ده توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در نزدیکی مرگ

فهرست مطالب:

تصویری: ده توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در نزدیکی مرگ

تصویری: ده توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در نزدیکی مرگ
تصویری: اتفاقاتى كه يك دقيقه قبل از مرگ مى افتد - What happens a minute before death 2024, مارس
ده توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در نزدیکی مرگ
ده توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در نزدیکی مرگ
Anonim
10 توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در موارد نزدیک به مرگ-نزدیک به مرگ ، دنیای زیرین
10 توضیح علمی برای دیدگاه های عجیب در موارد نزدیک به مرگ-نزدیک به مرگ ، دنیای زیرین

یک دلیل بسیار خوب وجود دارد که همه مردم نسبت به تجربیات نزدیک به مرگ کنجکاوی سالمی دارند. مرگ تنها تجربه ای است که همه ما به آن دست می یابیم. علم تلاش زیادی برای توصیف کرده است پدیده مرگ بالینی که بسیاری از افراد غیر مرتبط در مورد آن صحبت کرده اند.

گره گیجگاهی ممکن است مسئول تجربه خارج از بدن باشد

در میان شایع ترین عناصر مرگ بالینی ، احساس متمایزی وجود دارد که فرد بدن فانی خود را ترک می کند. کسانی که تجربه خارج از بدن را تجربه کرده اند اغلب گزارش می دهند که هنگام مرگ شنا می کنند و بدن خود و اطرافیانشان را هنگام مرگ می بینند.

تصویر
تصویر

همچنین گزارش هایی مبنی بر اینکه افراد می توانند اجسام و رویدادها را هنگام خروج از بدن شناسایی کنند ، گزارش شده است. مطالعات نشان داده اند که گره گیجگاهی-عصبی مغز ممکن است مسئول همه این موارد باشد.

گره گیجگاهی موقت وظیفه ادغام داده های جمع آوری شده توسط حواس و بدن را برای شکل گیری ادراک انسان بر عهده دارد. هنگامی که این قسمت از مغز آسیب می بیند ، کاملاً محتمل است که تجربه خارج از بدن که بسیاری از مردم در مورد آن صحبت می کنند اتفاق بیفتد.

اگرچه این تجربه می تواند به طرز فوق العاده ای زنده و واقعی باشد ، اما تحقیقات علمی توانسته است این پدیده را بدون آوردن فرد به حالت در حال مرگ بازتولید کند ، اما به سادگی با تحریک الکتریکی اتصال گیجگاهی-جداری مغز.

دی اکسید کربن اضافی "نور در انتهای تونل" ایجاد می کند

تقریباً هر فردی که مرگ بالینی را تجربه کرده است ، یک نور سفید روشن و یک تونل را به یاد می آورد که ظاهراً منجر به زندگی پس از مرگ می شود. نور سفید اغلب با جهان دیگر همراه است ، در حالی که از احساس آرامش و آرامش یاد می کند.

یک مطالعه در سال 2010 بر روی بیماران مبتلا به سکته قلبی ارتباط بین این نوع مرگ نزدیک به مرگ و سطح دی اکسید کربن خون را نشان داد. از 52 بیمار قلبی ، 11 نفر دارای مرگ بالینی بودند. سطح CO2 خون این بیماران به طور قابل توجهی بیشتر از بیمارانی بود که از تجربه نزدیک به مرگ نام نبردند. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که دی اکسید کربن اضافی در جریان خون می تواند به طور قابل توجهی بر بینایی تأثیر بگذارد و منجر به ایجاد تونل و نور شدید شود.

کمبود اکسیژن در مغز منجر به توهم می شود

مرگ بالینی اغلب شامل ظاهر دوستان و بستگان متوفی است که حتی گاهی اوقات بیمار را به زندگی پس از مرگ "اسکورت" می کنند. تمام زندگی به صورت خاطرات در مقابل چشمان شما چشمک می زند و احساس آرامش فوق العاده ای به وجود می آید. با این حال ، علم نظری دارد که چرا این اتفاق می افتد.

تصویر
تصویر

در حالی که دی اکسید کربن اضافی بر بینایی در طول مرگ بالینی تأثیر می گذارد ، کمبود اکسیژن در مغز مکمل این امر است. به خوبی شناخته شده است که کمبود اکسیژن می تواند منجر به توهم شود و حتی به احساس سرخوشی که اغلب گزارش می شود کمک کند. اگرچه اندازه نمونه برای ارزیابی چندان زیاد نبود ، اما مطالعات نشان داد افرادی که در هنگام ایست قلبی مرگ نزدیک به مرگ گزارش کرده اند ، میزان اکسیژن پایینی نیز دارند.

دانشمندان بر این باورند که گرسنگی اکسیژن همچنین می تواند باعث شود که افراد احساس کنند در حال انتقال به مکانی هستند که توسط دوستان و خویشاوندانی که مدت ها است از دنیا رفته اند ، احاطه شده اند.این هنوز فقط یک نظریه است ، اما مطالعات دیگر نشان می دهد که کمبود اکسیژن و دی اکسید کربن اضافی و همچنین انسداد جریان خون به مغز در اثر حمله قلبی ، همه در شروع توهم نقش دارند.

تحت استرس شدید ، مغز اندورفین ترشح می کند

به مدت طولانی ، نظریه ای وجود داشت مبنی بر اینکه در حالت مرگ ، مغز می تواند به دلیل استرس شدید اندورفین و سایر مواد شیمیایی را آزاد کند. در حالی که این ایده که عمق تجربه نزدیک به مرگ ممکن است مربوط به اندورفین باشد کمی رد شده است ، اما به راحتی می تواند توضیح دهد که چرا بسیاری از افرادی که تجربه نزدیک به مرگ را تجربه کرده اند ترس یا اضطرابی از آنچه در حال رخ دادن است نداشته اند.

انتشار مواد شیمیایی شبیه به مورفین در هنگام استرس بالا برای اولین بار توسط دانیل کار ، متخصص اعصاب و روان در تلاش برای توضیح تجربه نزدیک به مرگ به طور کلی پیشنهاد شد ، اما مشخص شد که آرامش و عدم وجود درد یا اضطراب در شرایطی که بدن در معرض استرس شدید است

بنابراین ، در حالی که می توان انتظار داشت که در حالت نزدیک به مرگ ، ما "درد و وحشت باورنکردنی را تجربه کنیم ، تجربه نزدیک به مرگ ما را با لذت ، آرامش و آرامش شگفت زده می کند" ، و این به دلیل انتشار مواد شیمیایی در مغز است. به

فعالیت مغز قبل از مرگ از مقیاس خارج می شود

افزایش حس حسی یک لحظه رایج در تجربیات نزدیک به مرگ است و یک مطالعه اخیر نشان می دهد که نوعی افزایش حساسیت می تواند به دلیل افزایش چشمگیر فعالیت مغز در لحظات نزدیک به مرگ ایجاد شود.

تصویر
تصویر

این مطالعه روی موش ها انجام شد و مقیاس چندانی نداشت ، بنابراین برخی از اعضای جامعه علمی نتایج را قبول ندارند ، اما نویسنده اصلی Jimo Borjigin معتقد است که آنها اساس بیولوژیکی تجربه نزدیک به مرگ را نشان می دهند.

این مطالعه بر اساس کاشت الکترود در مغز موش ها است ، به طوری که محققان می توانند سطوح فعالیت مغز را درست در زمان مرگ مطالعه کنند. نتایج نشان داد که موش ها به اصطلاح "بیش از حد هوشیاری" را تجربه کردند ، که با حساسیت بیش از حد همراه بود ، که بسیاری نیز با مرگ بالینی ارتباط دارند. Borzhigin خود اشاره می کند که افزایش فعالیت هوشیاری هنگامی که قلب متوقف می شود بیشتر است - در 30 ثانیه اول.

صحت احساسات را می توان با بیهوشی هوشیاری اشتباه گرفت

مرگ بالینی خارج از بدن ممکن است به علتی غیر از آسیب فوق در گره گیجگاهی فکی مربوط باشد. بسیاری از موارد ممکن است چیزی بیشتر از هوشیاری تحت بیهوشی نباشند. اگرچه هوشیاری به ندرت تحت بیهوشی حفظ می شود (از هر هزار نفر یک نفر آن را حفظ می کند) ، اما ممکن است کسانی که معتقدند تجربه نزدیک به مرگ را تجربه کرده اند ، در واقع روی این آگاهی خاطرات کاذب بنا کرده باشند.

این ممکن است دلیل اصلی این باشد که پم رینولدز ، که اغلب به مرگ بالینی اش اشاره می شود ، توانست بسیاری از جزئیات این عمل را به خاطر آورد. رینولدز قادر به توصیف شکل اره ای بود که برای بریدن جمجمه او استفاده می شد و حتی به یاد می آورد که پزشکان هنگام عمل به آهنگ "Hotel California" گوش می دهند.

مرگ بالینی رینولدز به نظر می رسد شواهدی قوی از تجربیات نزدیک به مرگ است که شامل ادراک معتبری می شود ، اما همه چیزهایی که او به یاد آورد در حالی که زنده بود ، اما تحت بیهوشی اتفاق افتاد. بنابراین ، در حالی که ممکن است رینولدز تصور کند در حال مرگ است ، شکاکان معتقدند که این یکی از موارد نادری است که در آن بیمار تحت بیهوشی هوشیار بوده است.

حس تغییر یافته یا تحریف شده زمان نقش مهمی ایفا می کند

دکتر ابن الکساندر ، جراح مغز و اعصاب ، کتابی نوشت که در آن تجربیات شخصی خود از تجربیات نزدیک به مرگ در حالی که به دلیل مننژیت در کما به سر می برد ، توضیح داده شد.به گفته اسکندر ، تجربه نزدیک به مرگ چند روز طول کشید و باید زمانی رخ می داد که قشر مغزی او در کما بود ، با توجه به تعداد جزئیات حسی که تجربه کرده است ، پارادوکسیکال است - معمولاً قشر مغز مسئول این امر است. این امر او را به این نتیجه رساند که هیچ دلیل مادی برای تجربیات او وجود ندارد.

در حالی که نظر شخصی جراح مغز و اعصاب در مورد مرگ نزدیک به تیترهای مهیج منجر شده است ، دکتر الیور ساکس ، همچنین استاد مغز و اعصاب در دانشکده پزشکی دانشگاه نیویورک ، توضیحی نسبتاً ساده برای تجربه دکتر اسکندر ارائه داد.

به گفته ساکس ، یک سفر توهم زا به داخل و خارج از نور روشن و مرگ بالینی کامل ، می تواند 20 تا 30 ثانیه طول بکشد ، اگرچه به نظر می رسد این زمان بیشتر طول می کشد. از نظر ذهنی ، در چنین بحرانی ، ممکن است مفهوم زمان متغیر یا بی معنی به نظر برسد.

یکی از محتمل ترین فرضیه ها در مورد دکتر الکساندر این خواهد بود که تجربیات نزدیک به مرگ وی در طول کما رخ نداده است ، اما هنگامی که او از کما بیرون آمده و قشر او به عملکرد کامل خود باز گشته است. عجیب است که او این توضیح ساده و طبیعی را نپذیرفت ، اما ماوراء طبیعی را ترجیح داد."

توهم و ادراک از سیستم های مغزی یکسانی استفاده می کنند

بازماندگان تجربیات نزدیک به مرگ اغلب به یاد می آورند که همه چیز بسیار واقعی به نظر می رسید - در برخی موارد حتی واقعی تر از هر چیزی که قبلاً تجربه کرده بودند. در حالی که بسیاری از آنها به شدت معتقدند آنچه که آنها تصور می کردند فراتر از یک توهم بوده است ، دلیل بسیار خوبی وجود دارد که تشخیص واقعیت از توهم را به طرز باور نکردنی دشوار می کند.

تصویر
تصویر

به گفته اولیور ساکس ، یک بازمانده از مرگ بالینی ، همه چیز را می توان واقعی تلقی کرد و به نظر می رسد ، و دلیل خوبی نیز وجود دارد: "دلیل اصلی اینکه توهمات - صرف نظر از علت و ماهیت آنها - از سیستم مغزی یکسانی به عنوان ادراک طبیعی استفاده می کند. به هنگامی که توهم بیان می شود ، مسیرهای شنوایی فعال می شوند. وقتی شخصی چهره ای می بیند ، مناطقی که به طور معمول مسئول شناسایی چهره ها هستند فعال می شوند."

تجربیات نزدیک به مرگ را می توان با فعالیت صرعی در لوب های گیجگاهی ایجاد کرد

در حالی که تشنج های وجد آمیز بسیار نادر هستند و در تعداد کمی از افراد مبتلا به صرع لوب گیجگاهی رخ می دهند ، افزایش فعالیت صرع در لوب گیجگاهی باعث می شود که مردم در زمان مرگ بالینی خدا یا بهشت را ببینند.

مطالعه توسط اورین دوینسکی به او و سایر دانشمندان اجازه داد "در صورت احساس سرخوشی یا خلسه ای ، EEG بیماران را تحت نظر بالینی و ویدئویی قرار دهند و در نتیجه همگرایی دقیق تئوفانی های خود را با فعالیت تشنجی در کانون های زمانی (تقریبا همیشه درست است) مشاهده کنند. -طرف)."

اعتقاد بر این است که شخصیت های تاریخی ، از جمله فیودور داستایوفسکی و ژان d'Arc ، در طول صرع لوب گیجگاهی خلسه ای را تجربه کرده اند و حضور چیز دیگری را احساس کرده اند. ممکن است کسانی که تجربیات نزدیک به مرگ را تجربه کرده اند ، فعالیت صرعی مشابهی در لوب های گیجگاهی داشته باشند.

به هر حال ، توصیف های داستایوفسکی از احساسات سرخوش بسیار شبیه به توصیف تجربیات مرگ بالینی است.

عصب شناسی و دین با هم تناقض ندارند

اگرچه مطالعات متعددی در مورد تجربیات نزدیک به مرگ در طول تجربیات نزدیک به مرگ انجام شده است ، اما دانشمندان به هیچ وجه کلیت همه تجربیات را به عنوان یک نتیجه صرف از عملکردهای طبیعی عصبی رد نمی کنند.

مورد مشهور ماریا ، کارگر مهاجر است که از مرگ بالینی جان سالم به در برد. گفته می شود وقتی بدن یک کفش تنیس را روی پنجره طبقه پنجم دید ، بدن خود را ترک کرد و به طرف پنجره رفت.مددکار اجتماعی نه تنها کفش را پیدا کرد ، بلکه اعتراف کرد که راهی برای یافتن محل نگهداری آن وجود ندارد.

یکی دیگر از تجربیات مشهور نزدیک به مرگ توسط دکتر تونی چیکوریا توصیف شد که در سال 1994 توسط صاعقه مورد اصابت قرار گرفت. چند هفته پس از سکته مغزی ، دکتر چیکوریا که دکترای علوم اعصاب داشت ناگهان میل به نواختن و نوشتن موسیقی را احساس کرد.

او به لطف تجربیات خود تغییر کرد و به قول خودش "هیچ تفاوتی بین دین و عصب شناسی مشاهده نکرد - اگر خدا روی یک شخص یا یک شخص کار کند ، می تواند این کار را از طریق سیستم عصبی ، از طریق بخش های جداگانه مغز انجام دهد. یا از طریق احساس و ایمان معنوی."

با این حال ، در حالی که پاسخ دقیقی برای س deathال مرگ بالینی وجود ندارد ، شما حق دارید هر یک از گزینه های ممکن را انتخاب کنید.

توصیه شده: