بازوهای مودار خارج از هوا

تصویری: بازوهای مودار خارج از هوا

تصویری: بازوهای مودار خارج از هوا
تصویری: Моя работа наблюдать за лесом и здесь происходит что-то странное 2024, مارس
بازوهای مودار خارج از هوا
بازوهای مودار خارج از هوا
Anonim
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر

در ادبیات مربوط به یوفولوژی و ماوراءالطبیعه ، اغلب گزارش هایی از دست های موی عجیب و غریب وجود دارد که درست در هوا ظاهر شده و یک فرد را گرفته و سپس آزاد می کند

یکی از این اتفاقات در جاده ای در باتلاق دارتمور در انگلستان رخ داد. آقای هلبی ، یکی از پزشکان جایزه دارتمور ، دو فرزند معاون فرماندار محلی را با موتورسیکلت خود در یک سواری حمل می کرد. به نظر می رسید که هیچ اتفاق غیر منتظره ای نمی تواند رخ دهد: جاده خلوت بود ، برخورد با وسیله نقلیه دیگر تهدید نمی کرد. با این حال ، به طور غیرمنتظره ، پزشک احساس کرد فردی نامرئی و وحشتناک قوی فرمان یک موتورسیکلت را از دستانش بیرون می کشد. او برای بچه ها فریاد می زد که بپرند ، در تلاش برای نگه داشتن دوچرخه در جاده.

به لطف شجاعت هلبی ، بچه ها نجات یافتند ، اما وقتی واژگون شد موتور سیکلت خودش کشته شد. تحقیقات در مورد این پرونده کوتاه بود: همه تصمیم گرفتند که پزشک برای یک لحظه حواسش پرت شده است و این باعث افتادن در چاله شد. درست است ، یک اتفاق عجیب در این حادثه وجود داشت: بچه ها مدام تکرار می کردند ،

که آنها دستهای مودار وحشتناکی را بدون تنه دیدند که فرمان موتور سیکلت بدشانسی را در دست گرفته بود و این دستها متعلق به آقای هلبی نبود. اما پلیس معتقد بود که بچه ها همه اینها را در خواب دیده اند ، به خصوص که آنها یک شوک احساسی قوی را تجربه کرده بودند.

با این حال ، دستهای موی عجیب به زودی باید دوباره به خاطر سپرده شود: چند هفته بعد ، در همان محل مرگ دکتر هلبی ، اتوبوس واژگون شد و هفت نفر جان باختند. راننده زنده ماند. شوکه شده از آنچه اتفاق افتاده بود ، مدام تکرار می کرد که شخصی نامرئی فرمان را از دستان او ربوده است …

یک ماه بعد ، در یکی دیگر از شهرهای انگلیس ، زن سی ساله ای که در جاده ای بین روستاهای دو پل و پست بریج با اتومبیل رانندگی می کرد ، ناگهان متوجه نقص خودرو شد و موتور را خاموش کرد. وقتی از ماشین خارج شد ، سرمای وحشتناکی را احساس کرد و بلافاصله یک جفت دست بسیار بزرگ و مو پوشانده روی شیشه جلو را دید. در حالی که زن از ترس فریاد می زد ، دست ها ناپدید شد. پس از این وحشت ، ماشین روشن شد و بدون هیچ مشکلی حرکت کرد.

بعداً ، زن از نشریات روزنامه مطلع شد که این بخش از جاده برای چندین دهه از شهرت بدی برخوردار بوده است. اولین گزارش ها از مشکلات غیرقابل توضیح وسایل نقلیه بین دو پل و پست بریج به اوایل قرن 20 برمی گردد. به ویژه ، یکی از افسران ارتش ادعا کرد که دستان عظیم پوشیده از موهای تیره فرمان خودروی او را مدتی نگه داشته اند.

در یک حادثه دراماتیک دیگر ، یک زوج در امتداد جاده ای بدنام توقف کردند تا شب را در کاروانی سپری کنند. زن از خراش غیرقابل درک بیرون خانه بیدار شد. او رفت تا ببیند قضیه چیست و دید یک جفت دست غول پیکر و مویی به تدریج در امتداد پنجره به طرف نیمکت محل خواب شوهرش حرکت می کند. زن فریاد کشید و دستانش فوراً ناپدید شد.

توصیه شده: