Brontids: صدای ترومپت بر لادوگا

فهرست مطالب:

تصویری: Brontids: صدای ترومپت بر لادوگا

تصویری: Brontids: صدای ترومپت بر لادوگا
تصویری: trumpet abbas akbari-mohammad hoseini ترومپت آهنگ سوزاله بیژن مرتضوی توسط عباس اکبری و محمدحسینی 2024, مارس
Brontids: صدای ترومپت بر لادوگا
Brontids: صدای ترومپت بر لادوگا
Anonim
Brontids: صدای بوق روی لادوگا - دریاچه لادوگا ، همهم ، لادوگا
Brontids: صدای بوق روی لادوگا - دریاچه لادوگا ، همهم ، لادوگا

تصور کنید در حال حرکت با یک کشتی موتوری هستید دریاچه لادوگا به سمت جزیره والام عصر اوج شبهای سفید آسمان بالای سرتان پر از درخشندگی از لحن های ملایمی است که نمی توانید چشم خود را از آن بردارید. دیسک آتش به افق نزدیک می شود.

همه جا سکوت است. فقط موتور کشتی بی صدا و موزون کار می کند و صدای جیر جیر مرغ دریایی که پشت تپه پرواز می کنند به گوش می رسد. و ناگهان ، کاملا غیر منتظره ، روی آب می غلتد صدای ترومپت کم و قوی!

تصویر
تصویر

صدای عجیب یک دقیقه طول می کشد ، اما با رمز و راز و ناگهانی خود تأثیر می گذارد. شما آسمان را با دقت بررسی می کنید ، به این امید که در جایی علائم جبهه رعد و برق را بیابید - منبع ، همانطور که فکر می کنید ، چنین صدایی است. اما ابری وجود ندارد.

پس چی بود؟ شما شنیده اید که ساکنان این منطقه دریاچه چه می گویند ، لادوگا برونتیدا. برای دیدن دائرclالمعارف عجله نکنید. چنین کلمه ای وجود ندارد. اما توضیحی در فرهنگ لغت زبانهای خارجی وجود دارد. کلمه "brontida" (در تفسیر دیگری از "barontida") صدای کم و رعد و برق است ، به خصوص اغلب در مناطق فعالیت لرزه ای شنیده می شود.

به نظر می رسد ، چه فعالیت لرزه ای می تواند در ساحل آرام شمال غربی ما باشد؟ اما اینجا همه چیز خیلی ساده نیست.

دوما ، راهبان و مشاهده گر

در اواسط قرن نوزدهم در سراسر روسیه ، نویسنده مشهور فرانسوی A. Dumas بازدید از سنت پترزبورگ و دریاچه لادوگا را فراموش نکرد. او بسیار خوش شانس بود ، در سال 1858 او brontids را در لادوگا مشاهده کرد:

"… همه چیز چنان مه پوشیده بود که دیدن یکدیگر غیرممکن بود. تندر در غلیظ مه غوغا می کند و دریاچه مانند آب در دیگ می جوشد. به نظر می رسید که طوفان رعد و برق نه در هوا ، بلکه در اعماق دریاچه ای بدون کف سرچشمه گرفته است. مه در حال عمیق شدن بود ، رعد و برق به طرز ناامید کننده ای غرش می کرد ، در لکه های متراکم بخار خاموش می شد ، رعد و برق با درخشندگی مرگبار می درخشید ، آب دریاچه بالاتر و بالاتر می رفت و نه به دلیل شورش امواج ، بلکه از برخی حباب های نهفته …"

و در اینجا شهادت هیرومونک پلی کارپ و راهب یوونالی - ساکنان صومعه والام ، واقع در مجمع الجزایر جزیره در قسمت شمال شرقی دریاچه لادوگا است. آنها مأموریتی از دانشمندان سن پترزبورگ داشتند که انواع مختلف پدیده های اسرارآمیز را که از مدت ها پیش شناخته شده بود گزارش دهند.

به طور خاص ، راهبان مشاهدات هواشناسی را انجام دادند ، مطالعات هیدرولوژیکی و هیدروژئولوژیکی انجام دادند ، دستگاه ها را قرائت کردند و آنها را به درخواست دانشمندان رصدخانه پولکوفو ثبت کردند.

در اینجا ورودی مورخ 5 مارس 1917 وجود دارد:

"دفتر صومعه عجله دارد تا گزارش دهد که امروز ، در 2 ساعت و 17 دقیقه بامداد ، یک ضربه زیرزمینی بسیار قوی مشاهده شد ، که نیروی مرکزی آن در جزیره اصلی که صومعه در آن واقع شده است شنیده شد. این ضربه تنها بود و تا 30 ثانیه طول کشید. تصور این ضربه انگار پس از انفجار صدای زیرزمینی در نزدیک صومعه به دست آمد. پژواک این پدیده به سمت شرق چرخید و به تدریج در قدرت و صدای آن محو شد."

این پیام متنی با داده های برگرفته از باروگراف ، جزر و مد سنج و سایر ابزارهای نصب شده توسط دانشمندان در زیرزمین های صومعه تأیید شد.

تصادف در تور

در ژوئیه 1963 ، من یک تور پیاده روی سه روزه در امتداد ساحل غربی لادوگا انجام دادم. گروه گردشگری ، که علاوه بر من ، شامل 6 دختر بود ، توسط یک مربی با تجربه ولادیمیر ، که ساحل را به خوبی می شناخت ، رهبری می شد.او ده سال از ما بزرگتر بود ، 23-25 سال.

ولودیا انگار که می خواست توانایی های خود را نشان دهد ، همه را از میان بیابان های جنگلی و مردابها دور کرد. در یک مکان ، ما مجبور بودیم به همراه تمام کوله پشتی ها ، چادرها و سایر تجهیزات کمپینگ ، بیش از یک کیلومتر تا عمق کمر در آب راه برویم!

سرانجام به یک مکان آسمانی افسانه ای رسیدیم. ساحل شنی مجلل. کاجهای قدرتمند صد ساله در ساحل و وسعت بی پایان لادوگا. پس از برپایی چادرها ، آتش روشن کردند ، کباب کباب کردند ، آهنگ خواندند.

تصویر
تصویر

صبح روز بعد عالی بود. آب شفاف و گرم شده برای شنا فراخوانده شده است. دختران در امتداد ساحل پاشیدند ، و ولودیا ، با دستان قوی خود ، آب را برید ، تا اعماق شنا کرد. با عجله دنبالش رفتم. ما در فاصله حدود 300 متری ساحل بودیم که اتفاقی غیرقابل توضیح برای دریاچه افتاد. از جایی دور ، غوغایی در آب پیچید ، گویی کسی سیم باس کنترباس را لمس کرده است.

به زودی صدا فروکش کرد و امواج در سطح صاف دریاچه ظاهر شدند ، در ابتدا کوچک و سپس تقریباً یک متر ارتفاع! اینها امواج معمولی نبودند ، بلکه امواج موجی بودند که از اعماق می آمدند! آنها آنقدر قوی بودند که گاهی بدن را به بالا پرتاب می کردند. نگران ، تصمیم گرفتم برگردم.

اما به محض اینکه چند تکان از دستانم دادم ، صدای خفه و خفه ولودیا را از پشت سرم شنیدم: "منو نگه دار ، دارم خفه میشم!" برگشتم ، صورت مربی را در میان امواج دیدم. در عمق آن مانند آب لادوگا مایل به سبز بود. ترس در چشمانش موج می زد. با یک دست دور کمر ولودیا را گرفتم ، سعی کردم سر او را تا آنجا که ممکن است بالای آب نگه دارم.

با دست آزاد شروع به دست و پا زدن به ساحل کرد. قایقرانی و قایقرانی کردم و امواج ، چلپ چلوپ توپ ، مانند یک مسلسل به اطراف دوخته شد. برای وحشت من ، ساحل به سختی نزدیک می شد. وقتی حدود 100 متر تا خشکی فاصله داشت ، متوجه شدم اگر ولودیا را ترک نکنم ، می میرم. من به مربی گفتم: "من دیگر نمی توانم آن را نگه دارم" و بلافاصله به او اجازه شنا آزاد دادم. ولادیمیر که به خود آمد ، شادمانه دستان خود را به ساحل زد.

من ، تقریباً از تمام نیروی خود استفاده کرده بودم ، کمی بیشتر شنا کردم ، پس از آن شروع به غرق شدن کردم. مه سبز رنگ شروع به تیره شدن چشمانش کرد. پاها به سمت پایین کشیده شده اند ، انگار وزنه هایی به آنها بسته شده است. سر در زیر آب ناپدید شد. و به معنای واقعی کلمه در همان ثانیه احساس کردم که کف شنی نرم زیر پای من است.

فوراً متوجه شدم که برای رسیدن به سطوح کم تلاش بسیار کمی لازم است. با عجله به جلو با آخرین قدرت ، به آب کم عمق رسیدم. من و ولادیمیر که به سختی از آب بیرون آمده بودیم ، چند ساعت خسته در ساحل دراز کشیدیم.

"و چلپ چلوپ موج می زند؟" - تو پرسیدی. به محض رسیدن ما به خشکی ، آنها به یکباره متوقف شدند.

پرواز متقاطع

دومین ملاقات من با برونتیدها در تابستان 1977 انجام شد ، هنگامی که من با یک "شهاب سنگ" سریع از لنینگراد به والام حرکت می کردم. دفتر گردشگری شهر لنینگراد (GEB) یک سفر آزمایشی یک روزه به جزیره والام را در آن روز تهیه و به مقامات تحویل داد. به هر حال ، ایده این سفر متعلق به من بود و توسط یک تیم خلاق بزرگ متدولوژیست و راهنما تهیه و انجام شد.

ساعت 8 صبح لنینگراد را ترک کردیم و قصد داشتیم تا ظهر به آنجا برسیم. چندین ساعت برای آشنایی با صومعه معروف والام و استراحت اختصاص داده شد. برنامه ریزی شده بود که بازگشت تا ساعت 8 تا 9 شب انجام شود. گروه بزرگی از روزنامه نگاران در راه ما را همراهی کردند. چگونه! سفری جدید و در حال حاضر بسیار مشهور به مجمع الجزایر دور افتاده جزیره - همه در یک روز! این قبلاً رخ نداده بود!

در حالی که "شهاب" به آرامی در نوا حرکت می کرد ، همه چیز فوق العاده بود. یک راهنمای مجرب با اشتیاق در مورد شهرها و روستاهای کوچک که در سمت راست و چپ چشمک می زدند ، نبردهای خونین با نازی ها برای شکستن محاصره لنینگراد در طول جنگ بزرگ میهنی صحبت کرد.

اما اکنون به لادوگا رفتیم. کمتر از نیم ساعت بعد ، "شهاب سنگ" ما به دلیل هیجان عجیبی در دریاچه آرام فقط یک دقیقه پیش به شدت کاهش یافت. از هیچ جا ، امواجی که از آن بیرون آمده بودند به پایین "شهاب" می کوبیدند به طوری که لرزه می انداخت و ارتعاش را در همه جا انجام می داد.

ناگهان ، همه دو یا سه ضربه قوی را احساس کردند ، و در کمان کشتی چیزی به طرز شگفت انگیزی جیغ زد. کشتی ما یک دفعه متوقف شد. واضح است که همه در سالن بزرگ و راحت کنجکاو بودند: موضوع چیست؟ اطلاعات در عرض چند دقیقه به دست ما رسید.

کاپیتان از صندلی چرخ خود فرود آمد و مسافران را با این جمله متحیر کرد: "ما عذرخواهی می کنیم ، اما پرواز لغو می شود." "اما این یک سفر مسئولانه است!" - صداهای خشمگین توزیع شد. ملوان باتجربه به طور خلاصه توضیح داد: "هر دو گلگیر جلو آسیب دیده است."

"آیا با چوب یا چیزی برخورد کرده اید؟" - یکی از روزنامه نگاران پرسید. ناخدا پاسخ داد: "نه ، دلیل جدی تر است." - امواج خود به خود قوی - seiches. احتمالاً از اقدام برونتیدها است."

در سالن افراد کاملاً فهیم و آگاه بودند. بنابراین ، دیگر سوالی وجود نداشت.

ماجراجویی به همین جا ختم نشد. به محض چرخش "شهاب سنگ" ما ، بی سر و صدا ترین حرکت در مسیر مخالف انجام شد ، مشکل دیگری رخ داد. در عرض چند دقیقه ، چنان مه روی دریاچه غلیظ شد که راهی برای دیدن آنچه در پیش بود وجود نداشت.

بلافاصله به یک لنگر شناور لنگر انداختیم. آژیر ماتم انگیز و بلند "شهاب" زوزه کشید و همه را در مورد موقعیت ما هشدار داد. از هر سو سیگنال های هشداردهنده مشابهی برای شناورهای دیگر وجود داشت که مشاهده آنها غیرممکن بود. حدود یک ساعت بعد ، مه همانطور که به نظر می رسید برطرف شد.

با تأسف عمیق ، این یکی از جالب ترین گردشهای آبی GEB انجام نشد. و یکی از دلایل این امر برونتیدها بود.

منطقه لرزه ای

برخی هستند که با وحشت مقدس از brontids صحبت می کنند. این بسیار فوق العاده است ، در ساحل ایستاده ، به زمزمه اسرارآمیز شیپورها گوش می دهید و امواج عجیب را تحسین می کنید! وقتی با آنها در ارتباط هستید موضوع دیگری است.

دانشمندان هنوز مغز خود را زیر و رو می کنند: براندیدهای لادوگا چیست؟

تصویر
تصویر

تا کنون ، تنها یک فرضیه وجود دارد که دلایل چنین شگفت انگیز و نسبتا را به صورت علمی توضیح می دهد

یک اتفاق نادر ظاهراً ظاهر و عملکرد برونتیدها دارای پیش نیازهای زمین شناسی یا به عبارت دقیق تر ، آخرین تکتونیکی است. و در سطح زمین ، و در اعماق آن ، هیچ چیز بدون تغییر وجود ندارد ، همه چیز در حال حرکت و توسعه است.

جهان اینگونه کار می کند. به نظر ما فقط همه چیز زیر زمین یخ زده است. علم حرکت پوسته زمین - تکتونیک توضیح می دهد که چگونه صفحات بزرگ در فضا و زمان حرکت می کنند و چگونه با یکدیگر تماس می گیرند. مسکو و دیگر شهرهای قسمت اروپایی روسیه ، همانطور که مشخص است ، در دشت اروپای شرقی یا روسیه قرار دارند.

اما این یک مفهوم جغرافیایی است. برای زمین شناسان ، همان منطقه ، اما از سطح تا عمق ، سکوی روسی نامیده می شود - یک سازه بزرگ زمین ساختی بزرگ. این منطقه از نظر زلزله پایدار است. اما سن پترزبورگ و دریاچه لادوگا در لبه این سکو قرار دارند. در شمال و شمال غرب آنها یک ساختار زمین ساختی از نوع کاملاً متفاوت وجود دارد - سپر بلوری بالتیک. این شامل Khibiny شبه جزیره کولا ، کوههای اسکاندیناوی و دیگران است.

طبق مشاهدات زمین شناسان ، فعالیت لرزه ای دقیقاً در مرز صفحات تکتونیکی متفاوت مشاهده می شود. این تقاطع مرزی جایی زیر قعر دریای بالتیک است. حالا بیایید نگاه خود را به سمت شمال غرب معطوف کنیم. هر دو دریاچه لادوگا و نوا آخرین سازندهای طبیعی هستند. نوا یک رودخانه بسیار جوان است. این پدیده حداکثر 3000 تا 3500 سال پیش ، در مقابل چشم انسان ظاهر شد. به عنوان مثال ، ولگا 25-30 میلیون سال عمر دارد!

نوا چگونه ظاهر شد؟

دریاچه لادوگا ، که تا حدودی قدیمی تر از نوا است ، پس از پر شدن یک فرورفتگی عظیم از آب ذوب شده از آخرین یخچال طبیعی که از اسکاندیناوی به ما رسید ، بوجود آمد. این دریاچه خود بر سطح یک ساختار زمین ساختی بزرگ قرار دارد. حدود 4000 سال پیش ، این صفحه به آرامی با قسمت شمالی خود شروع به افزایش کرد. والام و تعدادی جزیره دیگر قطعات کوچکی از صفحه لادوگا هستند.

به طور طبیعی ، قسمت جنوبی آن شروع به غرق شدن کرد.لحظه ای فرا رسید که آبهای لادوگا در یک جریان طوفانی به سمت خلیج فنلاند هجوم آوردند. عرض بستر رودخانه نوا در آن زمان 10 کیلومتر بود! در راه خود ، آبشارها را شکل داد ، البته نه مانند نیاگارا ، اما به اندازه کافی قدرتمند!

بشقاب لادوگا حتی امروز "نمی خوابد". فعالیت لرزه ای آن در این واقعیت بیان می شود که در حین حرکت خود آب دریاچه لادوگا را به هم می ریزد و از طریق مناطق گسل های عمیق بر آن تأثیر می گذارد. در نقشه های تکتونیکی کف دریاچه ، شکافها و گسلها به وضوح مشخص شده اند. از طریق آنها ، از اعماق زمین ، محصولات فعالیت داخلی زمین بیرون می آیند - مایعات.

فشار در ستون آب تغییر می کند و بر سطح نزدیک جو تأثیر می گذارد. این در ارتعاشات صوتی هوا (همهمه لوله) ، ظاهر شدن موج های عجیب و غریب "ایستاده" یا سیکش بیان می شود. افت ناگهانی فشار اتمسفر در درجه حرارت و رطوبت خاص هوا می تواند برای مدت کوتاهی مه شدید ایجاد کند.

brontids لادوگا توسط بسیاری از جغرافی دانان ، زمین شناسان ، فیزیکدانان ، و اقلیم شناسان مورد مطالعه قرار گرفته است. با این حال ، هنوز هیچ دیدگاه واحدی در مورد تحصیلات آنها وجود ندارد. آنها هنوز برای علم رمز و راز هستند ، مانند همان گلوله های آتشین متحرک در تورگای قزاقستان یا سرابهای شبانه دریاچه بایکال.

توصیه شده: