف ، کارگردان فیلم نیز خوش شانس نبود ، که هنگام کار بر روی فیلم Orto Doydu (دنیای میانه) تصمیم گرفت تا دفن مجدد Aiyy oyuun - بقایای شمن بزرگ Ergis در رودخانه خانگالاسکی را ضبط کند. در ابتدا ، گروه فیلم آرانگا را پیدا نکردند. سپس ، برای دو شب متوالی ، فیلمساز سایه ای را دید که به گهواره پسرش نزدیک می شد و صدای زنگ ها به صدا در می آمد. اما حتی در اینجا او هیچ نتیجه ای نگرفت. سرانجام ، وقتی گروه فیلمبرداری به آرنگاها رسید ، همه صدای همسایه را شنیدند ، اگرچه هیچ اسب نر در این نزدیکی وجود نداشت. سپس آنها یک عقاب عظیم را در آسمان دیدند ، که در طبیعت وجود ندارد. در پایان ، قوی ترین گردباد با برف روی پاکسازی بارید. و کل وضعیت نشان می داد که از نظر عرفانی وحشتناکی در این منطقه اتفاق می افتد. مردم فرار کردند و این پایان ارتباط گروه فیلم و شمن بزرگ بود. خوب ، شمن ها نمی خواهند توجه مردم را به محل استراحت خود جلب کنند.

نه تنها فناوری ، حتی عناصر طبیعی نیز قبل از گورهای شمن عقب نشینی می کنند: هم آتش و هم آب. موارد متعددی زمانی مشهور است که آتش تایگا قبرهای شمن را دور می زند. و در اینجا یک نمونه تازه از عنصر آب است که به شمن احترام می گذارد. یاکوتی ها سیل عظیم 1998 را به یاد می آورند.این روستا از روستای Cheriktey در Ust-Aldan ulus عبور نکرد. بسیاری از خانه ها تا بالای آن در آب بودند و صاحبان آنها مجبور بودند در ساختمان سنگی یک مدرسه دو طبقه در مرکز روستا فرار کنند. و از آنجا ، روستاییان چنین معجزه ای را تماشا کردند. یک جریان قدرتمند تراس را از کلبه مرحوم ورا نیکولاینا روژینا ، شفا دهنده و بصیر ، دور کرد و آن را صد متر پایین برد. سپس عنصر ، انگار در حال بازتاب است ، ابتدا قسمت مسروقه مسکن را متوقف کرده و سپس آن را با دقت به محل خود باز می گرداند. روستاییان شوکه شده بودند ، به ویژه از آنجا که آنها به روژینا اودگان-ورا تلفن کردند. و خانه او ، که همه اینها با آن اتفاق افتاده است - مدتها پیش خالی از سکنه بوده است - به عنوان یک بنای یادبود برای یک همشهری مشهور است. مردم معتقدند که هر از گاهی مهماندار در آن مهمان است. و وقتی آب پایین آمد ، روستاییان دوباره شگفت زده شدند. در تمام خانه های سیل زده ، کفها با لایه ای ضخیم از لجن و گل پوشانده شده و اجاق ها فرو ریخت. و فقط در خانه اودگان-ورا ، کف تمیزی می درخشید و اجاق گاز کاملاً خشک شده بود. سیل همچنین قبرستان روستایی را که Udagan-Vera در آن قرار دارد دور زد.

با بازگشت به عقل قدرت عرفانی موجود در قبرهای شمن ، می توان فرض کرد که با مرگ شمن ، فقط بدن فیزیکی می میرد. و جوهر اختری-Iye-kyl باقی می ماند ، و ارواح و یاوران او. ولادیمیر کونداکوف در آثار خود Aiyy ouyuun ، این پدیده را ارتباطی با نیروهای کیهانی می نامد ، که پس از مرگ شمن نه تنها ناپدید نمی شود ، بلکه برعکس تشدید می شود. در قدیم ، ساخا معتقد بود که شمن چنین ارتباط کیهانی را برای 44 سال دیگر ، در برخی موارد - 250 سال ، و شمن های بزرگ - تا 400 سال حفظ کرد.

نمی توان تصور کرد که هنگام تماس با گورهای شمن ، شخص آنچه را که شایسته آن است فقط به دلیل رفتار در این قسمت کوتاه از زندگی دریافت می کند. این رویکردی بسیار ابتدایی است. ولادیمیر کونداکوف این تماس را "تجلی نیروهای نانوشته جهان" می نامد. هنگام تماس با این نیرو ، همه کلمات و اقدامات یک شخص تحت "تجدید نظر" کامل قرار می گیرد و شخص "در برابر تمام جهان مسئول اعمال خود است." به نظر می رسد که دفن های شیمانی مکانهای قدرت ، لحظه ای حقیقت ، یا اگر ترجیح می دهید ، قضاوت وحشتناکی است که روی زمین اتفاق می افتد.

و در پایان ، نقل قولی از ولادیمیر کونداکوف: "اجازه دهید اسرار باستانی حفظ شود ، اجازه ندهید هیچ کس خود را دانای کل و قادر مطلق تصور کند. اسرار باستانی ، از جمله قبرهای شمن ، با برخورد کفرآمیز و بی احترامی نسبت به آنها ، بسیار خطرناک هستند ، شوخی با آنها از بین نمی رود."

توصیه شده: