جادوگر بل

تصویری: جادوگر بل

تصویری: جادوگر بل
تصویری: Zaubera جادوگری 2024, مارس
جادوگر بل
جادوگر بل
Anonim
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر

اگرچه این وقایع وحشتناک مدتها پیش اتفاق افتاده است ، در آغاز قرن 19 ، در آمریکا هنوز شبحی وجود نداشته است که بتواند بیشتر از جادوگر شیطانی بلوف ، که به عنوان مشهورترین شبح شهرت یافته است ، آسیب بیشتری برساند. ایالات متحده

ریچارد کوچولو با ترس به اطرافش می گوید - بابا ، یکی دوباره زیر پنجره راه می رود ، - ریچارد کوچک با ترس نگاه می کند. جان بل ، یک ثروتمند کاشته کننده تنسی ، چراغ را روشن کرد ، یک چوب محکم گرفت و به حیاط رفت. او بار دیگر سعی کرد بدبختی را که چندین شب خانواده اش را ترسانده بود ، بگیرد و آموزش دهد. با این حال ، حیاط خالی بود و نگهبان قدیمی قسم خورد که هیچ کس به خانه نزدیک نمی شود.

صدای خش خش و صدای جیرجیرک بیرون پنجره ها مدت هاست جان بل را نگران کرده است: داستانهای تاریکی در مورد برده های کینه توزی که اربابان و عزیزانشان را کشتند در همسایگان پخش شد. بل همچنین برده هایی در مزارع پنبه داشت ، سال 1817 بود و قاچاق انسان در ایالت های جنوبی ایالات متحده هنوز امری عادی بود. آیا هیچ یک از برده هایش می توانند بدی را ابداع کنند؟ او قبلاً بیش از یک بار این سال را از خود پرسیده بود ، اما حتی نمی توانست به کسی شک کند: بسیاری از بردگان حتی او را دوست داشتند ، زیرا جان مسیحی متعصبی بود و با بندگان خود به شیوه ای انسانی رفتار می کرد.

به زودی مشخص شد که برده ها هیچ ارتباطی با آن ندارند: صداهای عجیب و غریب در داخل خانه شروع به شنیدن کردند ، اما هیچ یک از افراد خارجی در آنجا حضور نداشتند. اگر فقط صداهای خراشیده شنیده می شد ، می شد همه چیز را به گردن موش ها انداخت ، اما غرش یک زنجیره نامرئی نشان می داد که یک روح واقعی در خانه شروع شده است.

* * *

تقریباً یک سال ، این موجود نامرئی سرگرم شد و خانواده بزرگ بل را با صداهای مختلف ترساند ، اما سپس تصمیم گرفت به اقدامات ملموس تری برسد. بچه ها شب ها بیدار می شوند زیرا شخصی نامرئی پتوهای آنها را پاره می کند. به طریقی ، شب تصمیم گرفت شوخی تند و زننده خود را با یکی از مهمانان Bells انجام دهد ، که یک شب با آنها ماند. پتوی پاره شده در هوا آویزان بود و به وضوح چهره ای نامرئی از انسان را نشان می داد. مهمان ده نفره ناخوشایند بود - فریاد می زد: "من یک روح گرفتم!" - او روی مرد نامرئی حمله کرد ، او را در آغوش گرفت و انتهای پتو را بست.

مرد شجاع می خواست پتو را به همراه محتویات وحشتناک در کوره بسوزاند ، اما قبل از اینکه بتواند چند قدم به سمت آتش برود ، اتاق پر از بوی بد وحشتناک شد. بوی تعفن به معنای واقعی کلمه ، سیستم تنفسی را فلج می کند. با ترک روح ، مهمان از اتاق فرار کرد. وقتی جان ، که با سر و صدا برخورد کرد و مهمانش تصمیم گرفتند وارد اتاق شوند ، بوی نفرت انگیز قبلاً از بین رفته بود و یک پتو ظاهراً خالی روی زمین افتاده بود. نیازی به گفتن نیست که پس از این حادثه ، مهمانان در Bells سعی کردند درنگ نکنند.

شب از چنین رفتار غیرمجاز با او خوشش نمی آمد: پس از تلاش برای سوزاندن او ، حمله را ادامه داد.

اولین قربانیان شب کودک بودند. جیغ های وحشتناکی از یکی از اتاق های بچه ها می آمد. شخصی نامرئی با نیروی وحشتناک ریچارد و سپس بتسی را با موها کشید. لازم بود کاری انجام شود ، و جان تصمیم گرفت با دوست خود جیمز جانسون مشورت کند ، که نه تنها با شجاعت حسادت آمیز ، بلکه با دانش خاصی در علوم غیبی نیز متمایز بود.

با ورود او ، به نظر می رسید که شب صدا را به دست می آورد.

جانسون با کنجکاوی فراوان به لب های تپنده ، سرفه هیستریک مرد نامرئی گوش داد و تصمیم گرفت با او صحبت کند. تلاش او لحظه ای ظاهر را گیج کرد ، اما به زودی در جواب سوت به ظاهر تحقیر آمیز به گوش رسید.

دوست بل تلاشهای خود برای برقراری گفتگو با نامرئی را رها نکرد ، و سپس یک روز در پاسخ او زمزمه ای مبهم شنید. با گذشت هر ساعت ، صدای مرد نامرئی بلندتر می شد و کلمات واضح تر می شدند. بدترین چیز این است که شبح فقط در حضور بتسی صحبت می کرد ، گویی از انرژی دختر نیرو می گرفت. برای کودک فقیر ، چنین نقشی به عنوان نوعی رله شبح آسان نبود: بتسی سرگیجه داشت و اغلب غش می کرد. حتی به حالتهای خلسه مانند رسید و تا 40 دقیقه طول کشید. وقتی بتسی غایب یا بیهوش بود ، روح ساکت بود. حتی مشکوک بود که این دختر در بطن خلقی مشغول است ، اما اثبات این امر امکان پذیر نبود.

* * *

شبح خانواده بل چه گفت؟ البته در ابتدا ، آنها سعی کردند از او دریابند که روح او در چه کسی است ، اما نمی توان به یک پاسخ مبهم برای این سوال دست یافت. شبح گاهی می گفت که این روح یک زن هندی دفن نشده است ، گاهی او را سگ سیاه می نامیدند ، یا خود را کیت بات معرفی می کرد ، که همه در منطقه او را جادوگر محلی می دانستند.

در نهایت ، این شب جادوگر بل نامیده شد. گیاهکار و خانواده اش با روحیه ای خشمگین ، که به وضوح از شخصیت شکسته رنج می برد ، تنها ماندند. واقعیت این است که شبح بسیار مبهم رفتار می کرد: با وجود همه شیطنت های شیطانی اش ، گاهی اوقات می تواند کارهای خوب انجام دهد. مواردی که زندگی جان کوچکترین پسر جان را که زیر یک سرسره شن و ماسه افتاد نجات داد. کودک در حال از دست دادن هوشیاری بود که صدای دلگرم کننده ای را در همان نزدیکی شنید و دستان نامرئی به معنای واقعی کلمه او را از شن بیرون کشید.

شبح برای لوسی ، همسر بل ضعف خاصی داشت. هنگامی که او یک مطالعه کتاب مقدس ترتیب داد و با دوستانش در خانه جمع شد ، روح آنها را با میوه دوست داشت ، که از هوای ناخواسته به وجود آمد و به زانو در آمد و شوکه شد. در طول بیماری لوسی ، مرد نامرئی آجیل برای او آورد و حتی به درخواست او آنها را خرد کرد. یک شگفتی واقعی سبد میوه های عجیب و غریب برای تولد یکی از بچه ها بود ، که ، با توجه به روح ، او مستقیماً از هند روی میز آورد.

با این حال ، چنین شگفتی های دلپذیری از یک روح بسیار نادر بود ، بیشتر اوقات روح مرتکب شیطنت های مختلفی می شد. به خصوص جادوگر بل دوست داشت به اعضای خانواده سیلی محکمی به صورت خود بزند. البته تأثیر غافلگیری کامل بود: در گذشته جان در حال قدم زدن در خانه بود و ناگهان سرش از ضربه تکان خورد و چاپ نخل قرمز روی گونه اش ظاهر شد … حتی مهمانان از روحیه ناراحت شدند ، اما بتسی فقیر بیشتر ضربات را متحمل شد. آنها حتی سعی کردند مدتی او را از خانه دور کنند ، اما هنگام ملاقات با یکی از دوستانش ، او همچنان سیلی های معمولی دریافت می کرد. عجیب است که در همان زمان ، مرد نامرئی به ترفندهای کثیف خود در خانه بلز ادامه داد.

بیشتر از همه ، گیاهدار ثروتمند از جادوگر عصبانی شد زیرا نامزدی بتسی را بر هم زد. شبح مهمانان آنقدر کلمات کثیف درباره دختر و نامزدش را رها کرد که بتسی با گریه فرار کرد و خود را در اتاق خود حبس کرد. بلافاصله پس از این حادثه ، جان یک شباهت سفید مایل به سفید در گوشه اتاق نشیمن دید ، گیاه کاشت یک شمشیر گرفته و فریاد زد: "من تو را نابود می کنم ، شیطان جهنم!" - برای ضربه زدن به شب عجله کرد. البته او به روح هیچ آسیبی نرساند ، اما او را بسیار عصبانی کرد.

جادوگر شروع به انتقام از صاحب خانه کرد. در ابتدا ، انگار چوبی در دهان جان گیر کرده بود: فک و زبان او به حدی سفت شده بود که نه می توانست غذا بخورد و نه صحبت کند. صورت گیاه کاشت با تشنج تکان خورد که باعث ایجاد صورتهای وحشتناک شد. در سال 1820 ، هنگام راه رفتن با پسرش ، جادوگر چندین بار کفش هایش را درآورد ، جان ضعیف شده ، که علاوه بر این ، سیلی محکمی از روح دریافت کرد ، روی درخت افتاده نشست و گریه کرد. جادوگر هنوز اراده این فرد قوی و با اعتماد به نفس را شکست.

بلافاصله پس از این حادثه ، جان به کما رفت. معلوم شد که جادوگر بطری داروی خود را برای یک بطری با مقداری مایع مشکوک عوض کرده بود که ظاهراً آن را مصرف کرده بود. غوغای خانواده با این اظهار روح که پیر بل دیگر در این دنیا مستاجر نیست تشدید شد.پزشک تازه وارد تصمیم گرفت "داروی" جادوگر را از روی بطری روی گربه ای که زیر بغلش قرار داشت آزمایش کند و او بلافاصله فوت کرد. مشخص شد که بل قدیمی مدت زیادی دوام نخواهد آورد ، چند ساعت بعد گیاه کاشت مرد. جادوگر نفرین شده از صاحب خانه انتقام گرفت.

حتی پس از مرگ ، روح جان بیچاره را به تمسخر گرفته است. در خاکسپاری ، فریادهای دل انگیز جادوگر ، سپس آهنگهای جسورانه او شنیده شد. مشخص نیست که بل بزرگ برای خانواده خود در جهان بعدی ایستاد یا با این ارواح شیطانی وارد نبرد نامرئی شد ، اما چند ماه بعد ، هنگامی که یک روز تمام خانواده بر سر میز شام نشستند ، صدای غرش وحشتناکی به پا شد. شنیده شد ، یک گلوله توپ به داخل شومینه افتاد و بلافاصله منفجر شد. پس از چنین مقدمه "دیدنی" ، صدای جادوگری شنیده شد: "من می روم ، هفت سال دیگر منتظر من باشید".

البته با گذراندن این دوره ، لوسی و دو پسرش که از کل خانواده در خانه ماندند ، احساس راحتی نمی کردند. جادوگر به قول خود عمل کرد ، هفت سال بعد صداهای مشکوکی در خانه شنیده شد و مرد نامرئی پتو را از افراد خوابیده بیرون کشید. اما یا جادوگر فاقد حضور بتسی بود ، یا از بی تفاوتی خانواده متاثر شد ، که بین خود توافق کردند که به روح توجه نکنند ، این بار شبح ناپدید شد و دو هفته در خانه نماند. درست است ، دو بار در سال 1828 از خانه جان بل جونیور دیدن کرد و او را تهدید کرد که پس از 107 سال باز خواهد گشت … چنین قولی از جادوگر ، به احتمال زیاد ، بل ها را نمی ترساند ، به سختی هیچ یک از آنها قصد داشتند اینقدر عمر کن

* * *

اگرچه این داستان اسرارآمیز و غم انگیز مدتها پیش اتفاق افتاده است ، اما محققان پدیده های غیرعادی هنوز در مورد این مورد اسرار آمیز بحث می کنند. واقعیت این است که پرونده جادوگران بل شاهدهای زیادی برای فریب یا تخیلی داشت. ریچارد ، پسر جان بل ، حتی کتابی در مورد استبداد شبح به نام مشکلات خانوادگی ما نوشت. برخی این مورد را جلوه ای کلاسیک از یک فرد شیطان پرست می دانند ، برخی دیگر آن را شورش نیروهای شیطانی می دانند ، برخی دیگر حتی بر فرضیه توهم جمعی اصرار دارند … خوب ، توهم چندین سال طول می کشد … در این مورد چیزی وجود دارد ، اینطور نیست؟ برخی گمان می کنند که جان بل نه توسط یک جادوگر نامرئی ، بلکه توسط یک قاتل موذی مسموم شده است. درست است یا نه ، دیگر نمی توانیم به آن پی ببریم.

ویتالی گولوبف

توصیه شده: